اسوه های هدایت

 

 

مناسبت هاي ماه رمضان
ششم ماه مبارک رمضان

ششم ماه مبارک رمضان :

ولایت عهدی امام رضا علیه السلام در سال 201 هجری قمری

امام علي بن موسي الرضا (ع)، امام هشتم شيعيان، پس از شهادت پدر ارجمندش امام موسي كاظم(ع) در زندان بغداد، در سال 183 قمري به مقام منيع امامت نايل آمد و پيشوايي شيعيان و پيروان اهل بيت (ع) را بر عهده گرفت.

ادامه مطلب...
 
هفتم ماه مبارک رمضان

هفتم ماه مبارک رمضان :

وفات حضرت ابوطالب بن عبدالمطلب در سال دهم بعثت

يكى از شخصيتهاى نقش آفرين صدر اسلام، حضرت ابوطالب پدر حضرت على بن ابیطالب (ع) است. نام ابوطالب، «عمران‏» است و بعضى او را «عبدمناف‏» ناميده ‏اند. چون فرزند بزرگش «طالب‏» بود، او را ابوطالب خواندند. وى 35 سال قبل از تولد پيامبر اسلام (ص) در مكه معظمه در خانواده ‏اى برجسته و خداشناس ديده به جهان گشود. او با عبدالله پدر پيامبر (ص) برادر بود. پدرش «عبدالمطلب‏» جد پيامبر اسلام است كه همه قبايل عرب وى را به عظمت و بزرگوارى مى‏شناختند و از او به عنوان مردى با كفايت و مبلغ آيين توحيد ابراهيم ياد مى‏كردند. عبدالمطلب، چنان مورد توجه دنياى آن روز بود كه او را با لقب «سيد البطحاء» آقاى سرزمين مكه و حومه آن و «ساقى الحجيج‏» آب دهنده حاجيان خانه خدا و «ابوالساده‏» پدر بزرگواريها و «حافر الزمزم‏» ايجاد كننده چاه زمزم مى‏خواندند. عبدالمطلب در حفظ و حراست وجود مبارك حضرت محمد (ص) بسيار كوشا بود.

ولادت حضرت ابوطالب

حضرت ابوطالب عليه السلام عموى بزرگوار رسول خداصلى الله عليه وآله و بزرگترين پشتيبان آن حضرت و پدر بزرگوار حضرت على عليه السلام 35 سال پيش از تولّد رسول گرامى اسلام صلى الله عليه وآله به دنيا آمده و محلّ تولّد آن حضرت امّ القراى عالم اسلام يعنى شهر مكّه بود.

اندكي از فضائل و مناقب حضرت ابوطالب در كتب شيعه و سني

در كتب شيعه و سنى، احاديث بسيارى درباره ى شخصيت و عظمت و به خصوص ايمان و توحيد حضرت ابوطالب عليه السلام موجود است كه هر شخص با انصافى را بر آن مى دارد كه به اين امر روشن و آشكار اعتراف كند.

علاّمه ى امينى رحمه الله در كتاب ارزنده ى الغدير ج 7 و 8، با استفاده از كتب معتبره ى اهل سنت، احاديث و شواهد بسيار زيادى را در اين زمينه نقل مى كند كه به عنوان نمونه توجه خوانندگان گرامى را به چند حديث جلب مىنماييم:

1 - اميرالمؤمنين عليه السلام فرمودند: به خدا سوگند نه پدرم حضرت ابوطالب عليه السلام و نه عبدالمطلب و نه هاشم و نه عبد مناف، هيچكدام بتى را نپرستيدند. به آن حضرت عرض كردند: پس چه چيزى را مى پرستيدند؟ فرمودند: آنها هميشه به طرف كعبه و بردين حضرت ابراهيم عليه السلام نماز مى گذاردند و به دين آن حضرت معتقد بودند.

2 - روزى اميرالمؤمنين عليه السلام در رحبه )محلّى در كوفه( نشسته بودند و جماعتى از مردم در اطراف آن حضرت اجتماع كرده بودند. شخصى از جاى برخاسته و گفت: شما در اين مقامات رفيع و منزلت منيع جاى داريد و حال آنكه پدرت در آتش جهنم گرفتار عذاب است؟!

