اسوه های هدایت

 

 

نقش مردم جهرم در انقلاب مشروطیت و حمایت از آیت الله سید عبدالحسین نجفی لاری (ره)

نقش مردم جهرم در انقلاب مشروطیت و حمایت از

 آیت الله سید عبدالحسین نجفی لاری (ره)

وحید کارگر جهرمی

دکتر سید ابوالفضل رضوی

 

چکیده

جهرم به عنوان یکی از شهر های تاریخی و پر سابقه ایران، شاهد وقایع و تحولاتی عظیم، به ویژه در تاریخ معاصر ایران بوده است. پژوهش حاضر به بررسی سیر تحولات سیاسی، اجتماعی جهرم درانقلاب مشروطیت پرداخته است. لذا مهم ترین مسأله پژوهش، نقش مردم جهرم در تحولات سیاسی، اجتماعی دوره ذکر شده می­باشد. روش به کار رفته در این پژوهش، روش تاریخی است که مبتنی بر گردآوری و تدوین اطلاعات از منابع کتابخانه­ای است. همچنین از اسناد و مدارک و تحقیقات میدانی استفاده شده است. یافته­های پژوهش بیانگر آن است که جهرم در بهبوحه جریان مشروطیت از جمله شهر­هایی است که از مشروطیت حمایت می­کنند. به خصوص اقدامات مردم جهرم در حمایت از آیت الله سید عبدالحسین نجفی لاری (ره)، رهبر مذهبی انقلاب مشروطیت در فارس، بسیار حائز اهمیت است.

کلید واژه ها:  جهرم، آیت الله سید عبدالحسین لاری (ره)، انقلاب مشروطیت، نهاد ها و احزاب سیاسی

مقدمه 

جهرم يكي از شهرستان­هاي استان فارس مي‌باشد كه در نيمه ی جنوبي اين استان واقع شده است. شهرستان جهرم 5436 كيلومترمربع وسعت دارد و از شمال به شيراز و فسا، از شرق به فسا و داراب، از جنوب به لار و فيروزآباد و از مغرب به شهرستان فيروزآباد محدود شده است. اين شهرستان به لحاظ ويژگي هاي اقليمي و طبيعي خود از توان اقتصادي بالايي برخوردار است. گستردگي اين شهرستان كه از چهار بخش مركزي، سيمكان، كرديان و خَفر تشكيل شده است و جمعيت به نسبت زيادي را نيز در بر مي گيرد به توانايي آن افزوده و زمينه هاي هموارتري براي حركت هاي مردمي فراهم كرده است. جهرم به عنوان یکی از شهر های تاریخی و پر سابقه ی ایران و با مردمی مؤمن و متعهد که آن را شایسته نام «دارالمؤمنین» کرده است؛ در مسیر تحولات سیاسی دوران معاصر و به خصوص انقلاب مشروطیت نقش پر رنگی داشته است.  

شخصيت هاي بزرگي همچون آيت الله سيد عبدالحسين لاري (ره) رهبر مذهبی انقلاب مشروطیت در فارس، در جریان انقلاب مشروطیت و در بحبوحه‌ی مبارزه عليه مستبدين فارس و استعمارگران انگليسي، شهر جهرم را پناهگاه خويش قرار داد و برخي از نزديك ترين ياران او جهرمي بودند و در همين شهر بدرود حيات گفت. عدم انجام پژوهشی مستقل در این خصوص که نقش مردم جهرم را نشان دهد و وجوه متفاوت فعالیت های آنها را باز نمایاند،ارج نهادن بر سوابق مبارزاتی مردم این شهرستان با مطالعه عمیق و روشن کردن جوانب مختلف حرکت آنها، از جمله مواردی است که انجام پژوهش درباره‌ی تحولات سیاسی و اجتماعی جهرم را در این مقطع زمانی، ضرورت می بخشد. به علاوه در تقويت تاريخ نگاري محلي، تاريخ نگاري شفاهي و تاريخ نگاري­هاي فرهنگي و اجتماعي مؤثر واقع مي شود و الگوي پژوهشي جديدي را در اختيار محققين قرار مي دهد.

بررسی جنبش­های مردمی جهرم قبل از انقلاب مشروطیت

نگاهی به اوضاع جهرم قبل از مشروطیت نشان می­دهد که اغتشاش و نا امنی در جهرم تا اعلام حکومت مشروطه ادامه داشت لذا این اتفاقات، واکنش­هایی را از طرف مردم جهرم در شکل­گیری انقلاب مشروطیت ایران به همراه داشت. نخستین حرکتی که نشان­ دهنده نقش  غیر قابل انکار مردم جهرم در شکل گیری انقلاب مشروطیت ایران است ماجرای رژی یا امتیاز دخانیات بود که به عنوان یکی از مهم ترین زمینه­های انقلاب مشروطیت مطرح است.

الف) مردم جهرم و جنبش تحریم تنباکو:

در زمان صدور فتواي ميرزاي شيرازي، در جهرم، وقايعي رخ داد كه حاكي از حركت مردم اين شهر بود. در جهرم، در آستانه ی آغاز عمليات شركت رژي، گويا از طرف آقا ميرزا هدايت‌الله پيش نماز اعتراضي به اين امر شد. در كتاب وقايع اتفاقيه آمده است: «ميرزا هدايت‌الله پيش نماز و جناب آقاي شيخ محمدحسين روضه‌خواني، استعمال تنباكو را تحريم كردند. دليلشان هم اين بوده كه در شريعت اسلام، هر چيزي كه مجبوراً خريد و فروش شود حرام است و جهت حرمت، غليان هم حرام است. چونكه تمامِ تنباكو را يكنفر معين، مجموعاً از شماها مي‌خرد و شما را مجبور مي‌كند در فروختن تنباكو، از اين جهت حرام است.» در اين زمان در جهرم، حاجي نصيرالملك كه از شاگردان ميرزا هدايت‌الله پيش نماز بود به مردم جهرم دستور مي‌دهد كه نه تنباكو به اداره ی دخانيت بفروشند و نه هرچيز ديگر، تا شركت تنباكو توان خود را از دست بدهد. حاكم جهرم كه در اين زمان، سليمان‌خان  بود، با اين فرمان حاجي نصيرالملك مخالفت مي‌كند.

به همين خاطر مردم جهرم بناي شورش مي‌گذارند و وقتي كه وكيل جهرم در حال عبور از كوچه بود به او فحاشي مي‌كنند و سپس بناي سنگ انداختن را مي‌گذارند و در ضمن دو تير هم به سوي او شليك مي‌كنند. وكيل جهرم موضوع را به حكومت شيراز خبر مي‌دهد. مأموريني از سوي حاكم فارس، از شيراز به جهرم مي‌روند و تعدادي از مردم جهرم را در حضور مأمورين شركت دخانيات تنبيه مي‌كنند. وكيل شركت دخانيات، به سليمان‌خان، حاكم جهرم نامه‌اي مي‌نويسد و از او به خاطر اين كار تشكر مي‌كند. حاكم جهرم همان نامه را براي معتمدالدوله مي‌فرستد كه «ترضيه ی خاطر اجزاي اداره ی دخانيات شده است و ديگر شكايتي ندارند» ادامه ی تشنجات و اعتراضات مردم جهرم با دخالت حكمران ايالتي سركوب شد. اما گزارش‌هاي بعدي نشان مي‌دهد كه اداره كمپاني در جهرم توفيقي به دست نياورد و لذا كمپاني در زمينه اعزام نمايندگان خود به شهرهاي ديگر مأيوس شد.

