اسوه های هدایت

 

 

اطعت از پیامبر فقط در حال حیات یا در حال ممات همباید اطاعت شود

 

آيا از پيامبر (ص ) تنها در زماني که زنده هستند اطاعت مي شود يا بعد از وفات ايشان هم وجوب اطاعت باقيست؟

در موضوع رسالت، سخن ما درباره شخص پيامبر(ص) نيست، درباره رسالت او و پيام آوري او از جانب خداي متعال است. شما و ما چرا به پيامبر (ص )، پيامبر مي گوييم؟ چون معتقديم او از جانب خود حرفي نمي زند و هر آنچه مي گويد سخن خدا و پيام الهيست:

وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏ ، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى‏  (1)

و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى ‏گويد، آنچه مى‏ گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست

پيام خداوند براي بشر، با گذر زمان و جابجايي مکان، رنگ کهنگي و مردگي نمي گيرد و تا بشر بر اين کره خاکي باقيست، مخاطب پيام خداست و اين پيام جاودانه است و هرگز نمي ميرد.

تمام آيات کريمه قرآن هم که دال وجوب اطاعت از رسول است، مطلق است و هيچ آيه اي اطاعت از رسول را مقيد به زنده بودن پيامبر معرفي نکرده؛ 

(1)- نجم/3 و 4

 
تفاوتهاي حديث قدسي و آيات قرآن را بيان نماييد؟

تفاوتهاي حديث قدسي و آيات قرآن را بيان نماييد؟

حديث قدسي عبارت است از کلامي که پيامبر اکرم  (ص ) از خداوند متعال حکايت کند  (و معمولا با کلماتي مانند  «  قال الله » يا «  يقول الله » شروع مي شود ) و در الفاظ آن تحدي و اعجازي وجود ندارد، به خلاف قرآن که با الفاظ مخصوصي وحي شده و ديگران در آوردن مثل آن عاجزند.

آيات قرآني اعجاز دارد اما احاديث قدسي اعجاز ندارد يعني مخلوقات از آوردن مانند قرآن عاجزند اما اين مطلب در مورد احاديث قدسي وجود ندارد؛

به ديگر سخن، آيات قرآن و احاديث قدسي از يک مبدأ سرچشمه مي گيرد با اين تفاوت که احاديث قدسي معجزه و سند رسالت محسوب نمي‏ گردد اما آيات کريمه قرآن معجزه و سند رسالت است  و پيامبر اکرم (ص ) مأمور به تبليغ آنها بوده است.

نکته ديگر آن که آيات شريفه قرآن قطعي الصدور است و به تواتر به اثبات رسيده و غير قابل تحريف مي‏باشد و کتاب رسمي دين اسلام است، در حاليکه احاديث قدسي از چنين امتيازاتي برخوردار نيست.

به عبارت بهتر، آيات قرآن به تواتر از پيامبر اکرم (ص) بدست ما رسيده پس قطعي الصدور است اما بيشتر احاديث قدسي چون خبرِ واحد هستند  (و نه متواتر ) لذا قطعي الصدور نيست بلکه ظني الصدور است يعني استنادش به پيامبر اکرم  (ص ) قطعي نيست.

نکته ديگر اينکه آيات‌ قرآن احکام‌ خاصي دارد، مثلاً بدون طهارت نمي‌توان‌ به‌ الفاظ آيات دست‌ زد يا نمي ‌توان‌ آن‌ را نجس‌ کرد و اگر نجس‌ شد، بايد فوراً پاک‌ کرد،‌ ولي‌ حديث‌ قدسي‌ اين‌ احکام‌ را ندارد مگر اين‌ که‌ کلمة‌ الله‌ يا سائر اسماي‌ مبارکه‌ در حديث‌ قدسي‌ باشد.

