آيا هر سخن حقّى را بايد بيان كرد؟
كتمان حقّ، حرام است ولى گفتن حقّ نيز بايد در صورت لزوم باشد. بسيارى از سخنان حق اگر بدون زمينهسازى قبلى گفته شود، مفاسدى را به بار مىآورد. شكر، شيرين است ولى اگر اين شكر را به همين صورت در دهان كودكى بريزيم خفّه مىشود. نبايد بگوييم اين شكر است و شيرين و بدن هم به مواد قندى نياز دارد، بلكه بايد ابتدا اين شكر را در آب حل كنيم و به تدريج به كودك بدهيم. بسيارى از حقايق را بايد با مقدّمه مطرح كرد، زيرا همه مردم آمادگى پذيرش يك باره سخن حقّ را ندارند. مردم به حمّام مىروند و دوش آب را روى سر خود باز مىكنند ولى اگر آماده نباشند و شما بخواهيد يك ليوان آب سر آنها بريزيد، با عكس العمل سختى مواجه مىشويد. دليل آنكه مردم دست مراجع را مىبوسند و خمس و سهم امام را به آنان مىپردازند، ولى در پرداخت ماليات نشاط ندارند، همين است كه مردم درباره خمس و زكات، آيات و رواياتى از افراد مورد وثوق خود شنيدهاند و از نظر اعتقادى و فرهنگى آمادگى پرداخت را پيدا كردهاند و همچنين به زيارت امام و امام زادهاى كه درباره او شناخت پيدا كردهاند و هزينه آن را به راحتى مىپردازند و به زيارتشان افتخار مىكنند، امّا اگر كسى را نشناسند در سلام كردن به او انگيزه لازم را ندارند. پس آمادگى اعتقادى و فكرى شرط لازم است.
كتاب تمثيلات (تأليف حجة الاسلام والمسلمين قرائتي)
آيا ايمان بدون عمل ارزش دارد؟
در قرآن همواره ايمان در كنار عمل صالح آمده است: «آمنوا و عملوا الصّالحات» ايمان و عمل صالح مانند نخ و سوزن هستند و به شرطى كارآيى دارند كه به هم متّصل باشند. با جدايى آنها از هم، چيزى دوخته نمىشود. قرآن مىفرمايد: اگر خدا را دوست داريد، از پيامبر اطاعت كنيد: «اِن كنتُم تُحبّون اللّه فاتّبعونى»(سوره آلعمران، آيه 31) بسيارند كسانى كه مىگويند: ايمان داريم ولى عمل نمىكنند، مىگويند: خدا را دوست داريم ولى با او حرف نمىزنند و نماز نمىخوانند، مىگويند: ولايت اميرالمؤمنينعليه السلام را به دل داريم، امّا در عمل هيچ شباهتى به آن حضرت ندارند، مى گويند: به امام زمان عليه السلام ايمان داريم، ولى سهم امام را كه بر آنان واجب است نمىپردازند، اگر به دنبال اين ادّعاها عمل و حركتى نباشد، بايد در صداقت خود شك كنيم. در روزگار قديم كسانى را كه در جنگها اسير مىشدند به نام برده در بازار مىفروختند. شخصى به بازار بردهفروشان آمد تا بردهاى خريدارى كند. هر برده كه هنرى داشت گرانتر بود. به سراغ بردهاى رفت و ديد قيمت آن بسيار گران است. سبب را پرسيد، گفتند: او تشنهشناس است و مىفهمد چه كسى تشنه است. خريدار علاقمند شد، او را خريد و به منزل آورد و دوستانش را دعوت و غذايى تهيّه كرد ولى سر سفره آب نگذاشت. مهمانان چند لقمهاى كه خوردند، يكى پس از ديگرى تقاضاى آب نمودند. برده تشنه شناس نگاهى به او مىكرد و مىگفت: دروغ مىگويد، او تشنه نيست. كم كم به تعداد تشنهها اضافه شد و هركدام فرياد آب سردادند. امّا برده مىگفت: همه دروغ مىگويند. تا اينكه يك نفر از ميان آنان برخاست تا آبى تهيّه كند. برده گفت: اين شخص راست مىگويد، زيرا از جايش بلند شد و فقط داد و فرياد نكرد. آرى، كسى در ادّعاى خود صادق است كه حركت و اقدامى كند. كسانى كه اهل عمل نيستند، در واقع مؤمن نيستند و تنها ادّعاى ايمان دارند.