حضرت فرمودند: ساكت شو، خدا دهانت را بشكند، سوگند به آن خدايى كه حضرت محمد صلى الله عليه وآله را به حق به پيامبرى مبعوث فرمود، اگر پدرم در حقّ جميع گنهكاران روى زمين شفاعت كند، خداوند شفاعت آن بزرگوار را در حقّ آنان قبول مىكند )و همهى آنها را به شفاعت پدرم داخل بهشت مىكند(. آيا پدر من در آتش جهنّم معذب باشد در حالى كه پسرش قسمت كنندهى بهشت و جهنّم است؟

سوگند به آن خدايى كه حضرت محمد صلى الله عليه وآله را به حق به پيامبرى مبعوث فرمود، در روز قيامت نور حضرت ابوطالب عليه السلام همهى انوار خلايق را خاموش مىكند مگر پنج نور را 1 - نور پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله 2 - نور من 3 - نور حضرت فاطمه زهرا عليها السلام 4 - نور امام حسن و امام حسين عليهما السلام 5 - نور امامان از فرزندان امام حسينعليهم السلام.

آگاه باش! نور حضرت ابوطالب عليه السلام از نور ما اهل بيت است كه خداوند متعال آن نور را دوهزار سال قبل از خلقت آدم خلق كرده است.(38)

3 - امام صادق عليه السلام فرمودند:

إِنَّ أَبا طالِبٍ مِن رُفَقاءِ النَّبِيّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَالصّالِحينَ وَ حَسُنَ اُولئكَ رَفيقاً(39)

يعنى: » همانا حضرت ابوطالب عليه السلام، از رفقاء و همنشينان پيامبران و صديقين و شهدا و صالحين مىباشد و چه خوب همنشينانى هستند «.

امام صادق عليه السلام فرمودند:

»وَاللَّهِ إِنَّ إيمانَ أبيطالِبٍ لَوْ وُضِعَ فى كَفَّةِ ميزانٍ وَ وُضِعَ إيمانُ هذَا الْخَلْقِ فى كَفَّةِ ميزانٍ، لَرَجَحَ إيمانُ أَبى طالِبٍ عَلى إيمانِهِمْ«.(40)

به خدا سوگند، اگر ايمان حضرت ابوطالبعليه السلام را در كفّه اى از ترازو قرار دهند و ايمان اين خلق را در كفّه ى ديگر ترازو، به تحقيق ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام بر ايمان آنها برترى خواهد داشت.

حضرت علىّ بن موسى الرّضاعليه السلام در پاسخ نامهى جناب عبدالعظيم حسنى كه از آن حضرت درباره ى ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام سؤال كرده بود فرمودند:

»بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ، اَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّكَ اِنْ شَكَكْتَ فى ايمانِ أَبى طالِبٍ، كانَ مَصيرُكَ اِلَى النَّارِ«.(41)

»به نام خداوند بخشندهى مهربان، امّا بعد اگر تو در ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام شك كنى جايگاه تو در آتش جهنّم خواهد بود«.

گفته هاي برخي از بزرگان شيعه و سني در مورد حضرت ابو طالب عليه السلام

 - شيخ مفيد رحمه الله ميفرمايد:

» شيعيان اماميّه در مورد اين مطلب كه پدران رسول خداصلى الله عليه وآله از آدمعليه السلام تا عبداللَّه به خداوند عزّ و جلّ ايمان داشته و موحّد بودهاند اتّفاق نظر دارند... تا آنجا كه مىفرمايد: و نيز به اين كه حضرت ابوطالب عليه السلام مؤمن از دنيا رفت و آمنه بنت وهب - مادر پيامبر اكرم عليه السلام - بر آيين توحيد بوده و در روز قيامت در زمرهى مؤمنين محشور ميگردد، اجماع دارند. «(42)

2 - شيخ طوسى رحمه الله در تفسير تبيان مىفرمايد:

» بر مبناى سخنان امام صادق و امام باقر عليهما السلام حضرت ابوطالب عليه السلاممسلمان بود و در اين خصوص شيعيان اماميه اختلافى ندارند و دربارهى اين موضوع دلايل قاطعى دارند كه ايجاد يقين مىنمايد «(43).

3 - شيخ طبرسى رحمه الله در مجمع البيان مىنويسد :

اجماع اهل بيت عليهم السلام بر ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام ثابت گرديده و اجماع ايشان حجّت است زيرا ايشان يكى از دو ثقل بزرگى هستند كه پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله همهى مردم را به اطاعت ايشان امر فرموده است.(44)

4 - ابن ابي الحديد معتزلى مىگويد:

وَ لوْ لا أَبُوطالِبٍ وَ ابْنُهُ

لَما مُثِّلَ الدّينُ شَخْصاً فَقاما

فَذاكَ بِمَكَّةَ آوى وَ حامى

وَ هذا بِيَثْرِبَ جَسَّ الْحَماما

يعنى اگر حضرت ابوطالب عليه السلام و فرزندش اميرالمؤمنين عليه السلام نبودند هيچ اثرى از اسلام نمىماند. ابوطالب عليه السلام در مكه پيامبر را پناه داد و حمايت كرد و فرزندش على بن ابيطالب عليه السلام نيز در مدينه در ركاب او جنگيد و او را يارى نمود.