برخي  (مانند ابن‌ حجر هيثمي‌ ) مجموع‌ احاديث‌ قدسيه‌اي‌ که‌ از پيامبر نقل‌ شده‌ را بالغ‌ بر صد حديث‌ مي دانند. عده اي از محدثين اين احاديث را در مجموعه‌ هايي‌ جمع‌آوري‌ کرده‌اند:

استاد محمد الصباغ‌ گفته‌: در سال‌ 1389 ، المجلس‌ الاعلي‌ للشئون‌ الاسلاميه‌ در مصر 400 حديث‌ قدسي‌ از کتاب‌هاي‌ شش‌گانه‌ و موطأ اهل‌ سنت‌ جمع‌ آوري‌ کرده و در کتابي دو جلدي به‌ نام‌  »  الاحاديث‌ القدسيه‌  » منتشر کرده‌ است‌ .

از دانشمندان‌ شيعه‌ نيز، شيخ‌ حر عاملي‌  (مؤلف وسائل الشيعه ) ، احاديث قدسي پيامبر اکرم  (ص ) را در کتابي‌ به‌ نام‌  »  الجواهر السنيه‌ في‌ الاحاديث‌ القدسيه »‌ گردآوري‌ کرده‌ است‌.

يک نمونه از احاديث قدسي:

قال رسول اللَّه صلى اللَّه عليه و آله: يقول اللَّه عزّ و جلّ: اشتدّ غضبي على من ظلم من لا يجد ناصرا غيري   (الجواهر السنية كليات حديث قدسى /ص316)

خشم من سخت است بر كسى كه ستم كند به کسي كه ياورى جز من ندارد.

 
آيا ما با وجود قرآن نيازي به احاديث قدسي وغير آن از احاديث پيامبرداريم يا نه؟

 

آيا ما با وجود قرآن نيازي به احاديث قدسي وغير آن از احاديث پيامبرداريم يا نه؟

من پاسخ شما را با آيات کريمه قرآن که مورد قبول شماست ذکر مي کنم:

قرآن في نفسه روشن و مبين است و هيچ ابهامي ندارد:

هذا بَيانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدىً وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقينَ ( ال عمران/138)

اين، بيانى است براى عموم مردم و هدايت و اندرزى است براى پرهيزگاران‏

يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكُمْ نُوراً مُبيناً ( نساء/174)

اى مردم! دليل روشن از طرف پروردگارتان براى شما آمد و نور آشكارى به سوى شما نازل كرديم.

لَقَدْ أَنْزَلْنا آياتٍ مُبَيِّناتٍ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‏ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ  (نور/46)

ما آيات روشنگرى نازل كرديم و خدا هر كه را بخواهد به صراط مستقيم هدايت مى ‏كند

رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ يَعْمَلْ صالِحاً يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها أَبَداً قَدْ أَحْسَنَ اللَّهُ لَهُ رِزْقاً طلاق/11 

رسولى به سوى شما فرستاده كه آيات روشن خدا را بر شما تلاوت مى ‏كند تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده‏ اند، از تاريكي ها بسوى نور خارج سازد! و هر كس به خدا ايمان آورده و اعمال صالح انجام دهد، او را در باغهايى از بهشت وارد سازد كه از زير  (درختانش ) نهرها جارى است، جاودانه در آن مى ‏مانند، و خداوند روزى نيكويى براى او قرار داده است

اما در عين حال همه کس را ياراي استفاده از اين نور و روشنايي نيست

وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقرآن ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً ( اسراء/82)

از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏ كنيم و ستمگران را جز خسران  (و زيان ) نمى ‏افزايد.

براي استفاده کامل از تمام اين روشنايي يک طهارت باطني نياز است:

إِنَّهُ لَقرآن كَريمٌ

في‏ كِتابٍ مَكْنُونٍ

لا يَمَسُّهُ إِلاَّ الْمُطَهَّرُونَ

تَنْزيلٌ مِنْ رَبِّ الْعالَمينَ  (واقعه/77 تا 80)

كه آن، قرآن كريمى است،

كه در كتاب محفوظى جاى دارد،

و جز پاكان نمى ‏توانند به آن دست زنند [دست يابند]

آن از سوى پروردگار عالميان نازل شده

فلذا يکي از وظايف پيامبر اکرم  (ص ) تبيين آيات کريمه قرآن معرفي شده:

وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ  (نحل/44)

و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى و شايد انديشه كنند

وَ ما أَنْزَلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ إِلاَّ لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فيهِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ  (نحل/64)