حضور در مراسم مذهبى، نوعى مطرح كردن خود است، آيا اين كار، ريا و تظاهر نيست؟
اولاً هر خودنمايى و تظاهرى حرام نيست. زن و مرد كه خود را براى يكديگر آرايش مىكنند، براى تظاهر است و همين تظاهر عبادت است. سفارش اسلام به حضور در مسجد براى نماز، نوعى تظاهر است، امّا تظاهر براى تعظيم شعائر دينى. عزادارى براى امام حسينعليه السلام با حضور در خيابانها، تظاهرى است كه در آن عبادت نهفته است. ثانياً شركت بعضى افراد در مساجد و محافل، يك نوع تبليغ و تشويق عملى براى ديگران است. اگر مسئولين به مسجد محلّه بروند، مردم عادّى نيز خواهند آمد. تظاهر و ريا آنجا حرام است كه هدف، مطرح كردن خود باشد، نه مطرح كردن كار. يعنى اگر در جايى شركت كنيم كه نشان دهيم انسان نيكوكار و خوبى هستيم، اين ريا و حرام است، امّا اگر هدف ما از حضور در مراسم اين باشد كه به مردم بگوييم: «من آمدم، شما هم بياييد»، اين تبليغ عملى است و حتى پاداش و ثواب دارد.
نقش رهبرى در جامعه اسلامى چگونه است؟
هر حركت، چند عنصر دارد: مبدأ، مسير، وسيله، راهنما و مقصد. در ميان اين پنج عنصر، مهمترين نقش با راهنماست. اگر رهبر و راهنما، عالم و متّقى باشد، نه هدف گم مىشود و نه به انحراف كشيده مى شود. اگر رهبر لايق باشد و مردم اطاعت كنند، مشكلات حل مىشود؛ اگر سوزن تيز باشد و نخ هم متّصل به آن، هر پارچهاى دوخته مىشود، امّا اگر سوزن كج بود يا نخ جدا شد، نازكترين پارچه هم دوخته نمى شود. اگر مردم اطاعت نكنند، رهبر كارى از پيش نمىبرد همان گونه كه اگر نخ به دنبال سوزن نرود، هر قدر هم سوزن كارآمد باشد، كارى از پيش نمىبرد. حركت و نفوذ سوزن در پارچههاى مختلف، به شرط پيروى نخ از اوست. اگر راننده اهل فن باشد، حتى ماشين معيوب را راه اندازى و با آن رانندگى مىكند. همان گونه كه پيامبران در بدترين شرايط اجتماعى، بهترين امّتها را ساختند. امّا اگر رهبرى صلاحيّت نداشته باشد، بهترين شرايط را نيز به هدر مىدهد، چنانكه بهترين اتومبيلها را اگر در اختيار راننده ناشى قرار دهيم، آن را به درّه سقوط مى دهد.
جهاد در راه خدا، چه نقشى در سازندگى جامعه اسلامى دارد؟
نوک بيل به خاطر درگيرى با خاك، همواره سائيده مى شود، ولى در عوض سفيد و برّاق و تيز است، امّا قسمتهاى بالاى آن گرچه آهن ضخيم است، ولى سياه و زنگ زده است. همچنين امّتى كه جهاد مىكند و جوانان خود را به جبهه مىفرستد و از مكتب و وطن خود دفاع مىكند، گرچه جوانانى را از دست مىدهد و به ظاهر اين امّت استهلاك دارد، امّا در ديدگاه بين المللى و قضاوت وجدانهاى بيدار، اين امّت رو سفيد و عزيز است، برخلاف امت ترسو و استعمارپذيرى كه به ظاهر، آسايش و نفرات بيشترى دارد، ولى رو سياه و زنگ زده است.
ويژه نامه ماه رمضان
مجیب | جهرم | مدرسه علميه زمانيه | مرکز جامع پاسخگویی به مسائل شرعی و اعتقادی حق نشر محفوظ است