ب) مردم جهرم در آستانه انقلاب مشروطیت:

آن‌چنان كه در مرور و بررسي اوضاع سياسي و اجتماعي فارس در عهد مظفري به دست مي‌آيد؛ ايالت وسيع فارس به عنوان بزرگترين ايالت جنوبي كشور طي اين سال ها، هرگز روي خوش و آرامش نيافت. آشوب دائمي، ناامني، قحطي، گراني، شيوع بيماري‌هاي مرگ‌آور و بلاياي خانمان‌سوز طبيعي و ستم مضاعف حکام ايالتي و بي‌ مسئوليتي آنان در قبال خواست و مطالبات مردم، بارها منجر به بروز اغتشاش و بحران عمومي در فارس شد و آسيب‌هاي جبران‌ناپذير بر حيات اجتماعي و اقتصادي اين ايالت وارد ساخت. جهرم نيز از اين قاعده مستثني نبود. بر پايه ی گزارش خفيه‌نويسان انگليسي، در سال 1320ﻫ. ق. چون نصرالدوله ضامن ماليات جهرم از ابواب جمعي حاجي‌مسعودالدوله بود، معتمد ديوان كه به طرف لارستان مي‌رفته ابتدا به جهرم مي‌رود كه باقي ماليات آن جا را وصول كند. اهالي جهرم تمكين او نكرده، معتمد ديوان با آنها نزاع مي‌كند. يك نفر سرباز هم مقتول مي‌شود و سرانجام مردم جهرم او را از جهرم بيرون مي‌كنند. بر سر همين مقدمه، اهل جهرم شاكي مي‌شوند و عده‌اي از آنها به شيراز مي‌روند و به نشانه اعتراض در تلگراف‌خانه شيراز به بست مي‌نشينند.

ديگر آن كه در سال 1321ﻫ.ق در فارس، تماماً اغتشاش كلي پيدا شده بود. پست جهرم را در اين هفته زده و كاغذهاي آن را پاره كرده بودند. اطراف جهرم و قير و كارزين دزدي مي‌شد. سارقين هم از طايفه ی اينانلو و بهارلو و عرب بودند. قدري هم كارهاي حكومت سست شده بود، به خاطر این که تمام مردم از حكومت رنجيده بودند و گمان مردم اين بود كه اغتشاش كلي واقع شود. در این زمان طايفه ی اينانلو در اطراف جهرم دزدي و شرارت می کردند و حكومت تعدادي از آنها را گرفته بود. برپايه گزارش اسناد، در آستانه ی انقلاب مشروطيت، طوائف در تمامي استان فارس در وضعيتي ملتهب و متشنج به سر مي‌برند. ارتباط با جهرم و فسا سراسر قطع بوده و سرقت و دزدي از رخدادهاي معمول و متداول در سراسر استان مي‌باشد. خلاصه آن كه آسيب‌هاي جبران‌ناپذيري بر حيات اجتماعي و اقتصادي ايالت فارس و از جمله جهرم وارد آمد و لذا آنان را ناچار به اظهار علني خشم، اعتراض، تحصن و رجوع به علما و انعكاس نارضايتي خود به مركز نمود.


 

مردم جهرم و انقلاب مشروطيت

مَلِك منصور، ميرزا شعاع‌السلطنه، پسر مظفرالدين‌شاه كه از سال 1322ﻫ.ق به حكمراني فارس منصوب شده بود از بدو ورود به شيراز چشم طمع به اموال و هستي مردم دوخت و دست كارگزاران خود را براي هرگونه ستم و تعدي در قلمرو فارس بازگذاشت و بدين‌ترتيب روز به روز به وسعت املاك و متصرفات خود مي‌افزود. در اين مدت علما و روحانيون و مردم از شعاع‌السلطنه و عمال او به دولت شكايت‌ها فرستادند ولي هرگز جواب مساعدي نشنيدند. تا اين كه بالاخره عليه حكومت و تعديات او به پا خاستند. مردم شيراز در صحن شاه‌چراغ متحصن شدند. تجار و كسبه ی بازار، دكان هاي خود را بستند.

شيراز به هم برآمد. همگي بالاتفاق عزل و رفتن شعاع‌السلطنه را خواستار بودند. در همین زمان مردم جهرم هم دست به قیام همگانی زدند. سندی در این زمینه موجود است که نشانگر اغتشاش در جهرم علیه حکومت و بیرون کردن حاکم جهرم و افزایش قتل و غارت در جهرم است. در این سند چنین آمده است: «... در بیرون­ها هم بلوای شدیدی بر پا است. در کازرون و بهبهان و جهرم و نیریز حکام را، اهالی بیرون کرده­اند. قتل و غارت در خارج از حد افزون است. امنیت از راه­ها به کلی

مرفوع و حمل و نقل مال التجاره متروک است زیرا محمولات قوافل را اقطاع­الطریق در این چند روز­ها به کلی غارت کرده و برده است. در داخل و خارج این مملکت محشر مهول بر پا است. تا حکومت تغییر نکند استقرار امنیت در این ملک دیگر از مهالات است...».

در سندی دیگر آمده است: «... از جنبش اهالی مملکت فارس از شهر و دهات و ایلات نمایان است که به واسطه تعدیات بی­پایان که خانزاد در تاریخ 29 رجب با تلگراف رمز به عرض رسانیده از ایالت انزجار و نفرت بی­اندازه دارند. به عقل قاصر چاکر ما این وضع که حضرت اشرف اقدس اتابک اعظم روحی فدا در استقلالیت ایالت ایستادگی و اصرار دارند آخرش جز ندامت حاصل نخواهد شد. اعزام مامور جهت تحقیقات فایده ندارد و این ایستادگی تهران برای شخص حضرت اقدس والا شعاع السلطنه روحی فدا خسران بین است. مالاً و جاناً صلاح دولت امروز تغییر ایالت و تعیین حاکم دیگر است...».

سرانجام اعتراضات مردم نتیجه داد و در رمضان 1323ﻫ.ق، شعاع السلطنه از حکومت فارس عزل شد و حکومت فارس به طور موقت به وزیر مخصوص صاحب اختیار داده شد. پس از عزل شعاع‌السلطنه ابتدا اوضاع فارس كمي آرام گرفت اما پس از چندي شورش‌هاي مردم فارس بالا گرفت. دهه‌ی اول ذيحجه 1323ﻫ.ق در شرايطي كه در شيراز و چند شهر استان فارس ازجمله جهرم آشوب بود وزير مخصوص وارد شيراز شد و ابتدا در باغ دلگشا مستقر شد. در اين زمان در جهرم همچنان اغتشاش و آشوب وجود داشت. روزنامه حبل‌المتين در اين­ باره مي‌نويسد: «تاكنون جوش و خروش اهالي كم نشده، پنج روز است وزير مخصوص وارد، هرقدر مي‌خواهد اهالي را آرام كند ميسر نمي‌شود.