ما قرآن را بر تو نازل نكرديم مگر براى اينكه آنچه را در آن اختلاف دارند، براى آنها روشن كنى و  (اين قرآن ) مايه هدايت و رحمت است براى قومى كه ايمان مى ‏آورند

بجز مطالب پيش گفته، آيات بسياري ما را به پيروي از پيامبر اکرم  (ص ) فرا خوانده و معناي اين دستور آنست که تبيين و تفصيل دست کم بخشي از دستورات خداوند متعال، به پيامبر اکرم  (ص ) واگذار شده است و اهل ايمان را به پيروي بي چون و چرا از اين دستورات فرا خوانده شده اند و آيات بسياري بر اين معنا دلالت دارد:

وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ فازَ فَوْزاً عَظيماً  (احزاب/71)

و هر كس اطاعت خدا و رسولش كند، به رستگارى  (و پيروزى ) عظيمى دست يافته است

وَ مَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ يُدْخِلْهُ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَنْ يَتَوَلَّ يُعَذِّبْهُ عَذاباً أَليماً (فتح/17)

و هر كس خدا و رسولش را اطاعت نمايد، او را در باغهاى  (از بهشت ) وارد مى‏ كند كه نهرها از زير  (درختانش ) جارى است و آن كس كه سرپيچى كند، او را به عذاب دردناكى گرفتار مى ‏سازد

وَ ما كانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ إِذا قَضَى اللَّهُ وَ رَسُولُهُ أَمْراً أَنْ يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَ مَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالاً مُبيناً  (احزاب/36)

و هيچ مرد و زن مؤمنى را در كارى كه خدا و رسول حكم كنند اراده و اختيارى نيست  (كه رأى خلافى اظهار نمايند ) و هر كس نافرمانى خدا و رسول او كند دانسته به گمراهى سختى افتاده است

مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطاعَ اللَّهَ وَ مَنْ تَوَلَّى فَما أَرْسَلْناكَ عَلَيْهِمْ حَفيظاً  (نساء/80 )

كسى كه از پيامبر اطاعت كند، خدا را اطاعت كرده و كسى كه سرباز زند، تو را نگهبان  (و مراقب ) او نفرستاديم  (و در برابر او، مسئول نيستى )

نتيجه اينکه طبق دستور آيات کريمه قرآن ما نيازمند به سخنان پيامبر اکرم  (ص ) [که همان احاديث حضرت است] مي باشيم و اطاعت از اين دستورات بر همه مسلمين واجب است و طبق آياتي که در اينجا و پستهاي قبلي عرض شد، در صورت سرپيچي از فرمان حضرت، طبق صريح آيات قرآن متخلفان داراي گمراهي آشکارند و به آنان وعده دوزخ داده شده است و تنها راه نجات اطاعت بي چون و چرا در برابر اين دستورات است : احزاب/36 و  فتح/17 و احزاب/71 و آيات بسيار ديگر .

نکته ديگري که از اين آيات بدست مي آيد اينست که دستورات پيامبر عين دستورات خداوند سبحان است و پيامبر در حقيقت دستورات قرآن کريم را براي مردم تبيين مي کند، به عنوان نمونه:

خداوند سبحان در قرآن کريم نماز هاي واجب را اينگونه بر مؤمنان واجب شمرده:

إِنَّ الصَّلاةَ كانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنينَ كِتاباً مَوْقُوتاً  (نساء/103)

نماز، وظيفه ثابت و معيّنى براى مؤمنان است

اما شکل اجراي آن را در هيچ جاي قرآن مطرح نکرده است  - غير از نماز خوف آن هم به صورت جزئي نساء /102

-  و اين تفصيل و جزئيات به پيامبر (ص) واگذار شده که براي مردم تبيين نمايد لذا حضرت نماز را به مردم آموزش داد و فرمود:

صَلُّوا كَمَا رَأَيْتُمُونِي أُصَلِّي  عوالي‏ اللآلي/ج1/ص 19

مردم! به شيوه اي که من نماز مي خوانم، نماز بخوانيد

 
پيامبر اکرم (ص ) اين احاديث قدسي را از کجا دريافت کرده اند؟

پيامبر اکرم  (ص ) اين احاديث قدسي را از کجا دريافت کرده اند؟

احاديث قدسي حکايت کلام خداوند است که پيامبر اکرم  (ص ) براي ما بيان کرده اند. سخن گفتن پيامبران الهي با خداوند سبحان به گونه هاي زير ممکن است که در آيه 51 

