چگونه مردم را به كارهاى نيك دعوت كنيم؟
راههاى دعوت مردم به حق، گوناگون است كه به موارد آن اشارهاى مى كنيم: 1- دعوت زبانى: آياتى كه مىفرمايد: «قل» يعنى بگو. 2- دعوت عملى: «و ثيابك فطهّر»(سوره مدّثر، آيه 4.) لباس خود را تطهير كن (تا ديگران نيز لباسشان را تطهير كنند). 3- دعوت مستقيم: «أقيموا الصّلوة»(سوره بقره، آيه 83 .) به طور مستقيم به مردم بگو: نماز به پا داريد. 4- دعوت غيرمستقيم: داستانهاى قرآن. مثلاً وقتى مىگويد: برادران حسود، يوسف را به اسم بازى بردند و او را در چاه انداختند، به طور غير مستقيم به همه نوجوانان هشدار مىدهد كه دشمنان نيز به نام ورزش، شما را گمراه و از هدف اصلى پرت مىكنند و به چاه ذلّت مىكشانند. 5 - دعوت جمعى: «و كان رَسولاً نَبيّاً»(سوره مريم، آيه 51 ) پيامبران مأمور دعوتِ عموم مردم بودند. 6- دعوت خصوصى: «و كان يَأمر أهله بِالصّلوة»(سوره مريم، آيه 55 ) پيامبر موظّف است خانواده خود را به نماز دعوت كند. 7- دعوت همسر و فرزند: «قل لازواجك و بَناتك»(سوره احزاب، آيه 59 .) اى پيامبر! به همسران و دخترانت بگو... 8 - دعوت فاميل: «و أنذر عَشيرتك الاقربين»(سوره شعراء، آيه 214.) بستگان نزديكتر را هشدار ده. 9- دعوت هموطنان: «لِتُنذر اُمّ القُرى و مَن حَولها»(سوره انعام، آيه 92.) مردم مكّه و اطراف آن را هشدار ده. دعوت جامعه بشريّت: «اِنّى رسول اللّه اليكم جَميعاً»( سوره اعراف، آيه 158.) من به سوى همه شما فرستاده شدهام. آرى، غوّاصى كه به دنبال لؤلؤ و مرجان است و صيّادى كه به دنبال صيد ماهى است، نبايد تلاش خود را به يك گوشه دريا و به يك ماهى و لؤلؤ متمركز كند. افرادى كه به دنبال بدست آوردن سود بيشترى هستند، عمر خود را در داد و ستد يك كالا تلف نمى كنند.
كتاب تمثيلات (تأليف حجة الاسلام والمسلمين قرائتي)
فلسفه تلخى ها و ناگوارى ها چيست؟
ناگوارى ها دو گونه است: برخى به دست خود ماست و برخى در اختيار ما نيست. بسيارى از حوادث تلخ به خاطر عدم دقت و مديريّت خودماست. اگر در داد و ستدها، اسناد تجارى را محكم تنظيم نكرديم و ضامن و وثيقه از طلبكار نگرفتيم و او مال ما را نداد، مقصّر خود ما هستيم. اگر روى حوض آب نرده نگذاشتيم و كودك در آن افتاد و غرق شد، مقصّر خود ما هستيم. اگر مراعات بهداشت، قوانين رانندگى و آداب اجتماعى را نكرديم و گرفتار امراض و تصادفات و تحقيرها شديم، مقصّر خود ما هستيم. و امّا دسته دوم، دلايل متعدّدى دارد: سختىها، سبب رشد و تكاپوى انسان است. پيشرفت و رشد علوم، در سايه رفع نياز و برطرف كردن مشكلات حاصل شده است. حوادث تلخ، كفّاره بسيارى از لغزشهاست. حوادث تلخ، سبب تنظيم روحيّات مردم است. پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله فرمودند: اگر براى انسان سه چيز: مرض، مرگ و فقر نبود، غرور انسان شكسته نمىشد و انسان در مقابل هيچ چيز سر فرونمىآورد. «لولا ثلاثة فى ابن آدم ما طَأطأ رأسه شىء المرض و الموت و الفقر»( بحار، ج6، ص118.) حوادث تلخ، كمالات انسان را شكوفا مى كند. آنكه گرفتار شده، با صبر و پايدارى رشد مىكند و آنكه در رفاه است و براى نجات مردم تلاش مى كند، با ايثار و از خودگذشتگى رشد مى كند.