 از جهرم و اصطهبانات و غيره نيز مردم به شهر آمده، همداستانند جز يك حصه، گويا ساير اهالي در يك مدرسه درس خوانده يك زبان تغيير حكومت را خواستارند» اين در حالي بود كه مردم تهران و ساير ايالات نیز، سرگرم قيام ضد استبدادي و مشروطه‌خواهي خويش بودند. در روزهاي پس از ورود وزير مخصوص، عين‌الدوله كه كاملاً از مراجعت شعاع‌السلطنه نا اميد بود، در اجابت خواست مردم، طي تلگرامي به وزير مخصوص، رسماً شعاع‌السلطنه را عزل و از او خواست تا شعاع‌السلطنه را به همراه سردار اكرم به تهران اعزام كند. انعكاس اخبار مربوط به عزل شعاع‌السلطنه و سپردن امور به وزير مخصوص كه در نيمه ی 14 ذيحجه با شليك چند توپ به اطلاع عموم رسيد، موجي از شادي و نشاط را در مردم پديد آورد. به دنبال آن، شيراز پس از چند ماه ركود و تعطيلي، روزهاي تازه‌اي از رونق و تحرك را بازيافت. احتمالاً جهرم نيز بعد از چند ماه اغتشاش و درگيري مثل ديگر شهرهاي استان فارس به آرامش دست يافته است. غلامحسين غفاري معروف به وزير مخصوص، هرچند توانست در مدتي كوتاه، نظم و امنيت را به فارس بازگرداند ولي عليرغم توفيقش در مهار اوضاع در آستانه پيروزي مشروطيت مجبور به كناره‌گيري از حكومت شد.

پس از وي علاءالدوله در يازدهم جمادي‌الاول 1324ﻫ.ق وارد مقر ايالتي فارس شد. ورود علاءالدوله به فارس همزمان با يكي از رويدادهاي مهم مشروطيت، يعني مهاجرت علما و مشروطه‌خواهان به قم بود. ٣٣ روز بعد مظفرالدين شاه، فرمان مشروطيت را صادر كرد. روزنامه صوراسرافيل در اين باره مي‌نويسد: «با يك جنبش مردانه در چهاردهم جمادي‌الاخر سال 1324 ه.ق مملكت خويش را مشروطه و داراي مجلس شوراي ملي (پارلمان) نموده... و در بيست‌وهفتم ذي‌حجه ی 1324 دولت عليّه ی ايران رسماً در اعداد دول مشروطه قرار گرفت. دوره ی خوف و وحشت به آخر رسيد.»

همزمان با صدور فرمان مشروطيت، علاءالدوله نيز اقداماتي را براي برقراري نظم در فارس آغاز كرد. بر پايه گزارش اسناد، حكمراني جهرم در اين زمان به قوام لشكر واگذار شد. در اين سند چنين آمده است: «... بهبهان در اوايل ورود به عطاءالدوله واگذار شد جهرم يا به خود قوام لشكر يا پسرش...».

الف) قيام آیت الله سيد عبدالحسين لاري (ره) و نقش مردم جهرم در اين قيام و درگيري با قوامي ها و انگليسي‌ها در فارس و جنوب

هم‌چنان كه نهضت آزادي‌خواهي عصر مشروطه در آذربايجان با نام‌هاي ستارخان و باقرخان پيوند خورده، بي‌گمان اين نهضت و تحولات پس از آن، نه تنها در فارس، بلكه در كل صفحات جنوبي ايران، بی‌نام عالمِ ستيهنده وروحاني مجاهد، آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) بي­معناست.

مي‌توان نقش مردم جهرم در انقلاب مشروطيت را در حمايت از آیت الله سيد عبدالحسين لاري (ره) و نيروهايش خلاصه كرد. مردم جهرم در سايه حمايت آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره)، رهبر مذهبی انقلاب مشروطیت در فارس توانستند اقدامات و فعاليت‌هاي تاثیرگذاری در تاريخ مشروطيت فارس و در تاريخ انقلاب مشروطيت از خود به نمايش بگذارند.

 

 

 

 

 

1- ورود آیت الله سيد عبدالحسين لاري (ره) به لار و عزیمت مردم جهرم به آن شهر:

آيت‌الله حاج سيدعبدالحسين نجفي لاري (ره)، در شب جمعه، سوم صفر 1264 ﻫ.ق، در نجف اشرف به دنيا آمد. پس اگر در بعضي از كتاب‌ها او را «تستري» يا «دزفولي» ناميده‌اند به اعتبار نياي پاكشان است كه دزفولي بوده‌اند. در آستانه مشروطيت، لار با فقدان روحانيت روبه‌رو گرديد. اين امر منجر به دعوت «سيدعبدالحسين لاري (ره)» به لار و آغاز دوره ی جديدي گرديد. مرحوم آیت الله حاج سيد عبدالحسين (ره) كه از شاگردان مرحوم آیت الله ميرزاي شيرازي (ره) بود درسال 1309ﻫ.ق به سوی لارستان عزيمت نمود كه به علت طول اقامت در لارستان، منسوب به آن شهرستان گرديد. چون خبر ورودآن بزرگوار به لار، در اطراف و اكناف فارس منتشر مي‌شود، طلاب و فضلا از شهرهاي مختلف، از جمله جهرم براي تحصيل و استفاده از محضر مقدسش به لار مي‌آيند. اولين اقدام او تأسيس حوزه علميه و جذب طلبه از نواحي مختلف جنوب ايران بود.

 فهرستي از شاگردان سيد در دست است كه از شهرهاي مختلف جنوب و از آن جمله جهرم، شيراز، بوشهر و... بوده‌اند. او با انتشار رساله ی سياسي آيات ‌الظالمين در 1314ﻫ.ق عملاً موضع‌گيري خود را به عنوان يك روحاني اصولگرا و مخالف با مشروعيت سلطنت اعلام كرد. شاگردان مكتب او نيز با همين روحيه تربيت مي‌شوند و اصولاً هرگونه سازش و همراهي با مظاهر ظلم را حرام و غيرشرعي مي‌دانسته‌اند. سيد با استفاده از نفوذ شاگردان خود در محدوده جغرافيايي وسيع جنوب ايران و با بهره‌مندي از سرمايه‌گزاري‌هاي بازرگانان و حمايت‌هاي بي‌دريغ اقشار گوناگون اجتماعي، به ويژه عشاير و شبه‌عشاير، اقتدار و توانمندي خود را به عنوان بالاترين مرجع مذهبي و سياسي به تثبيت رساند. بر اين اساس او سال ها پيش از وقوع انقلاب، توانست رهبري سياسي، اجتماعي لارستان را به دست آورد.

  1. حضرت آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) و مسئله يهوديان در جهرم:

با ورود آیت الله سيد عبدالحسين لاري (ره) به لار، عمليات ضد يهودي‌گري در لار با اقدامات ايشان آغاز گرديد. طبيعتاً با حمايت شاگردان او به ديگر شهرهاي فارس نيز سرايت نمود و يهوديان جهرم نيز مجبور به مهاجرت گرديدند. در کتاب دوحه احمدیه فی احوال الذریه الذکیه آمده است: «از خصائص فضائل آن جناب، اخراج طائفة يهود از بلده لار و جهرم بود. زيرا طايفه‌ی يهود طغيان كرده بودند و از ذمّه اسلام بيرون رفته بودند و علانيتاً مرتكب منكرات مي‌شدند و خفيتاً اذيت اطفال مسلمانان مي‌كردند. اين يگانه عالم با فتوّت، با يك عالم سياست، آنها را مجبور و مقهوم گردانيد كه خانه‌هاي خود را فروختند و بيرون رفتند.