سوره شوري بدان اشاره شده:

وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْياً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ ما يَشاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكيمٌ

هيچ بشرى را نسزد كه خدا با او سخن گويد، مگر از راه وحى يا از پشت حجاب غيب يا رسولى [چون فرشته‏] مى ‏فرستد پس فرشته به اذن او آنچه را بخواهد وحى مى‏ كند

كه او بلند مرتبه و حكيم است

توضيح مطلب اينکه، از مجموع آيه چنين بر مى ‏آيد كه راه ارتباط پيامبران با خدا منحصر به سه راه بوده است:

1- القاى به قلب: كه در مورد بسيارى از انبيا بوده است، مانند نوح  (ع ) كه مى‏ گويد:

فَأَوْحَيْنا إِلَيْهِ أَنِ اصْنَعِ الْفُلْكَ بِأَعْيُنِنا وَ وَحْيِنا  (مومنون / 27)

ما به نوح وحى كرديم كه كشتى را در حضور ما و مطابق فرمان ما بساز

2- از پشت حجاب: آن گونه كه خداوند در كوه طور با موسى  (ع ) سخن مى‏ گفت:

وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسى‏ تَكْلِيماً  (نساء/164)

 (بعضى "من وراء حجاب" را شامل رؤياى صادقه نيز مى‏ دانند)

3- از طريق ارسال رسول  (=فرشته وحي ): آن گونه كه در مورد پيامبر اسلام  (ص ) آمده:

قُلْ مَنْ كانَ عَدُوًّا لِجِبْرِيلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِكَ بِإِذْنِ اللَّهِ (بقره/97)

بگو كسى كه دشمن جبرئيل باشد  (دشمن خدا است ) چرا كه او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل كرد

البته وحى بر پيامبر اسلام (ص) منحصر به اين طريق نبوده و از طرق ديگر نيز صورت گرفته است.

اين نكته نيز قابل توجه است كه وحى از طريق القاى به قلب، گاه در بيدارى صورت مى‏ گرفته، چنانچه در بالا اشاره شد و گاه در خواب و رؤياى صادقه، چنان كه در مورد ابراهيم

و دستور ذبح اسماعيل

آمده است  (هر چند بعضى آن را مصداق مِنْ وَراءِ حِجابٍ دانسته ‏اند )

 
از نظر قرآن، چه كسى منافق است؟

از نظر قرآن، چه كسى منافق است؟

كارى كه هم هدفش درست باشد و هم شيوه و وسيله آن. بعضى هدف صحيحى دارند ولى راهى را كه براى رسيدن به آن هدف طى مى‏كنند، صحيح نيست. مثل كسى كه با وسيله و مَركب دزدى به حج مى‏رود. يا با زغال سياه به ديوارهاى سفيد و زيبا مى‏نويسد: نظافت را مراعات كنيد.
گاهى وسيله صحيح است، ولى هدف فاسد است، نظير گروه خوارج كه در برابر حضرت على‏عليه السلام به مخالفت برخاستند و شعار مى‏دادند: «لا حُكمِ الاّ لِلّه» يعنى فقط فرمان خدا و كتاب خدا. حضرت فرمود: «كلمة حقّ يُراد بها الباطل»(120) اين سخنى خوب و كلمه حقّى است، امّا هدف اين گروه از آن جمله، باطل و مخالفت با حقّ است.
چنانكه لشكر معاويه نيز در جنگ صفين قرآن‏ها را بر سر نيزه كردند تا بگويند ما تابع قرآنيم، ولى در عمل با قرآن ناطق كه حضرت على عليه السلام باشد مخالفت و مبارزه كردند.
ما نيز كه در شب‏هاى قدر قرآن را بر سر مى‏گذاريم، بايد رفتارمان مخالف قرآن نباشد. بر سر گرفتن قرآن نشان پناهندگى به آن و تسليم بودن در برابر آن است وگرنه آياتى راكه مى‏گويند: ربا حرام است، اگر بر سر نهيم ولى شكم ما پر از اموال ربوى باشد، چه معنايى دارد؟ اگر بيمار نسخه پزشك را بر سر بگيرد ولى دارويى كه آن نسخه به آن سفارش كرده را مصرف نكند، چه سودى خواهد برد؟