وصيت حضرت ابوطالب به بزرگان قريش

امام صادق عليه السلام فرمودند: هنگامى كه حضرت ابوطالب عليه السلام در حال احتضار بود بزرگان قريش را در نزد خود جمع كرده و به آنان فرمود: »يا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ! اَنْتُمْ صَفْوَةُ اللَّهِ مِنْ خَلْقِهِ، وَ قَلْبُ الْعَرَبِ، وَ اَنْتُمْ خَزَنَةُ اللَّهِ فى اَرْضِهِ وَاَهْلِ حَرَمِهِ، فيكُمُ السَّيِّدُ الْمُطاعِ، الطَّويلُ الذَّرَّاعِ، وَ فيكُمُ الْمِقْدامُ الشُّجاعِ، اَلْواسِعِ الْباعِ، اِعْلَمُوا اَنَّكُمْ لَمْ تَتْرُكُوا لِلْعَرَبِ فِى الْمَفاخِرِ نَصيباً اِلاَّ حُزْتُمُوهُ، وَ لا شَرَفاً اِلاَّ اَدْرَكْتُمُوهُ، فَلَكُمْ عَلَى النَّاسِ بِذلِكَ الْفَضيلَةُ، وَ لَهُمْ بِهِ اِلَيْكُمُ الْوَسيلَةُ، وَ النَّاسُ لَكُمْ حَرْبٌ وَ عَلى حَرْبِكُمْ اَلَبُّ، وَ اِنّى اُوصيكُمْ بِتَعْظيمِ هذِهِ الْبَيِّنَةُ )يَعْنِى الْكَعْبَةُ(، فَاِنَّ فيها مَرْضاةً لِلرَّبِّ، وَ قِواماً لِلْمَعاش، وَ ثَباتاً لِلْوَطْأَةِ، صِلُوا اَرْحامَكُمْ وَ لا تَقْطَعُوها، فَاِنَّ صِلَةُ الرَّحِمِ مَنْساةٌ فِى الْأَجَلِ، وَ زِيادَةٌ فِى الْعَدَدِ، وَ اتْرُكُوا الْبَغْىَ وَ الْعُقُوقَ فَفيهِما هَلَكَةُ الْقُرُونِ قَبْلَكُمْ، اَجيبُوا الدَّاعِىَ، وَ اَعْطُوا السَّائِلَ فَاِنَّ فيهِما شَرَفُ الْحَياةِ وَ الْمَماتِ، وَ عَلَيْكُمْ بِصِدْقِ الْحَديثِ، وَ اَداءِ الْأَمانَةِ، فَاِنَّ فيهِما مَحَبَّةٌ فِى الْخاصِ وَ مَكْرَمَةٌ فِى الْعامِ.

وَ اِنّى اُوصيكُمْ بِمُحَمَّدٍ خَيْراً فَاِنَّهُ الْأَمينُ فى قُرَيْشٍ، وَ الصِّدّيقُ فِى الْعَرَبِ، وَ هُوَ الْجامِعُ لِكُلِّ ما اَوْصَيْتُكُمْ بِهِ، وَ قَدْ جاءَنا بِاَمْرٍ قَبِلَهُ الْجَنانُ، وَ اَنْكَرَهُ اللِّسانِ، مَخافَةَ الشَّنَآنِ، وَ اَيْمُ اللَّهِ كَاَنّى اَنْظُرُ اِلى صَعاليكِ الْعَرَبِ وَ اَهْلِ الْأَطْرافِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ النَّاسِ قَدْ اَجابُوا دَعْوَتَهُ، وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ، وَ عَظَّمُوا اَمْرَهُ، فَخاضَ بِهِمْ غَمَراتِ الْمَوْتِ، وَ صارَتْ رُؤَساءُ قُرَيْشٍ وَ صَناديدُها اَذْناباً ، وَ دَوْرُها خَراباً، وَ ضُعَفاؤُها اَرْباباً، وَ اِذاً اَعْظَمُهُمْ عَلَيْهِ اَحْوَجُهُمْ اِلَيْهِ، وَ اَبْهَدِهِمْ لَهُ اَحْظاهُمْ عِنْدَهُ، قَدْ مَحَضَتْهُ الْعَرَبُ وِدادَها، وَ اَصْفَتْ لَهُ فُؤادَها، وَ اَعْطَتْهُ قِيادَها.