«حبيب لوي» در اين باره آورده است: «از جهرم كه در حال شورش بر عليه يهوديان بود مي‌نويسند: در شهر اخير، مشه‌سليمان و نورالله بن شمعون كشته شده و محله يهوديان غارت و بالاخره يهوديان، اين شهر را نيز مانند لار تخليه نموده به شيراز رفته و عده‌اي هم به بيت‌المقدس مهاجرت نموده‌اند» در جايي ديگر درباره وضعيت يهوديان در جهرم مي‌نويسد: «جمعيت آنجا 300 و به قولي 500 نفر است. اكثراً از سروستان مي‌باشند و بعد از لار كه از دويست سال به اين طرف آمدند و ٢ كنيسه و دوازده تورات دارند . اخيراً حمام ساخته‌اند. سابقاً جزيه ی آنها ٣٣ تومان و بعد به هفتاد تومان رسيده كه در عصر ناصرالدين شاه موقوف شد.» حبیب لوی در ادامه می نویسد : یهودیان قبل از سيد لاري چندان ناراحت نبودند مگر در دوره ی سيدعبدالحسين كه شخصی به نام سيد ابراهيم را فرستاد كه حكم سخت لار را براي جهرم هم نمود كه ناچار عده‌اي به شيراز و عده ديگر به اورشليم مهاجرت كردند.

3- نقش مردم جهرم در نبرد آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) با قوام و مستبدين شيراز:

 مظفرالدين شاه نيمه شب 24 ذي‌القعده 1324، يعني ده روز پس از امضاي قانون اساسي، از دنیا رفت و محمدعلي ميرزا، وليعهد به جاي او به سلطنت رسيد. هرچند او هنگام وليعهدي، با مشروطه‌خواهان همراه بود اما هنگامي كه به سلطنت رسيد در انديشه ی ويران كردن اساس مشروطه و توطئه عليه آزادي رژيم دموكراسي برآمد. قوام‌الملك كه در تهران مورد توجه محمدعلي‌شاه قرار گرفته بود به فرمان محمدعلي‌شاه و ديگر مستبدين براي مقابله با مشروطه‌خواهان عازم فارس شد. قوام‌الملك مخالفتش را با مشروطيت علني كرد. مشروطه‌خواهان شيراز در اعتراض به اين عمل قوام، چهل روز در تلگراف‌خانه شيراز تحصن كردند. تحصن در تلگراف‌خانه و درگيري ميان دو جناح فارس، انعكاس وسيعي در تهران و ساير ايالات و به ويژه در مجلس داشت. نمايندگان مجلس رأي به احضار قوام‌ دادند. محمدعلي‌شاه نيز مجبور شد، حكم بركناري قوام‌الملك و پسرانش را در تلگرامي به مؤيدالدوله ابلاغ كند. نظام‌السلطنه در آغاز جمادي‌الاول 1325، وارد شيراز شد.

 در چنين شرايطي قوام‌الملك سوم كه در تبعيد به سر مي‌برد درصدد بود تا در فرصت مناسب به شيراز بازگردد. هنگامي كه اعضای انجمن اسلامي و مشروطه‌خواهان شيراز از تلاش قوام‌الملك براي بازگشت به شيراز باخبر شدند به پيشنهاد شيخ‌ اصطهباناتي از آيت‌الله سيد عبدالحسين لاري (ره) جهت ورود به شيراز دعوت كردند. ورود سيدعبدالحسين لاري (ره) از لار به شيراز در ابتداي ماه رمضان 1325ﻫ.ق با استقبال گسترده مردم و علماي مشروطه‌خواه روبه‌رو گرديد. در اين رويارويي دو جبهه ی مشروطه‌خواه و مستبد اوج گرفت. مزاحمت و مانع تراشي عمال قوام در جريان برگزاري نماز جمعه به اجتماع مشروطه‌خواهان در شاه‌چراغ منجر شد. نقش مردم جهرم در حمایت از مشروطیت در اين هنگام بسيار پررنگ مي‌شود.

جهرمي‌ها و قشقايي‌ها كه در پي فتواي آيت‌الله حاج سيدعبدالحسين بودند، به كمك لاري‌ها وارد شهر شدند و شاه‌چراغ را گرفتند و سنگر ساختند و در غرب و جنوب شيراز مستقر شدند و عرب‌ها نيز به كمك قوامي‌ها آمده، در مشرق و شمال شهر سنگر گرفتند. روزها و شب‌ها از طرفين، شليك گلوله مي‌شد و در راه‌ها، مسافران، حتي كارمندان و گماشتگان كنسولگري را لخت مي‌كردند. نيّر شيرازي كه خود از مشروطه‌خواهان نامي بوده و در اين زمان شاهد ماجرا بوده است به نقش مردم جهرم اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «حاج سيدعبدالحسين (ره)، خواهي، نخواهي به شيراز آمده، عده‌اي از تفنگچيان لاري و جهرمي در ركابش بودند، در منزل حاج علي‌آقا كه قايد جنبش آزادي‌خواهان بود وارد گرديد. طبق اظهار آيت‌الله آقاي حاج سيدعبدالحسين آيت‌اللهي (ره) معروف به آقای بزرگ، در اين زمان مرحوم كربلايي جواد مجاهدي رئيس‌المجاهدين جهرم بود كه از طرف سيدعبدالحسين لاري (ره) انتخاب شده بود. كربلایی جواد مجاهدي به همراه 5000 مجاهد جهرمي به شيراز آمدند و به حمدالله تلگراف‌خانه را از دست قوامي‌ها و انگليسي‌ها گرفتند و در آنجا ساكن شدند و به اصلاح كار مردم شيراز پرداختند

در گزارشي كه مارلينگ به سرادواردگري مي‌نويسد چنين آمده است: «در هفته اول نوامبر براي هركدام از فريقين كمك مي‌رسد براي لاري‌ها از سوارهاي جهرمي و قشقايي امداد آمد و براي قوامي‌ها از ايلات عرب، قوه، رسيد و هركدام از دو طرف به كنسول انگليس‌ نامه نوشته. مشروطه‌خواهان ورود پسران قوام را باعث جنگ و خونريزي ذكر كرده و قوامي ها انگليس‌ها را متهم به حمايت لاري‌ها نمودند.» آیت الله  سيدعبدالحيسن لاري (ره) هم در نامه‌اي كه به يكي از علماي لار درخصوص درگيري هاي مستبدين و مشروطه‌خواهان در شيراز مي‌نويسد به نقش مردم جهرم اشاره مي‌كند. در اين نامه آمده است: «... آقا سيد اسدالله با پنج‌هزار آقايان و اعيان جهرم و شيراز در تلگراف‌خانه‌ی شيراز مشغول اصلاح امور مسلمين و رفع مفسدين از هر جهت و هرجا هستند...» سرانجام حادثه تحصن شاه‌چراغ پس از مذاكرات طولاني با مصالحه ميان طرفين پايان يافت و پس از آن در پايان سال 1326ﻫ.ق آیت الله سيد عبدالحسين لاري (ره) به سوي لار بازگشت. در چنين شرايطي در آغاز سال 1326ﻫ.ق، وزير مخصوص مجدداً به حكمراني فارس منصوب شد و قوام‌الملك سوم با تلاش فراوان از تبعيد بازگشت و آتش زیرخاكستر عداوت‌ها، سربرآورد و تنش‌ها و كشمكش‌هاي خونيني را به دنبال داشت.

٤- كشته شدن آيت‌الله شيخ اصطهباناتي و واكنش مردم جهرم:

در روز شنبه شانزدهم اسفند سال 1326ﻫ.ق هنگامي كه قوام در باغ ديوان‌خانه بود؛ ناگهان جواني نزديك گرديده، چهار تير به او زد و در زمان، خود را هم كشت. پس از گذشت دو روز از قتل قوام، مجلس ختمي از طرف پسران قوام در حسينيه ی معروف قوام برپا شد. پسران قوام، آيت‌الله شيخ محمدباقر اصطهباناتي و سيداحمد دشتكي را براي حضور در اين مراسم دعوت كردند. در پايان مراسم ماموران  قوام به بهانه ی تيراندازي به سالارالسلطان (پسر قوام) و اصابت گلوله به پاي او اقدام به حمله و تيراندازي كردند كه در طي آن آيت‌الله اصطهباناتي و سيد احمد دشتكي كشته شدند.