عشق به اهل بيت عليهم السلام چه نقشى در زندگى دارد؟
امور فطرى و حالات انسان، الگو پذيرى و قهرمان پرستى است و يكى از بهترين و مؤثرترين راههاى تربيت، معرفى الگوهاى مناسب است. هرچه الگو برجستهتر و كاملتر باشد، جاذبه بيشترى خواهد داشت. ولايت و محبّت اهل بيت، بستر الگو پذيرى و پيروى از آن بزرگواران است. زيرا هر كس، كسى را دوست بدارد، سعى مىكند رفتار و گفتار و كردارش را هماهنگ با او بسازد. البتّه محبّت و علاقهاى ارزش دارد كه در آن كشش و گرايش و پيروى و عملى باشد. كودكى كه از پدر تقاضاى بيسكويت مىكند و پدر به او وعده خريد مىدهد، كودك چشم به راه پدر است تا او برگردد. همين كه پدر وارد منزل مى شود، مى پرسد: بيسكويت خريدى؟ اگر پدر بگويد: نه، ولى تو را بسيار دوست دارم، آيا كودك، دوستى بدون عمل را مى پذيرد؟
چرا در دنيا همواره با مشكلات و سختى ها مواجه هستيم؟
شخصی از كنار مغازه بلور فروشى مى گذشت، چشمش به ليوانهايى افتاد كه روى ميز به طور وارونه چيده شده بود. همانجا ايستاد، كمى نگاه كرد و يكى از آنها را به همان حالتى كه بود برداشت و شروع به اعتراض به فروشنده كرد كه آقا! چرا دَرِ اين ليوان بسته است و ته آن باز است؟! فروشنده خنديد و گفت: اگر شما درست بنگريد و ليوان را به حالت درست بگيريد، هر دو اشكال برطرف خواهد شد. آرى، بسيارى از اشكالات، بر اساس باورها و تصوّرات غلط ما مىباشد. ما خيال مىكنيم كه دنيا براى رفاه است، لذا مىگوييم: چرا رفاه نيست؟ مثل كسى كه در چلوكبابى نشسته و اعتراض مىكند چرا اينجا دوش ندارد؟! او بايد باور كند كه آنجا حمّام نيست. ما بايد باور كنيم كه دنيا خوابگاه، عشرتكده و آخور نيست، دنيا ميدان رشد است و انسان بايد در اين ميدان با سختىها مبارزه كند تا خود به رشد و كمال برسد. قرآن مىفرمايد: «أخذناهم بالبأساء و الضَّراء لعلّهم يضّرّعون»(سوره انعام، آيه 48.) سختى و فشارها براى توجّه دادن به انسان است. آرى، تا چوب عود را نسوزانيد، بوى عطرش بلند نمى شود. سختى ها وسيله غرور زدايى است. همان گونه كه لاستيكهاى ماشين را بايد تنظيم باد كرد، حوادث تلخ نيز انسان را متعادل و تنظيم مى كند، غفلت و غرور و تكبّر را از بين مىبرد، به علاوه تلخىها انسان را به فكر و تلاش واداشته و سرچشمه انواع ابتكارات و اختراعات مى شود.
در برخورد با حوادث تلخ، چه كنيم؟
در سر يك سفره ممكن است هم ترشى و فلفل قرار دهند و هم شيرينى و مربّا؛ كودكان از شيرينى و حلواى سفره لذّت مىبرند، و فلفل و ترشى را بى مورد مىدانند، امّا بزرگترها هر دو را در سفره لازم مىدانند. حوادث تلخ نيز بركاتى دارد، از جمله: 1- توجّه انسان را به خدا بيشتر مىكند. 2- انسان را سنجيده و استعدادهاى او را شكوفا مىسازد. 3- كفّاره گناهان و لغزشهاى او مىشود. 4- قدر نعمتها بيشتر شناخته مىشود. انسانها در برابر حوادث سه گروهند: چنانكه كودك همين كه لب به فلفل و پياز و ترشى مىگذارد ناراحت مىشود، نوجوان تحمّل مىكند و والدين او پول مىدهند و فلفل و ترشى را مىخرند. قرآن مىفرمايد: گروهى همين كه دچار سختى مىشوند، جيغ مىزنند، «اذا مَسّه الشَرّ جَزوعا»(سوره معارج، آيه 20.) گروهى صبر مىكنند، «و بَشِّر الصّابرين الّذين اذا أصابَتهم مُصيبة قالوا اِنّا لِلّه و اِنّا اليه راجِعون»(سوره بقره، 154 - 155.) و گروهى به استقبال سختىها مىروند. «و منهم مَن يَنتظر»(سوره احزاب، آيه 23.) كسانى نزد پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مىآمدند تا آنان را به جهاد و جبهه جنگ اعزام كند، حضرت مىفرمود: اسب و شمشير ندارم تا شما را مجهّز كنم آنان گريه مىكردند كه چرا به جبهه نرفتند. از سختىها و حوادث تلخ مىتوان با تدبير و صبر و استمداد از خداوند، بهترين استفاده را برد. همان گونه كه مىتوان از ليموى ترش، شربت ليموناد ساخت. آرى، اگر انسان آشپز ماهرى باشد، حتى از پوست پرتقال هم مربّا درست مىكند. امروزه حتى از زبالهها استفاده بهينه مى كنند. حضرت زينب عليها السلام با سخنرانى خود در كاخ ستمگران، از اسارت خود در كوفه و شام آن گونه استفاده كرد كه پايه هاى رژيم اموى را لرزاند. در مسجد شام، امام سجاد عليه السلام بر بالاى منبر رفت و رژيم بنى اميه را به شدت استيضاح كرد. يزيد براى آن كه صداى امام را خاموش كند، به مؤذّن دستور داد كه با صداى بلند اذان بگويد تا شايد سخنرانى امام سجاد عليه السلام قطع شود، ولى امام عليه السلام از همين صحنه نيز استفاده كرد و جملات اذان را آن گونه تفسير كرد كه بر مسجد لرزه افتاد، بخصوص پس از گفتن «أشهد أنّ محمّداً رسول اللّه» فرمود: اى يزيد! اين محمّد جّد من است يا جّد تو؟! آيا اين اُسرا از نسل او نيستند؟ هنگامى كه امام كاظم عليه السلام را به زندان انفرادى بردند، فرمود: چه جاى خوبى براى عبادت است؟! بسيارى از علما، كتابهاى خود را در شرايط سخت و در زندان و تبعيدگاه ها نوشته اند.
ويژه نامه ماه رمضان
مجیب | جهرم | مدرسه علميه زمانيه | مرکز جامع پاسخگویی به مسائل شرعی و اعتقادی حق نشر محفوظ است