دُونَكُمْ يا مَعْشَرَ قُرَيْشٍ! اِبْنَ اَبيكُمْ، كُونُوا لَهُ وُلاةً وَ لِحِزْبِهِ حُماةً، وَ اللَّهِ لا يَسْلُكُ اَحَدٌ سَبيلَهُ اِلاَّ رَشَدَ، وَ لا يَأْخُذُ اَحَدٌ بِهُديهُ اِلاَّ سَعَدَ، وَ لَوْ كانَ لِنَفْسى مُدَّةً، وَ فى أَجَلى تَأْخيراً، لَكَفَفْتُ عَنْهُ الْهَزاهِزَ، وَ لَدافَعْتُ عَنْهُ الدَّواهِىَ.(49)

اى گروه قريش! شما برگزيدگان خدا از ميان خلق و قلب عرب هستيد. شما گنجينه داران خدا در روى زمين و ساكنين حرم او )مكه( هستيد. در ميان شما سرور و اقاى مورد اطاعت و پيشتاز شجاع و بخشندهى گشاده دست است.

بدانيد كه در ميان عرب هيچ نشان فخر و بزرگى نيست مگر اينكه شما آن را كسب نموده و به دست آورديد. و هيچ شرفى نيست مگر اينكه شما آن را درك نموديد. به همين جهت شما بر ساير مردم برترى و فضيلت داريد و مردم نيز به همين خاطر نيازمند شما بوده و براى حل امور خود به شما روى مىآورند. و )از روى حسد( با شما به جنگ برخاسته و به نبرد و جنگ با شما علاقمندند.

شما را به تعظيم و بزرگداشت اين بنا )كعبه( سفارش مىكنم. زيرا احترام به كعبه موجب خشنودى خداوند و وسعت رزق و استوارى گامهاى شما خواهد بود. صله رحم كنيد و از قطع رحم بپرهيزيد، زيرا صلهى رحم موجب تأخير در مرگ و افزايش جمعيّت مىشود، ظلم و ستم را كنار بگذاريد كه نابودى پيشنيان شما بر اثر ظلم و ستم بوده است. اگر كسى شما را دعوت نمود به او جواب مثبت دهيد، و اگر كسى از شما چيزى در خواست نمود به او بخشش كنيد كه اين دو موجب محبت در ميان نزديكان و بزرگوارى در بين عموم مردم مىباشد.

شما را در مورد حضرت محمد صلى الله عليه وآله سفارش مىكنم كه به او نيكى كنيد. زيرا او در ميان قريش به امانتدارى و در ميان عرب به راستگويى شناخته شده است. او داراى همه صفاتى است كه هم اكنون شما را بدان سفارش نمودم.

او براى ما حامل پيام و رسالتى بود كه قلب و جان آن را پذيرفته، ولى زبان از ترس ملامت و سرزنش بدگويان آن را انكار مي كنند.

به خدا سوگند، گويا مي بينم كه افراد ضعيف و باديه نشينان عرب و طبقه پايين اجتماع دعوت او را پذيرفته، و سخنان او را تصديق مي نمايند، و دعوت رسالت او را بزرگ شمرده و در راه پيشرفت هدف او به گردابهاى مرگ فرورفته و جان خود را براى او فدا مي كنند. در نتيجه رؤساء و بزرگان قريش پست و فرومايه شوند، خانه هايشان ويران گرديده و ضعيفانشان زمامدار امور شوند.

در اين هنگام بزرگترين افراد در نزد او نيازمندترين آنها است و آنكه دورتر بوده در نزد آن حضرت بهره مندتر گردد. همه عرب دوست او گرديده و به او علاقمند شوند، و زمام اختيار خود را به دست او ميدهند.

پس اى گروه قريش! به او پيونديد كه او پسرِ پدر و مادر شما است، دوستدار او باشيد و از گروه و حزب او حمايت كنيد. به خدا سوگند، هر كس از شما دنباله روى راه او گردد، سعادتمند و رستگار شود، و هر كس از رهنمونهاى او بهرهمند گردد خوشبخت خواهد شد.

اگر اجل من به تأخير مي افتاد در همه حوادث و سختيها از او حمايت و پشتيبانى مىكردم و در برابر سختيها از او دفاع مينمودم. و اينك )در آستانه سفر آخرت( به گواهى او گواهى مي دهم و سخنان او را بزرگ ميشمردم.

حضرت ابوطالب عليه السلام و روايت و حديث

بسيار جالب است اگر بدانيم احاديثى از پيامبر مكرم اسلام صلى الله عليه وآله در دست است كه راوى آن سيد البطحاء حضرت ابوطالب عليه السلام ميباشد. تا جايى كه شمس الدين محمّد بن على بن احمد بن طولون صالحى دمشقى )متوفاى 953) كتابى به نام الروض النزيه في الاحاديث التى رواه أبوطالب عن ابن أخيه( تأليف كرده و در آن احاديثى كه حضرت ابوطالبعليه السلام از نبى مكرم اسلام صلى الله عليه وآله روايت كرده است را جمع آورى نموده است.كه در اينجا به عنوان نمونه به ذكر يك حديث اكتفا مىكنيم:

عَنْ عُرْوَةِ بْنِ عُمَرِ الثَّقَفِىِّ، عَنْ اَبى طالِبٍ عليه السلام قالَ: سَمِعْتُ ابْنِ اَخِىَ الْأَمينَ يَقُولُ: »اُشْكُرْ تُرْزَقْ وَ لا تَكْفُرْ فَتُعَذَّبُ«(47).