تمام اهالي ايران از اين ظلم و شقاوت ناله و زاري نمودند و سوگواري كردند. مردم جهرم نيز نسبت به اين مسأله واكنش نشان دادند. آقاي علي‌اصغر حكمت در يادداشت‌هاي روزانه ی خود مي‌نويسد: مردم جهرم به انجمن انصار نامه نوشته بودند كه هرگاه در مجازات و كيفر قتلاي شهداي مظلومين، خداي نخواسته اخلال ورزند و درِ اهمال كوبند، از فرزند و عيال و مال دست كشيده و تا آخرين قطره‌ی خون جان نثاري مي‌كنند. در پي اين حوادث در نیمه‌ی صفر 1326، مسعودميرزا، ظل‌السلطان به حكومت فارس منصوب شد. مردم جهرم تلگرامي به ظلّ‌السلطان كه در اين زمان در آباده بود فرستادند، مضمون آن كه: اگر حضرت اقدس مجازات قتلا را ننمايند جوش و خروش بي حد در تمام ملت فارس و توابع ظاهر خواهد شد. سرانجام ظلّ‌السلطان مجبور شد براي آرام كردن افكار عمومي دو تن از عاملان قتل را اعدام كند. كمي بعد ظّل‌السلطان، پسران قوام را به خارج از كشور تبعيد كرد. در اين حال، اوضاع در تهران دگرگون گشته، ماجراهايي را به دنبال آورد كه نهايتاً منجر به توپ بستن مجلس در ماه جمادي‌الاولی 1326ﻫ.ق و پايان دوران آزادي گرديد. به اين ترتيب يك بار ديگر فارس، تحت‌تأثير تحولات در تهران دست خوش حوادث گرديد كه از تأثيرات آن نمي‌توانست بركنار بماند.

5-تحولات جهرم از استبداد صغير تا آغاز جنگ جهاني اول:

با به توپ بستن مجلس در جمادي‌الاول 1326ﻫ.ق دوره‌اي جديد در تحولات سياسي با نام «استبداد صغير» آغاز گرديد. آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) بلافاصله رفتار غيراسلامي محمدعلي‌شاه را محكوم و حكومت او را خلاف شرع و دادن ماليات را منع نمود. فارس در استبداد صغير سهم زيادي به عهده داشت. علمای فارس و در رأس آنها مرحوم آيت‌الله حاج سيدعبدالحسين لاري (ره)، جنوب فارس را در قلمرو خود گرفته بود. جهرم در اين زمان با درايت سيدعبدالحسين لاري از وجود مستبدين پاك شده بود و در واقع مشروطه‌خواهان در جهرم غلبه داشتند. روزنامه حبل‌المتين در اين باره مي‌نويسد: «... امروز مي‌توان گفت كه مشروطين جنوب از غلبه‌ی مستبدين مصون مي‌باشند، تمام لارستان و سبعات و كوهستان و جهرم از لوث وجود مستبدين پاك شده..»

افزايش شهرت و اقتدار سيدعبدالحسين لاري (ره)، پس از پيروزي بر قوامي ها و سركوب خوانين لار، قواميها را بر آن داشت تا با تحرك نيرويي مجهز به لار حمله كنند. در واقع حادثه ترور محمدرضا قوام‌الملك توانست شكاف بين نيروهاي مشروطه‌خواه و مستبدين را عميق‌تر كند. شدت حوادث بعدي در فارس به گونه‌اي بود كه تمامي گروه ها براي كسب قدرت، تمامی نيروهاي خود را بسيج كنند و دوره‌اي از درگيري و خونريزي آغاز شود. به اين ترتيب، هر چند پرونده ترور محمدرضا قوام‌الملك براي مدتي به فراموشي سپرده شد اما اين حادثه كينه و نفرتي را در دل خاندان قدرتمند قوام‌الملك كاشت و بهانه‌اي شد براي تمامي جنايت‌هايي كه به دست قوامي‌ها در فارس صورت گرفت. ازجمله اين جنايت‌ها كه توسط خاندان قوام صورت گرفت. غارت جهرم، لار و داراب بود. در اين زمينه نامه‌اي ازآیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) در مورد غارت مردم جهرم موجود است كه در آن نامه از مردم جهرم مي‌خواهد به مقاومت خود ادامه دهند. در اين نامه چنين آمده است: ...«از قرار مذكور در شيراز كفار داخله جاكشي كفار خارجه ... نموده‌اند و خزي عار و عذاب النار و عبرت ‌الاولي الابصار شده‌اند. البته عموم ملت و اهل شريعت غيرتمندان جهرم و غيره بايد تلافي و تدارك اين ننگ و خزي عار بنمايند و اعلان هركس و هرجا بدهند كه نسوان و صبيان ششصد كرور مسلمين داخله و خارجه، هرجا متفق‌الكلمه شده براي استحلال خون و مال اين كفار حربي از هر جهت معد و مستعد قتل كفار و غنيمت اموال ايشان بوده باشند.

كما هوحقه و مستحققه و السلام» به دنبال فتح تهران توسط نيروهاي مشروطه‌خواه فارس و بركناری محمدعلي‌شاه، در ٢٧ جمادي‌الاخره 1327ﻫ.ق، در فارس نيز حمايت شديدي از فاتحين تهران صورت گرفت، اما اختلاف بين سردار اسعد بختياري و صولت‌الدوله قشقايي و ارتباط خوب صولت‌الدوله با سيد باعث گرديد كه پس از چندي فاتحان تهران از سيد و صولت‌الدوله قشقايي حمايت نكنند و قوام را مورد حمايت قرار دهند كه اين اعتراض و دلسردي نيروهاي مشروطه‌خواه فارس را در پي داشت. مدتی بعد بنا به توصيه سردار اسعد بختياري، نظام‌السلطنه مافي از والي‌گري فارس معزول و ركن‌الدوله به سمت استان ­داري فارس منصوب شد و مقام ايلخاني نيز از صولت‌الدوله گرفته شد و قوام‌الملك به ولايت فارس منصوب گرديد. آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) و يارانش از اين پس، هيچ‌گونه حمايت سياسي مركزي را با خود نداشته و حتي دولت مركزي و بريتانيای كبير نيز در صف مخالفان جدي سيدعبدالحسين (ره) قرار گرفتند. نقش مردم جهرم در حمايت از آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) در اين برهه از زمان بسيار چشمگيرتر مي‌شود.

