خدايى كه به وضع و حال ما و به هر چيزى آگاه است، چرا ما را مورد آزمايش قرار مى دهد؟
آزمايش الهى براى آن است كه مدّعيان راستين از مدّعيان دروغين شناخته شوند. همه انسانها به نوعى ادّعا مىكنند كه آدمهاى خوبى هستند، امّا به هنگام امتحان، افراد شناخته مىشوند و هركس مى فهمد كه چه مقدار در ادّعايش راستگو بوده است. خداوند مىفرمايد: ما شما را به ترس، گرسنگى و كمبودها آزمايش مىكنيم: «ولَنَبلونّكم بشىء من الخوف و الجوع و نقصٍ من الاموال و الانفُسِ و الثّمرات و بَشِّر الصّابرين»( سوره بقره، آيه 155) علاوه بر آنكه علم و دانستن خداوند، دليل كيفر و پاداش نيست، بلكه بايد از ما عملى سربزند تا به كيفر و پاداش برسيم. به چند مثال توجه كنيد: 1- ما مىدانيم كه اين خيّاط يا بنّا يا نجّار چگونه مىدوزد يا مىسازد، ولى بر اساس اين دانش، به آنها مزد نمىدهيم، بلكه بايد از آنان كارى سربزند تا استحقاق پاداش داشته باشند. 2- معلّم مىداند كه اين دانشآموز اهل درس خواندن نيست، ولى نمىتواند قبل از امتحان او را مردود قلمداد كند. حضرت على عليه السلام مىفرمايد: آزمايشات الهى براى علم پيدا كردن خداوند نيست، بلكه براى آن است كه بسترى ايجاد شود و از انسان عملى سرزند تا كيفر و پاداش بر مبناى عمل باشد. اگر امتحانها نباشد، انسان شناخته نمىشود. صبر انسان، در برابر حوادث شناخته مىشود. رضا و تسليم انسان، در برابر حوادث تلخ شناخته مى شود. قناعت و زهد انسان، به هنگام كمبودها روشن مى شود. تقوى، حلم و ايثار انسان، در امتحانها معلوم مى شود.
كتاب تمثيلات (تأليف حجة الاسلام والمسلمين قرائتي)
چرا خداوند گاهى دعاى ما را مستجاب نمى كند؟
در قرآن مى خوانيم: «اُدعونى أستَجِب لكم»(سوره غافر، آيه 60) مرا بخوانيد تا شما را اجابت كنم. اگر شخصى به ديگرى گفت: به هنگام برخورد با مشكل به من تلفن كن تا تو را كمك كنم، اين جمله لوازم و شرايطى دارد از جمله: 1- رفاقتت را با من حفظ كنى. 2- شماره تلفن مرا گم نكنى و شماره را درست بگيرى. 3- به هنگام بازگو كردن مشكلات، حرفهاى بى ربط نزنى و توقّعات نابجا نداشته باشى و به وظيفه خود عمل كرده باشى. 4- آنچه مىگويى واقعاً مشكل باشد، نه خيالات و توهّمات. 5 - براى حلّ مشكل خود، انتظار نداشته باشى تمام مقرّرات و نظام را بهم بريزم. 6- حلّ اين مشكل، سبب پيدايش مشكل ديگرى براى شما يا ديگران نشود. 7- در بازگو كردن مشكلات، صادق باشى و دروغ نگويى. آيا ما در دعا و طرح مشكلات خود با خدا، اين شرايط را مراعات كرده ايم؟ آيا رفاقت و بندگى خود را با خدا حفظ كردهايم؟ قرآن مى فرمايد: «و يَستَجيبُ الّذين آمنوا و عملوا الصّالحات»( سوره شورى، آيه 25) پاسخ مثبت به كسانى داده مىشود كه با ايمان و عمل شايسته رابطه خود را با خدا حفظ كرده باشند. آيا شماره تلفن را درست گرفتهايم؟ در روايات مىخوانيم: دعا آدابى دارد، از جمله: ابتدا «بسم اللّه» بگوييد، با وضو و حضور قلب و در مكان مقدّس مثل مسجد باشيد، قبل از دعا از خداوند با صفات و اسماءالحسنى تجليل كنيد، ده مرتبه «يا اللّه»، «يا ربّ» بگوييد، گوشه اى از نعمتهاى الهى را به زبان آوريد، از خداوند تشكر كنيد، بر محمّد و آل محمّد صلوات بفرستيد، لغزشهاى خود را مطرح و استغفار كنيد، دعا و خواسته خود را ميان دو صلوات مطرح كنيد و اميدوار باشيد. آيا در دعاهاى خود توقّعات نابجا نداريم و به وظيفه خود عمل كرده ايم؟ دانشآموز درس نخوانده، دعا مىكند كه قبول شود. مىگويند: دانش آموزى به خانه آمد و وارد اتاق جلويى شد و مشغول دعا شد. به خدا گفت: پروردگارا! كوه هيماليا را در فلان كشور قرار بده و درياچه اروميّه را در نيشابور قرار بده. مادرش گفت: اين چه دعايى است كه مىكنى؟! گفت: من در امتحان جغرافيا پاسخ سؤالات را اشتباه نوشتهام، حالا به خدا مىگويم كوه و دريا را جابجا كند تا من نمره بياورم! آيا زمان دعا و شرايط ديگر را در نظر گرفته ايم؟ در اسلام زمانهايى براى دعا سفارش شده است، از جمله: شبهاى جمعه، سحرها، بعد از نماز، غروب جمعه، بعد از خطبه هاى نماز جمعه، هنگام نزول باران و جارى شدن اشك و.... آيا مشكلات ما واقعاً مشكل است يا خيال مىكنيم كه مشكل است؟ بسيارى مشكلات، لازمه نظام طبيعت است و رفع آن، به معناى به هم زدن نظام عالم. همچون فقيرى كه سقف خانهاش خراب است و باران كه مىآيد، سقفش چكّه مى كند. براى رفع مشكل او، يا بايد خداوند باران نفرستد يا بر بام خانه او باران نبارد و يا آب باران در پشتبام خانهاش نفوذ نكند و يا... كه هر كدام از اينها به معناى ناديده گرفتن قوانين حاكم بر طبيعت است.
آيا هر ايمانى ارزش دارد؟
قرآن از كسانى كه به هنگام خطر ياد خدا مىكنند ولى همين كه نجات يافتند او را فراموش مىكنند، به شدّت انتقاد كرده و مى فرمايد: «اذا رَكِبوا فى الفُلك دَعَوا اللّه»(سوره عنكبوت، آيه 65) گروهى به هنگام غرق شدن خدا را مىخوانند، امّا چون نجات مى يابند، خدا را فراموش مىكنند. اصولاً ايمان لحظهاى ارزشى ندارد، فرعون نيز هنگامى كه ديد در دريا غرق مى شود، ايمان آورد و گفت: «آمنتُ» كه اين گفتار ديگر ارزشى نداشت. خداوند فرمود: «الان و قد عصيتَ»(سوره يونس، آيه 91) اكنون ديگر توبه و ايمان سودى ندارد. در قرآن از ايمانى ستايش شده كه همراه با پايدارى و استقامت باشد. «قالوا ربّنا اللّه ثمّ استَقاموا»(سوره فصّلت، آيه 30.) در زندگى نيز تنها ازدواج مهم نيست، همسردارى مهم است. زايمان مهم نيست، تربيت فرزند مهم است.