عروه ثقفى مىگويد: حضرت ابوطالب عليه السلام مي گويد: از پسر برادرم محمد امينصلى الله عليه وآله شنيدم كه مىفرمود: شكرگزارى كن تا رزقت افزون گردد و كفران نعمت مكن كه عقوبت مي شوي.

بركات حضرت ابوطالب و توسل به ايشان



داود رقّى مىگويد: مردى به من بدهى سنگينى داشت و از پرداخت آن عاجز بود. من به خدمت امام صادق عليه السلام رفته و مشكل خود را به آن حضرت عرض كردم.

حضرت فرمود:، هرگاه به مكه رفتى يك طواف به نيابت عبدالمطلب عليه السلام به جاى آور و دو ركعت نماز به نيابت آن حضرت بخوان، همچنين اين عمل را به نيابت حضرت ابوطالب و عبداللَّه و جناب آمنه و فاطمه بنت اسد به جاى آور و به نيابت هر كدام از ايشان دو ركعت نماز خوانده و سپس از خداوند متعال بخواه كه مالت را به تو برگرداند.

داود رقّى مي گويد: من نيز چنين كردم و هنگامى كه از باب الصفا خارج شدم ناگهان ديدم شخصى كه از او طلبكار بودم، ايستاده و مي گويد:، اى داود بيا و حقّت را از من بگير!

اشعار حضرت ابوطالب عليه السلام پيام آور ايمان خالص آن بزرگوار

يكى از دلائل روشن و بارزى كه دلالت بر اسلام و ايمان و توحيد حضرت ابوطالب عليه السلام مىكند، اشعار بسيار زيادى است كه آن حضرت سروده است و در آنها صريحاً مسئله توحيد و نبوّت را مطرح نموده است. تا جايى كه امام صادق عليه السلام فرمودند: اميرالمؤمنينعليه السلام بسيار علاقمند بود كه اشعار و سرودههاى حضرت ابوطالب عليه السلام جمع آورى شود و مي فرمود: »تَعَلَّمُوهُ وَ عَلِّمُوهُ أَوْلادَكُمْ، فَإِنَّهُ كانَ عَلى دينِ اللَّهِ وَ فيهِ عِلْمٌ كَثيرٌ«.(45)

»آن اشعار را فراگيريد و آنها را به فرزندان خود نيز ياد بدهيد، زيرا اشعار حضرت ابوطالب عليه السلام مطابق دين خدا است و علوم بسيارى را در بردارد«.(46)

علامهى اميني رحمه الله به نقل از ابن شهرآشوب مىفرمايد: اشعار آن حضرت كه نشانگر روح بلند و استوار و ايمان و اعتقاد راسخ وى مىباشد از سه هزار بيت بيشتر است كه در اينجا به چند نمونه از اشعار آن حضرت كه دالّ بر اعتقادش بر توحيد و نبوّت است نقل مي كنم:

اَذُبُّ وَ اَحْمى رَسُولَ الْإِلهِ

حِمايَةَ حامٍ عَلَيْهِ شَفيقٌ

يعنى : من، چون ياورى مهربان و فداكار، از رسول و پيامبر خداوند يكتا دفاع و حمايت مىكنم.

و باز در جاى ديگرى خطاب به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله مىفرمايد:

وَ اللَّهِ لَنْ يَصِلُوا اِلَيْكَ بِجَمْعِهِمُ

حَتّى اُوَسِّدَ فِى التُّرابِ دَفيناً

به خدا قسم كه آنها با تمام نيرو و جمعيّتشان هرگز به تو دست نخواهند يافت مگر آنگاه كه من در خاك خفته باشم.