سؤال : از نظر قرآن، چه كسى منافق است؟
پاسخ : مردم چهار دسته هستند:
1- گروهى هم ايمان دارند و هم عمل صالح انجام مى‏دهند كه اين گروه مؤمن هستند.
2- گروهى نه ايمان دارند و نه عملشان صالح است كه اين گروه كافرند.
3- گروهى ايمان دارند، ولى عملشان صالح نيست كه اين گروه فاسقند.
4- گروهى كه ايمان ندارند، ولى اعمالشان به ظاهر صحيح است كه اين گروه منافقند. البتّه نفاق درجات و مراحلى دارد، دروغ نوعى نفاق است، چاپلوسى نوعى نفاق است، حتى دعوت از كسى كه قلباً تمايل به آمدن او نداريد، نوعى نفاق است.

سؤال : رابطه مؤمنان با يكديگر بايد چگونه باشد؟
پاسخ : پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله فرمودند: «المؤمن مرآة المؤمن»(بحار، ج‏71، ص‏270) مؤمن، آئينه مؤمن است. اين تشبيه بسيار زيبا، مى ‏تواند نكات بسيارى را در بر داشته باشد كه به برخى موارد اشاره مى‏كنيم:
1- مثل آئينه باشيم، هم زيبايى ديگران را ببينيم و هم نقاط ضعف آنان را. مثل مگسى نباشيم كه فقط روى زخم و جراحت مى‏نشيند.
2- مثل آئينه باشيم، نه مثل ذرّه بين. عيب مردم را بزرگ‏تر از آنچه هست نبينيم.
3- مثل آئينه باشيم، نه مثل شانه. آينه روبرو معايب را مى ‏گويد ولى شانه پشت سر رفته و در ميان موها مى‏ گويد.
دوست دارم كه دوست عيب مرا
همچو آئينه پيش رو گويد
نه كه چون شانه با هزار زبان‏
پشت سر رفته مو به مو گويد
4- آئينه، مراعات مقام و شخصيّت افراد را نمى‏كند و گرفتار تهديد و تطميع نمى‏شود.
5 - آئينه زمانى مى‏تواند كارائى داشته باشد كه غبار نگرفته و صاف و صيقلى باشد. انسان نيز زمانى مى‏تواند انتقاد سازنده داشته باشد كه خودش معيوب نباشد.
6- شكستن آئينه به خاطر آنكه عيب ما را نشان مى‏دهد خطاست، آزردن كسانى كه انتقاد مى‏كنند نيز نارواست.
7- اگر آئينه را بشكنند، قطعات آن هم عيب ما را نشان مى‏دهد. مؤمن را نيز اگر اذيّت كنند، باز دست از كارش برنمى‏دارد.
8 - آئينه به خاطر صيقلى بودن عيب ما را مى‏گويد. مؤمن نيز بر اساس صفا و صداقت بايد عيب برادر دينى خود را بگويد نه بر اساس كينه و انتقام.
9- آئينه عيب ما را در خود نگاه نمى‏دارد، همين كه از برابر آن كنار برويم، عيب ما از صفحه آن پاك مى‏شود. مؤمن نيز بايد روبرو عيب را تذكر دهد و چون از او جدا شديم، عيب ما را در دل خود نگاه ندارد.
10- كسى عيب خود را مى‏فهمد كه بخواهد بفهمد وگرنه ممكن است انسان به آئينه نگاه سطحى بكند، ولى به فكر بررسى نواقص خود نباشد.

كتاب تمثيلات (تأليف حجة الاسلام والمسلمين قرائتي)

 
<< شروع < قبلی 1 2 3 4 بعدی > انتها >>

صفحه 2 از 4
 

قرآن آنلاين

آمار بازديدکنندگان

mod_vvisit_counterامروز188
mod_vvisit_counterاین ماه6857
mod_vvisit_counterکل بازدیدها970963