در قرآن آياتي که در زمينه غدير نازل شده است را بيان نماييد؟
در اين خصوص در اين جا به سه آيه اشاره مي کنيم:
1- آيه شريفه: «يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ »(1)
در اين آيه که در اواخر عمر بابرکت پيامبر و در راه بازگشت از حجة الوداع، نازل شد و تهديد پيامبر (ص ) به عدم تبليغ رسالت در صورت كوتاهى كردن ـ كه منحصرا در اين آيه از قرآن آمده است ـ نشان مىدهد كه سخن از حادثه مهمى در ميان بوده است كه عدم تبليغ آن مساوى بوده است با عدم تبليغ رسالت.
جاى ترديد نيست كه اين حكم حكمى است كه حائز كمال اهميت است، به حدى كه جا دارد رسول اللَّه (ص ) از مخالفت مردم با آن انديشناك باشد و خداوند هم با وعده خود وى را دلگرم و مطمئن سازد.
حكمى است كه در اهميت به درجهاي است كه تبليغ نشدنش تبليغ نشدن همه احكام دين است، و اهمال در آن اهمال در همه آنها است، حكمى است كه دين با نبود آن جسدى است بدون روح كه نه دوامى دارد و نه حس و حركت و خاصيتى.
و آن امر مهم و خطيرى كه پيامبر (ص ) مامور به ابلاغ آن شده است "ولايت" و جانشينى امير المؤمنين (ع ) است.
2 ) آيه شريفه: «الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ....الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتممْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتىِ وَ رَضِيتُ لَكُمُ الْاسْلَامَ دِينًا » (2 )
تماميت ياس كفار حتما بايد به خاطر عامل و علتى بوده باشد كه عقل و اعتبار صحيح آن را تنها عامل نااميدى كفار بداند، و آن اين است كه خداى سبحان براى اين دين كسى را نصب كند، كه قائم مقام رسول خدا (ص ) باشد، و در حفظ دين و تدبير امر آن و ارشاد امت متدين كار خود آن جناب را انجام دهد، به نحوى كه خلاى براى آرزوى شوم كفار باقى نماند، و كفار براى هميشه از ضربه زدن به اسلام مايوس شوند.
آرى ما دام كه امر دين قائم به شخص معينى باشد، دشمنان آن مىتوانند اين آرزو را در سر بپرورانند، كه با از بين رفتن آن شخص دين هم از بين برود، ولى وقتى قيام به حاملى شخصى، مبدل به قيام به حاملى نوعى شد، آن دين به حد كمال مىرسد.
جمله: "الْيَوْمَ يَئِسَ ..." دلالت بر بزرگداشت آن روز دارد به خاطر اين كه آن روز روزى است مشتمل بر خيرى عظيم و فائدهاى بى نظير، و آن اين است كه كفار از دين مؤمنين مايوس شدند.
پس ولايت تا قبل از امروز ناقص بود و به حد تمام نرسيده بود، امروز با نصب ولى امر، بعد از رسول تمام شد. و وقتى دين خدا در تشريعش به حد كمال رسيد، و نعمت ولايت تمام شد؛ لذا خداوند مي فرمايد: "رَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ دِيناً" من اسلام را بدان جهت كه دينى از اديان توحيد است براى شما پسنديدم.
3 ) آيه شريفه: « سَأَلَ سَائلُ بِعَذَابٍ وَاقِع » (3)
در شان نزول آيه شريفه آمده كه به هنگام منصوب شدن حضرت على (ع ) به مقام خلافت و ولايت در غدير خم، فردي بسيار خشمگين شد و خدمت رسول خدا آمد و گفت: آيا اين از ناحيه تو است، يا از ناحيه خداوند؟ پيامبر (ص ) صريحا فرمودند: از ناحيه خدا است.
او بيشتر ناراحت شد، و گفت خداوندا! اگر اين حق است و از ناحيه تو است سنگى از آسمان بر ما فرود آور.
و در اين هنگام سنگى فرود آمد و بر سر او خورد و او را كشت (4)
(1)- مائده/ 67
(2)- مائده/ 3
(3)- معارج/ 1
(4)- تفسير نمونه، ج 25 ، ص 9 |