با كسانى كه در برابر حقّ دير تصميم مى گيرند، چه برخوردى داشته باشيم؟
نه از استقبال مردم هيجانى شويم كه درختانى كه زود گل مىكنند سرما مىخورند و نه از كسانى كه دير تصميم مىگيرند مأيوس شويم كه ايمان بايد بر اساس فكر و انتخاب احسن باشد. قرآن درباره اولى الالباب مىفرمايد: «يتفّكرون فى خَلق السموات والارض ربّنا ما خَلقتَ هذا باطلا»(سوره آلعمران، آيه 191) اول در آفرينش آسمانها و زمين فكر مى كنند سپس مىگويند: پروردگارا! اين هستى را بيهوده نيافريدى. قرآن بندگان خدا را كسانى مىداند كه سخن را گوش دهند و از بهترين سخن پيروى كنند. «الّذين يستمعون القول فيتّبعون احسنه»(سوره زمر، آيه 18) بنابراين تصميمات عجولانه چندان ارزشى ندارد. شخصى به نام صفوان از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله درخواست كرد تا دو ماه فرصت فكر به او داده شود. پيامبرصلى الله عليه وآله فرمود: سه، چهار ماه به تو فرصت مى دهم. البتّه اگر مسئله روشن باشد، انسان نبايد طفره برود. مجرمان در قيامت به دوستان بهشتى خود مى گويند: مگر در دنيا ما با شما نبوديم؟! پس در اينجا نگاه لطفى به ما داشته باشيد تا از خود شما بهره گيريم. دوستان بهشتى مىگويند: در دنيا ما با شما با هم بوديم، ولى شما بى دليل طفره مىرفتيد. «و لكنّكم فتنتم أنفسكم و تربّصتم»(سوره حديد، آيه 14) بنابراين آنگاه كه مسئله روشن است بايد عجله كرد. چنانكه قرآن براى عجله و سرعت و سبقت در بعضى كارها مىفرمايد: «سارعوا»، «سابقوا»، «فاستبقوا» و آنگاه كه مسئله روشن نيست و به بررسى و تحقيق نياز دارد بايد بيشتر بررسى شود.
آخرين سخن ما با كسى كه دين را نمى پذيرد، چيست؟
برخى رانندگان، وسائلى را كه احتمال مى دهند در جاده مورد نيازشان باشد همراه خود برمى دارند، (از قبيل زنجير چرخ، جك، چرخ اضافه، چراغ سيار) و بعضى بىخيال به جاده مىروند، چيزى با خود برنمى دارند. به هر حال، يا نيازى به اين وسائل پيش مىآيد و يا پيش نمى آيد. اگر نيازى نبود، رانندهاى كه آنها را برداشته، ضررى نكرده فقط چند كيلو بار اضافه حمل كرده است ولى اگر به آن وسائل نياز شد، كسى كه آنها را برنداشته در وسط جاده چه خواهد كرد؟ آرى، شرط عقل آن است كه انسان نسبت به حوادث احتمالى، پيشبينى لازم را بكند. بعد از اين مثال به سراغ دين مى رويم؛ پيامبران از حساب و كتاب پس از مرگ در قيامت خبرهايى داده و دستوراتى دادهاند. گروهى پذيرفته و گروهى منكر شدهاند. كسانى كه پذيرفتهاند در شبانهروز چند دقيقهاى با خدا گفتگو كرده و نماز مى خوانند. در سال چند روزى غذاى ظهر را تا به غروب تأخير انداخته و از انجام برخى كارها دورى كردهاند. بر فرض كه حساب و كتابى در كار نباشد، چه ضررى كردهاند و چه چيزى را از دست دادهاند؟ ولى كسانى كه به نداى انبيا گوش ندادند، اگر با حساب دقيق خداوند برخورد كنند و دستشان خالى باشد، چه خواهند كرد؟ آرى، عاقل كسى است كه حتى اگر يقين به قيامت ندارد به خاطر حساب و كتاب، خود را آماده كند و هشدارهاى انبيا را جدى بگيرد. هنگامى كه فرعون تصميم گرفت موسىعليه السلام را بكشد، يكى از اطرافيان فرعون كه ايمان خود را كتمان كرده بود گفت: آيا كسى را كه مى گويد پروردگار من اللّه است و دلائل روشنى براى شما آورده، مى كشيد؟ اگر دروغ بگويد به ضرر خودش خواهد بود (و كارى به حكومت شما ندارد) ولى اگر راست بگويد، آن قهر و عذابى را كه به منكران وعده مى دهد به شما خواهد رسيد. «اِن يك كاذباً فعليه كِذبُه و اِن يَكُ صادقاً يُصِبكم بَعض الّذى يَعِدكم»
ويژه نامه ماه رمضان
مجیب | جهرم | مدرسه علميه زمانيه | مرکز جامع پاسخگویی به مسائل شرعی و اعتقادی حق نشر محفوظ است