اسنادي در اين زمينه وجود دارد كه نشان مي‌دهد مردم جهرم علي‌رغم اينكه سيدعبدالحسين لاري در اين هنگام تنها شده بود و حتي دولت مركزي هم از ايشان حمايت نمي‌كرد بازهم از حمايت و پشتيباني خود نسبت به ايشان دريغ نكردند. قوام‌الملك طي تلگرامي توهین آمیز به تهران درباره فعاليت آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) در جهرم و حمايت مردم جهرم به سيد اشاره مي‌كند: «مقام منیع وزارت جليله‌ی داخله - دامت شوکته- از قراري كه از لار و جهرم نوشته‌اند سيدعبدالحسين به همه جا اعلان كرده كه بايد جمعيت خود را حاضر كنيد و با من جهاد كند و خيلي هم مضامين بد به هيئت وزراء عظام در آن اعلان نوشته. سندي نيز موجود است كه در آن وزرات داخله به شکلی توهین آمیز به تلگرام توهین آمیز قوام پاسخ می دهد. در قسمتی از این پاسخ توهین آمیز آمده است: «به قوام‌الملك رمز شود... تلگراف مرموز جنابعالي رسيد. به هر ترتيبي كه صلاح مي‌دانيد اقدام در جلوگيري بكنيد كه نتواند توليد زحمتي بكند.».  با این وجود در این شرایط حساس آیت الله سيدعبدالحسين (ره) به كمك مردم جهرم حساب ويژه‌اي باز كرده بود. به روايت اسناد وزارت امور خارجه انگليس، «در 17 ماه ژوئيه سال 1909 قاصدي از جهرم رسید و اظهار داشت؛ سيدعبدالحسين (ره) به آن نقطه آدم فرستاده تا به هر قيمتي كه ممكن است براي او فشنگ خريداری نمايند»

برپايه گزارش اسنادي كه در اين برهه از زمان موجود است در حوالي سالهاي 1330-1331ﻫ.ق، در فارس و جهرم اوضاع آشفته‌اي وجود داشته است. صاحب منصب درجه ی اول بحري در این باره، این طور گزارش مي‌دهد: «هيجان بر ضد لنگه به نظر مي‌رسد، صورت جنگ مذهبی مي‌گيرد. ولي از قرار اخبار جديد به علت پسر فرمان فرماي فارس كه حركاتش در جهرم اسباب سوءظن شد، حمله به تأخير افتاده است. خيلي احتمال مي‌رود كه عده‌ی زياده بر آن چه ابتدا تخمين زده شده بود به لنگه حمله خواهند آورد و در جز و اين ها اكثر طوايف لارستان مي‌باشند، مگر آن كه پسر فرمان فرماي فارس از حركات آنها در لار جلوگيري نمايد.» مقارن با همين زمان در جهرم، ميرزا ابراهيم مباشر كه از مباشرين جهرم بود، از طرف دولت آن روز كليه‌ی ماليات‌هاي شهر جهرم را كه هيچ‌ وقت از شش‌هزار تومان تجاوز نمي‌كرد، وصول مي‌نمود.

13.JPGمتأسفانه چند سال بود كه به واسطه ی خشك‌سالي و آفت، ماليات شهر به تعويق افتاده بود. مرحوم آقا ميرزا ابراهيم تا آنجا كه توانایي داشت از لحاظ ارفاق به اهالي به اوليای امور اين موضوع را تذكر داده بود. در جمادي‌الاول 1331 قمري، حبيب‌الله خان قوام براي سركوبي ياغيان داراب به فسا آمد و چون چند روزي خيال توقف در فسا داشت لذا مأموري به نام احمدخان به جهرم فرستاد و مرحوم آقاميرزا ابراهيم را به فسا احضار نمودو جريان ماليات را به او تذكر داد. در آن مجلس نيز مرحوم مباشر، جريان فلاکت مردم را مجدداً گوشزد مي‌كند. اين امر بر قوام، ‌گران مي‌آيد. لذا مخفيانه دستور كشتن وي را مي‌دهد. با اين امريه، در مراجعت به جهرم، در بين راه، با اصرارِ تمام مراجعين از مجلس قوام را به عنوان ميهماني به قلعه دهريز دعوت مي‌كنند و پس از صرف نهار میرزا ابراهیم مباشر و فرزند بيست ساله‌اش را به فجيع‌ترين وضع شكنجه مي‌دهند و مي‌كشند. اهالي جهرم جنازه‌ی آن شهدا را با تشريفات و تجليل خاصي به شهر آورده و در ضلع شرقي امامزاده شاهان دفن مي‌كنند. مهدي قلي‌خان هدايت (مخبرالسلطنه) طي تلگرامي به تهران، به آشفتگي اوضاع جهرم و قتل‌هايي كه در اين زمان در جهرم شده، اشاره مي‌كند: «از لوازم مأموريت فارس هيچ‌كدام را نداريم اين است كليه عرض بنده. اما جزئيات در طي مطالب گفته‌ام من جمله ديروز و امروز دو تلگراف در تحت همين عرض شده است. يكي راجع به قتل‌هایي كه در اصطهبانات و جهرم شده است، يكي راجع به كازرون و مطلب از همين قرار است و تكرارش اسباب تطويل. مهديقلي».

سرانجام عدم‌موفقيت دولت و حاكمان وقت در تبعيد آیت الله حاج سيدعبدالحسين لاری به خارج از كشور و ترس از قدرت‌يابي مجدد او باعث شد كه مخبرالسلطنه حاكم فارس، قوام را به همراه نيروي عظيمي براي تصرف لار عازم آن ديار سازد. چون انگليسي‌ها و متابعين آنها از قديم با سيد دشمن بودند براي قلع و قمع سيد قشوني به لار فرستادند و اطراف قريه «كورده» را كه سيد در مسجد آن مشغول نماز جماعت بود محاصره كردند. سید طي یک درگيري در سال 1332ﻫ.ق/ 1914م پس از مقاومتي سخت با رشادت يكي از سوارانش توانست از ميدان جنگ، جان سالم بدر برده و ناگزير به هجرت شد. سيد به فيروزآباد رفته و نزد صولت‌الدوله قشقايي پناه گرفت. قوام، لار را به تصرف درآورد. اما فرصتي براي خودنمايي و قدرت‌طلبي در آن صفحات نيافت زيرا كه جنگ جهاني اول آغاز شد و مجبور به بازگشت به شيراز شد.

6- جنگ جهاني اول و ورود آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) به جهرم:

شروع جنگ جهاني اول در اوت 1914 ميلادي چند روزي پس از تاجگذاري شاه جوان ايران احمدشاه بود. كشور ايران در طول جنگ بي‌طرف ماند ولي ترك‌ها، روس‌ها و انگلیسی ها به اين سرزمين تجاوز كردند و نفوذ انگليسي­ها بيش از ساير كشورها شد. استعمار متجاوز انگلستان از موقعيت استفاده كرده و براي اشغال ايران در بوشهر نيرو پياده كرد و شب بيست‌وسوم ربيع‌الثاني 1333ﻫ.ق بوشهر را تصرف كرد. از شهرهاي مختلف به ويژه جهرم، شيراز و فيروزآباد و لار براي پيوستن به صفوف مبارزين بوشهر حركت كردند.

در همين زمان بود كه مخبرالسلطنه از ولايت فارس عزل شد و حبيب‌الله‌خان قوام‌الملك نيابت ايالت را برعهده گرفت. اعلاميه جهاد سيدعبدالحسين لاري (ره) بيشترين تأثير را در مشروع كردن حركت‌هاي مسلحانه‌ی صولت‌الدوله قشقايي در فارس و تنگستاني‌ها در بوشهر داشت. سرانجام ايجاد شكاف توسط انگليس، نيروي رزمي یاران سید را تقليل مي‌دهد وصولت‌الدوله را مغلوب مي‌نمايد. قشون انگليسي به راهنمايي خائنين داخلي به فيروزآباد آمدند و از آنجا كه عداوت ديرينه با مرحوم سيد داشتند، مرحوم سيد از فيروزآباد با اهل خود حركت نمودند و به قير و کارزین وارد شدند. چون مردم جهرم از ماجرا خبردار می شوند   عده ای در معیت مرحوم آقا سید عبدالرحیم جهرمی به خدمتشان مشرف و استدعای تشریف فرمایی به جهرم می نمایند. مرحوم سید(ره) دعوت را پذیرفته و راهی جهرم می شوند و از سویی دیگر تعدادی از بزرگان به احترام، تا روستای مبارک آباد به استقبال می شتابند و بدین طریق جهرم و جهرمی ها مفتخر به میزبانی حضرت آیت الله العظمی می گردند. اهالي شهر پس از ورود سید به جهرم از شريف و وضيح و كبير و صغير همه به استقبال وي مبادرت بستند.