پيدايش مطرح شدن بحث ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام


البته اين اقدامات شوم و كينه توزانه، نه تنها بىنتيجه ماند، و نور مقدس حضرت ابوطالب عليه السلام را خاموش نكرد، بلكه عدّه زيادى از علماى شيعه و سنّى را بر آن داشت تا به دفاع از آن مظلوم تاريخ قيام نموده، و كتابها و رسائل فراوانى دربارهى اثبات ايمان آن حضرت و حمايتهايى كه از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله نمود تأليف و تدوين نمايند و بدين وسيله دِين خود را نسبت به آن حضرت ادا كنند. كه تا آنجا كه اينجانب تحقيق كرده ام تاكنون بيش از يكصد و ده عنوان كتاب و رساله كه مستقلاً در مورد شخصيّت آن بزرگوار و ايمان آن حضرت تأليف شده است به دست آمده است كه اكثر آنها چاپ شده و يا كتب مخطوط آنها در كتابخانه هاى گوشه و كنار جهان موجود مي باشد كه به زودى به نام »كتابنامه حضرت ابوطالب عليه السلام« به زيور طبع آراسته؛ و در اختيار علاقمندان قرار خواهد گرفت.

البته فضائل و مناقب حضرت ابوطالب عليه السلام منحصر به اين تعداد نبوده، بلكه علاوه بر كتبى كه توسط علماى شيعه و سنى به صورت مستقل و جداگانه درباره حضرت ابوطالب عليه السلام تأليف و تدوين گرديده است بسيارى از از علماى قسمت قابل توجهى از كتب خود را به بحث و بررسى پيرامون شخصيت حضرت ابوطالب عليه السلام و ايمان آن حضرت اختصاص داده اند، مانند علامه مجلسى در جلد سى و پنجم بحارالأنوار و علامه امينى در جلد هفتم و هشتم »الغدير« و ابن ابى الحديد معتزلى كه هر كدام بيش از يكصد صفحه از كتب خود را به بحث و بررسى شخصيت بزرگوار آن حضرت و اثبات ايمان آن بزرگوار اختصاص داده اند.

چرا حضرت ابو طالب عليه السلام تكفير مي شود


منافقين و حسدورزان و كينه توزانى كه بسيارى از نزديكان و منسوبين آنها در جنگهاى صدر اسلام به دست اميرالمؤمنين عليه السلام كشته شده بودند، و پس از پيروزى اسلام ناچار به اظهار قبول اسلام گرديده بودند، و تاب و توان مبارزه با اميرالمؤمنين عليه السلام و فضائل آن حضرت را نداشته و قدرت ديدن پرتو افشانى خورشيد جمال نورانى مولا اميرالمؤمنين عليه السلام را نداشتند ومي ديدند كه با وجود فضائل آن حضرت در كتب شيعه و سنى راه هيچگونه شك و شبهه اى در ايمان آن حضرت وجود ندارد؛ به منظور التيام بخشيدن به زخمهاى روحى خويش و به اقتضاى حسادت و حقد و كينهاى كه در دلهاى آنها نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام بود؛ در هر كجا و در هر مقامى كه مي توانستند و به هر نحوى كه برايشان ممكن بود عداوت و بُغض و كينهى خود را اظهار مي شوند كه تكفير حضرت ابوطالب عليه السلام!! خودنمونه اى واضح و مبيّن از اين اظهار عداوتها ميباشد. آنها در واقع به گمان پوچ خود خواستند با اين كار راه جسارت و توهين به وجود مقدس اميرالمؤمنين عليه السلام را براى ساده لوحان تاريخ باز كنند و همچنين به مقتضاى حقد و كينه و حسد خود عمل كرده باشند.

ولى خداوند متعال مىفرمايد: »يُريدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ وَ اللَّهُ مُتِمَّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ«.

يعنى: »مي خواهند نور خدا را با دهانهايشان خاموش كنند ولى خداوند متعال )نور افشانىِ( نور خود را كامل ميكند هرچند كه مشركين را ناخوش آيد«.

چراغى را كه ايزد بر فروزد

هر آنكس پف كند ريشش بسوزد

در واقع حضرت ابوطالب عليه السلام در نزد تكفير كنندگان و تهمت زنندگان و جاعلين احاديث دروغين در حقّ آن حامى بزرگ رسول خدا صلى الله عليه وآله به عنوان يك انسان معمولى مطرح نيست كه كفر و ايمان، يا شرك و توحيد او قابل بحث و بررسى باشد! بلكه اگر ميبينيم كه حضرت ابوطالب عليه السلام به چوب تكفير آنان گرفتار مىشود به خاطر اين است كه آن حضرت پدر اميرالمؤمنين عليه السلام است و به خيال خام آنان با ضربه زدن به پدر و خدشه دار كردن ايمان آن حضرت، و ايجاد شكّ و ترديد و بحث و تأمّل و به اصطلاح تحقيق و بررسى! دربارهى ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام و حتّى پا فراتر نهادن و دست زدن به تكفير آن حضرت، فرزند را نيز آسيب پذير نموده و بدين ترتيب بتوانند مقدّمات توهين و جسارت به مقام شامخ اميرالمؤمنين عليه السلام را فراهم سازند.