سنگر جهاد در جهرم نهاده شد و با اعزام نمايندگاني از طرف پيشواي جنوب، جهاد عليه انگليس ادامه مي‌يابد. نامه يكي از نزديكان قوام‌الملك شيرازي پيرامون ورود آيت‌الله لاري به جهرم در دست است. در اين نامه چنين آمده است: «... جناب سيدعبدالحسين (ره) در ترتيبات نظميه واقع شده‌اند و درب منزلشان محكم جاتمه زده‌اند كه نه اينها به جايي بروند و نه كسي آمد و شد به آنها بنمايد. خود جناب سيدعبدالحسين (ره) هم وارد جهرم شد. رئيس ماليه شيراز عرض نمود كه ماندن سيدعبدالحسين (ره) به جهرم صحيح نيست و تحت‌الحفظ خوب است حركت بدهيد. اميد است انشاءالله عما قريب‌ ترتيب درستي بدهند كه بندگان خدا از طرف او هم آسوده شوند...» حاكم جهرم در اين زمان سالار نصرت نوري بود.

ژنرال سايكس از حاكم فارس كه در اين زمان فرما نفرما بود خواست به هر نوعي شده سيد را دستگير كرده و براي گرفتن انتقام تحويل آنها دهد. فرمان فرما كوشيد تا نقشه خائنانه انگليسي‌ها را اجرا كند لذا به حاكم جهرم دستور مي‌دهد كه با مكر و حيله مرحوم سيد را راضي كند كه به شيراز برود و خودش نيز نامه‌اي به آن جناب نوشت و بسيار اظهار ارادت كرد و از حضور مباركش استدعاي حركت به شيراز نمود ولي هدف اصليش اين بود كه آن بزرگوار را  به طور دوستي و مسالمت‌ بگيرد و تسليم ساكس، صاحب منصب انگليسي نمايد. اما حاكم فارس نتوانست در اجراي آن نقشه موفق شود زيرا مردم متدين جهرم كه همچنان پشتيبان سيد بودند بر حكومت جهرم شوريدند و مانع اجراي نقشة انگلليسي‌ها شدند.

جنگ جهاني اول در سال 1918م (برابر با 1336ﻫ.ق) به پايان رسيد. جنگ جهاني اول براي مردم ايران بدبختي‌ها و محروميت‌هاي زيادي به وجود آورد. مناطق وسيعي از ايران در شمال، جنوب، غرب و شرق ايران ويران شد. ده‌ها هزار ايراني در اثر گرسنگي و قحطي و در پي بروز بيماري‌هاي ناشي از جنگ از جمله وبا و يا درنتيجه‌ی عمليات جنگي از بين رفتند. متروك شدن شهرها، روستاها و سقوط اقتصاد به طور وحشتناكي در فارس و سراسر كشور در جنگ اول توسعه يافته بود. وضعيت شهرستان‌هاي فارس از جمله جهرم بدتر از مركز آن شيراز بود. علاوه بر ناامني و شورش‌هاي محلي، شيوع بيماري‌هاي گوناگون نيز باعث كاهش شديد جمعيت و بروز تلفات جاني بسياري شد. يكي از اين حوادثي كه بعدها در فرهنگ عامه‌ی مردم به «سال دردي» شهرت يافت و بلافاصله پس از جنگ جهاني اول اتفاق افتاد، شيوع گسترده آنفولانزا در فارس و بنادر است. دريك سند كه نشان دهنده‌ي وضعيت بد جهرم و ديگر شهرستان‌هاي فارس در آن دوره می‌باشد، آمده است: «در تمامي فارس از شيراز و جهرم و لار و عباسي و لنجه (لنگه) و تمامي نقاط مثل اين كه برگ از درخت مي‌ريزد، به سينه درد، مردم مي‌مردند. در لارستان و اطراف آن تماماً ‌قريب بيست‌هزار نفر تلف شدند. بيشتر آنان را بي‌غسل و كفن با لباس دفن نمودند. در جهرم و قراي اطراف آن بيش از ده‌هزار نفر مردند...» وحيد دستگردي از جمله شعراي آن زمان، در اشعار خود، از جهرم نيز نام مي‌برد و به وضع اسفبار جهرم در آن زمان اشاره مي‌كند: قسمتي از ابيات آن بدين‌شرح است:

وا  اسفا  پاي  روس  به   خاك   گيلان   رسيد              دست  بريتانيا  به  فارس  آسان  رسيد

يكي  ز  جهرم  گذشت  يكي  به  طهران  رسيد        شيون و فرياد رشت تا به خراسان رسيد

رخنه چون سيل، انگليس در اين كهن خانه كرد        خانه  ی  آباد  ما  از  بن،  ويرانه   كرد

 

7- نمايندگان آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) در جهرم:

آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري (ره)، با تشكيل حوزه علميه در لار، توانست قشر قدرتمندي از روحانيون جنوب را با افكار سياسي خويش، آشنا ساخته و با تربيت و اعزام ايشان به مناطق خويش، به عنوان پايگاه‌هاي نظامي و تبليغاتي از اين شبكه گسترده، براي پيشبرد اهداف نهضت استفاده نمايد. شاگردان او در مناطق تحت نفوذ خويش به تبليغ گسترده، عليه ظلم حاكم محلي دست زده و همزمان با نهضت مشروطيت به صورت يكپارچه در سِلك مشروطه‌خواهي، ظاهر گشته و عليه مستبدين عمل كردند.

 از جلمه شاگردان و نمايندگان آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) در جهرم آخوند ملاغلامرضا جهرمي مشهور به فاضل بود.

آخوند ملاغلامرضا به اجازه آن بزرگوار در جهرم، امام جمعه و جماعت و متصدّي امور حسبيه و معلم مسائل دينيّه بود.

 از ديگر نمايندگان آیت الله سيدعبدالحسين لاري (ره) در جهرم، حجت الاسلام و المسلمین سيد اسدالله موسوي اصفهاني پدر آیت الله سید ابراهیم حق شناس (ره) بود. ایشان  از شاگردان برجسته آیت الله سید عبدالحسین نجفی (ره) بوده اند. ایشان زبان گویا و سخنگوی بارز و بازوی پر توان آیت الله سید عبدالحسین (ره) بوده و از طرف ایشان مأمور آمدن به جهرم جهت اقامه جماعت و جمعه و عهده دار امور دینی میشود.

 متصدي آن بزرگوار، در مسجد گازران (آیت الله حق شناس) و نيز در امامزاده اسدالدهر كه در مدخل بازار جهرم قرار دارد، اقامه جماعت مي‌كرده‌اند. يكي از اعضای محترم مرحوم سيدلاري، نيز مي‌نويسد: سيداسدالله، در بيشتر مسافرت‌هاي سيد با او همراه بود و از طرف او به منبر رفته و به ايراد خطابه و ارشاد مردم مي‌پرداخت. مرحوم آيت‌الله آقای سید علي‌اكبر آيت‌اللهي -رضوان الله علیه- مي‌نويسد: مرحوم آيت‌الله لاري از حوزه علميه لار، عالم بزرگواری از شاگردان خود به به نام سيداسدالله اصفهاني را به جهرم فرستاد و او را براي تصدي امور شرعيه و اقامه‌ی نماز جمعه منصوب فرمود. [ايشان] مدرسه علميه جهرم را كه مدت‌ها مخروبه و سربازنشین بود به فرمان مطاع مرحوم آيت‌الله لاري از تصرف آنها گرفت و با پول آن بزرگوار، مرمّت نمود و حوزه طلّاب تشكيل داد و از طرف مرحوم آيت‌الله، شهريه براي طلاب، توسط آن مرحوم، ماه به ماه مي‌رسيد.