صحّت اين مطلب وقتى روشن مى شود كه مى بينيم همين تاريخ نويسان و مورّخان و جاعلين احاديث كه دربارهى حضرت ابوطالب عليه السلام چنين قضاوت نموده و جسورانه اظهار نظر مىكنند، دربارهى افرادى كه در طول زندگى اميرالمؤمنين عليه السلام همواره رو در روى آن بزرگوار ايستاده و به شهادت تاريخ، در شعاع نور خورشيد فروزان آن حضرت چون موم ذوب ميشدند و خفّاش صفت، تاب ديدن خورشيد جمال او را نداشتند، ساكت نيستند و براى آنان فضيلت دست و پا مىكنند و دربارهى اسلام و ايمان آنان حديث جعل ميكنند.

نام گزاري فرزندان به ابوطالب

مرحوم آية اللَّه حاج شيخ محمد كلباسى حائرى در كتاب السعة و الرزق در ضمن چيزهايى كه فقر را برطرف مىكند از كتاب تهذيب شيخ طوسى و عدة الداعى )ابن فهد حلى( از حضرت امام رضاعليه السلام روايت ميكند كه فرمودند: در خانه هايى كه شخصى باشد كه به يكى از اين اسمها: )محمّد، على، حسن، حسين، ابوجعفر، ابوطالب، عبد اللَّه و از زنها فاطمه( نامگذارى شده باشد، فقر وارد آن خانه نميشود.(48)


گواهي تاريخ در دفاع از ايمان حضرت ابوطالب عليه السلام
به شهادت تاريخ، حضرت ابوطالب عليه السلام قسمت اعظم از عمر شريف خود را در راه دفاع از پيامبر بزرگ او اسلام صلى الله عليه وآله گذرانيده و در اين مسير خشم و غضب كفّار را به جان خريد.

طعنهها را پذيرفت، رنجها و سختىهاى شعب ابوطالب كه در واقع نوعى تحريم سياسى اقتصادى و فرهنگى قريش بر عليه پيامبر بزرگوار اسلام صلى الله عليه وآله بود را تحمّل نمود.

در مواضع مختلف با گفتارهاى خود به نثر و شعر، حمايت خود را از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله اعلام داشت.

فرزندان خود، اميرالمؤمنين على عليه السلام و جعفر را به ايمان به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله و قبول اسلام و همراهى و دفاع از آن حضرت امر مىفرمود.

و كوتاه سخن اينكه تمام سرمايهى عمر شريف خود را در گرو آيين مقدّس اسلام و پيامبرى كه حقّانيت او را دريافته بود، نهاد.

در آخرين لحظات زندگى نيز فرزندان و خاندان خود را به حمايت و پشتيبانى از پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله وصيّت و سفارش نمود.

رسول خدا صلى الله عليه وآله در رحلت او كه با رحلت حضرت خديجه عليها السلام فاصلهى چندانى نداشت، آنچنان اندوهگين مىشود كه آن سال را عام الحزن »سال اندوه« نام مىنهد.

امّا با همهى اين تفاصيل حضرت ابوطالب عليه السلام مشرك اعلام مىشود! و اين اتّهام با سكوت برخاسته از توطئهى شوم تاريخ، و قلمهاى خائن! تأييد مىشود و عجيبتر اينكه براى اثبات اين تهمت بزرگ به آيات قرآن نيز استدلال مىكنند!!!


لزوم تجليل از مقام حضرت ابوطالب عليه السلام

در اين زمان كه دشمنان دين از هر سو و با عناوين مختلف با تهاجمات فرهنگى خود، ما و مخصوصاً جوانان ما را مورد حملات فرهنگى خود قرار مىدهند لزوم دفاع از ايمان حضرت ابوطالبعليه السلام كه از اولين حاميان پيامبر در صدر اسلام بودهاند و اكنون مظلومانه به خاطر اينكه فقط پدر مولاى متقيان مىباشد مورد حملات دشمنان اهل بيتعليهم السلام قرار گرفته و با تهمت كفر! و... روبرو مىشود و جمع آورى كليّهى آثار و نوشتارهايى كه در بارهى آن حضرت موجود است به خوبى محسوس مىباشد .

انشاء اللَّه به زودى مجموعه مستقل و مفصّلى در مورد زندگانى حضرت ابوطالبعليه السلام، فضائل و مناقب آن بزرگوار به انضمام اشعار فارسى و عربى در دست چاپ مىباشد كه از كليّهى هنرمندان، نويسندگان، شعراء، وعاظ محترم سخنوران و اساتيدى كه مايل به همكارى دراين زمينه هستند درخواست مىشود چنانچه هرگونه اثرى كه مىتواند در اين راه نقش مؤثرى داشته باشد اعمّ از آثار صوتى يا تصويرى و يا مقاله و... به اطلاع نگارنده برسانند.

البتّه با توجّه به اينكه كه رحلت حضرت ابوطالبعليه السلام و حضرت خديجهعليها السلام در فاصله كوتاه و در يك سال واقع شده و اين دو مصيبت بزرگ قلب نازنين پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله را آنقدر به درد آورد كه آن سال را به »عام الحزن« سال حزن و اندوه نام نهادند، و با خبر شديم كه اشعار و سرودههاى زيبايى به همّت جناب آقاى »عليرضا مهرپرور« جمع آورى و تدوين شده و در كتاب وزين و ارزشمندى به نام »شمع محفل طه« در آستانه چاپ و نشر قرار دارد، در مراحل نهايى چاپ كتاب بر آن شديم كه به منظور تجليل از حمايتهاى بى دريغ حضرت ابوطالبعليه السلام اين حامى فداكار پيامبر مكرم اسلام اين مجموعه را به نمىاز درياى فضائل و مناقب آن بزرگوار مزين كنيم. اميد است محبين خاندان رسالت و امامت عليهم السلام با تشكيل مجالس، غبار غربت از چهرهى درخشان ابوالأئمه حضرت ابوطالب عليه السلام بزدايند و قلب داغدار پيامبر اكرم، اميرالمؤمنين، حضرت فاطمه و اولاد طاهرين آن حضرت عليهما السلام خاصه حضرت بقية اللَّه را خشنود نمايند.

همچنين بر خود لازم مىدانيم با زبان الكن و قاصر خويش از كليّه عزيزان و سرورانى كه در تهيه و جمع آورى اين اشعار قبول زحمت فرمودند؛ تشكّر و قدردانى نموده و توفيق روزافزون ايشان را از درگاه بارى تعالى مسئلت داريم.

در پايان، اين وجيزهى ناچيز و اين ران ملخ ناقابل را به محضر مبارك رسول اكرمصلى الله عليه وآله و اميرالمؤمنين على بن ابىطالبعليهما السلام و فرزندان طاهرينش بالاخص ولىّ دوران، حضرت بقيّة اللَّه الاعظم ارواحنا فداه تقديم مىدارم به اين اميد كه مرحمى التيامبخش بر زخمهاى دل نازنين حضرتش باشد. انشاء اللَّه.

 

 
دهم ماه مبارک رمضان

دهم ماه مبارک رمضان وفات حضرت خدیجه سلام الله علیها در سال دهم بعثت و وصول نامه کوفیان به امام حسین علیه السلام

وفات حضرت خدیجه علیهاالسلام*
 


وفات جان گذار همسر با وفای رسول خدا صلی الله علیه و آله ، یاور و حامی مصطفی، همراه خاتم الانبیاء، نماد ایمان و تقوا، همسر عصاره هستی، سمبل صلابت و استواری، افتخار بانوان گیتی، بزرگ بانوی اسلام، حضرت خدیجه کبری بر تمام مسلمانان جهان، به ویژه بانوان ایران اسلامی تسلیت باد.

ادامه مطلب...
 
پانزدهم ماه مبارک رمضان

پانزدهم ماه مبارک رمضان:

*ولادت با سعادت امام مجتبی علیه السلام ،

*اعزام مسلم بن عقیل به کوفه توسط امام حسین علیه السلام

 



نگاهی گذرا به زندگی امام حسن مجتبى (ع )

ابو محمد حسن بن على بن ابى طالب، امام دوم از ائمه اثنى عشر، و چهارمین معصوم از چهارده معصوم (ع)، فرزند نخست على بن ابى طالب (ع) و حضرت فاطمه (س) است. تولد آن حضرت بنا به قول بیشتر مورخان در مدینه و در روز سه شنبه 15 رمضان سال سوم هجرى اتفاق افتاده است.

ادامه مطلب...
 
هفدهم ماه مبارک رمضان

هفدهم ماه مبارک رمضان :

*مرگ عایشه در سال 58 هجری قمری در مدینه

* وقوع غزوه بدر

عایشه دختر ابوبکر و همسر پیامبر(ص) است. کنیه او ام عبدالله و مادرش ام رومان دختر عمیر بن عامر بن وهمان بن حارث بن غنم بن مالک بن کنانه است. پیامبر در سال دوم یا سوم پس از هجرت با او ازدواج کرد زمانی که آن حضرت در گذشت عایشه، هجده ساله بود.

ادامه مطلب...
 
<< شروع < قبلی 1 2 3 بعدی > انتها >>

صفحه 1 از 3
 

قرآن آنلاين

آمار بازديدکنندگان

mod_vvisit_counterامروز3
mod_vvisit_counterاین ماه6758
mod_vvisit_counterکل بازدیدها851837