ايشان در سال 1329ﻫ.ق به رحمت ايزدي پيوستند و در شيراز در قبرستان دارالسلم به خاك سپرده شدند. شایان ذکر است عالم محترم و بزرگوار، آقا سيد محمدعلي شريعتمداري معروف به حاجی فاضل -رضوان الله علیه- داماد سيد بوده است و ظاهر آن است كه ايشان نيز از محضر پرفيض آن بزرگوار استفاده كرده است. محل اقامه جماعت ايشان مساجد حاج عبدالله و حاج عبدالرحيم و بهارستان بوده است. وي در سال 1312ﻫ.ش در سن 57 سالگي فوت نموده و در مقبره قبر آقا در جهرم مدفون مي‌باشند. جناب آقاي سيدعبدالله نيز در محله  نوشتان جهرم نماز جمعه مي‌كرد و امورات مردم را اصلاح مي‌نمود و مسائل ياد مي‌داد.

 

8- اقدامات آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري (ره) در جهرم بعد از ورود به اين شهر:

 آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري (ره) در سال 1336ﻫ.ق وارد جهرم شدند. با ورود ايشان به جهرم، مردم از محله‌هاي مختلف جهرم به استقبال رفتند. هركدام از محلات جهرم كه براي استقبال رفته بودند اصرار داشتند كه ايشان را در محله خود نگاه دارند. آيت ‌الله سيدعبدالحسين (ره)، پاسخ مي‌دهد كه سه روز بيش تر ميهمان مردم جهرم نيست و در اين سه روز هم ميهمان سيدعبدالرحيم از بزرگان جهرم است و بعد از آن قصد عزيمت به لار را دارد. اما مردم جهرم اصرار مي‌ورزند كه سيد در جهرم بماند. مرحوم سيد استخاره مي‌كند كه اگر خوب آمد در جهرم بماند. جواب رضايت‌بخش است و آيت‌الله لاري (ره) تصميم مي‌گيرد كه از اين به بعد را در جهرم زندگي كند.

مردم جهرم از او مي‌خواهند تا در هر محلي كه دوست دارد براي ايشان منزلي تهيه كنند. ايشان پاسخ مي‌دهند در هر محلي كه در جهرم عقب افتاده‌تر و فقيرتر است منزل اختیار مي‌كنند. سرانجام كوي كوشكك را براي ايشان در نظر مي‌گيرند زيرا محله كوشكك در آن زمان از محلات فقير و عقب‌مانده جهرم محسوب مي‌شد. در آن زمان در محله كوشكك حتي يك حوض آب هم وجود نداشت و بسیاری از مردم آنجا حتی نماز خواندن، را بلد نبودند. جوان‌هايي در آنجا بودند كه 20 سال داشتند ولي هنوز ختنه نشده بودند. آيت‌الله سيدعبدالحسين (ره) دستور مي‌دهد كه آنها ختنه شوند.

در آن محل چند مسجد هم وجود داشت كه خراب شده بود. آقا دستور مي‌دهد آنها را درست كنند و در هر مسجدي يك پيش نماز گذاشت و به مردم گفت هركس نماز بخواند؛ يك سکه نقره دو ریالی به آنها مي‌دهد. خلاصه آن كه، با اقدامات آيت‌الله لاري (ره) همه ی مساجد پر شد و محله كوشكك از متدين‌ترين محله‌هاي جهرم شد. با ورود سید به جهرم طائفه‌ی ضالّه مضلّه بابيه، كه قبلاً در جهرم رسوخ داشتند، از برکت در غايت ذلّت و اقبال عامّه ملت به آن بزرگوار و اشتياقشان به سوي جمعه و جماعتش، در نهايت شوق و رغبت بود. تقليد از وي مي‌كردند و از فيوضات و بركاتش منتفع مي‌شدند. آن چه اكابر و اشراف لار استدعا نمودند و به خدمتش آمدند كه مراجعت به لار نمايد اجابت نفرمود و راضي نشد و در همانجا اقامت فرمود و مشغول ترويج دين اسلام و تبليغ احكام و طاعت و عبادت حضرت ملک علّام شد.

سيد پس از اقامت در جهرم نيز حوزه علميه بنا نهاد و به تعليم و تدريس طلاب پرداخت. سيد به طلاب حقوق پرداخت مي‌كرد و زندگاني آنها را تأمين مي‌نمود و دستور داده بود كه به هيچ‌وجه براي منبر، ذكر مصيبت، خواندن خطبه عقد و... پول نگيرند. اقدامات ايشان آنچنان تحولي اخلاقي ايجاد كرد كه تا الآن كه هشتاد سال از تاريخ ورود آن رادمرد روحاني به شهر مي‌گذرد، آثار تربيت‌هاي ديني او كه بعد از رحلتش به وسيله فرزندان و فرزندزادگان بزرگوار و شاگردان عاليقدرش ادامه يافت كاملاً مشهود است.

 مرحوم آيت‌الله شهيد دستغيب در سیمينار معاد در جهرم فرموده‌اند: ريشه‌ی مذهبي بودن جهرم از وقتي است كه مجاهد كبير، آيت‌الله مرحوم آقاي حاج سيدعبدالحسين (ره) مشهور به لاري بدانجا آمده‌اند؛ نه‌تنها جهرم بلکه لار، داراب و فيروزآباد را اين بزرگمرد تكان داد.

 

 

مقبره آیت اللهی سید عبدالحسین لاری در جهرم

New Image12.JPG

همه را به اسلام و تعبّد به آن گرايش داد. آيت‌الله خامنه‌اي -دامت ظلله- درباره نقش آيت الله سيدعبدالحسين لاري و فرزندانش درباره مذهبي كردن مردم جهرم مي‌گويد:«من وقتي نگاه مي‌كنم به منطقه‌ی جنوب فارس، به جهرم و لارستان، احساس مي‌كنم بذر تربيت اسلامي و انقلابي آن مردان بزرگ در اين سرزمين پاشيده شده و رشد كرده و به ثمر نشسته است».

٩- وفات آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري (ره) در جهرم:

 سرانجام آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري كه از بدو ظهور نهضت مشروطيت در اين حركت نقش عمده‌اي داشت و براي آزادي ايران از قيد استبداد نبردي را در بخش‌هاي جنوبي كشور عليه ستم، استبداد و حكومت قاجار آغاز كرده بود

بعد از شش سال اقامت در جهرم، روز ٤ شوال المكرم سال 1342ﻫ.ق (مصادف با 15 ارديبهشت 1303ش، ٥ مه 1924م) دعوت حق را لبيك گفت و دار فاني را وداع كرد و به اين ترتيب زندگي اين روحاني بزرگ پس از هفتاد و هفت سال به پايان رسيد.

چون خبر فوت حضرتش در شهر منتشر شد، در سرتاسر شهر بساط ماتم برپا شد و از هر خانه صداي شيون و فغان بلند گرديد تا روز بعد از رحلت مراسم تشیيع با حضور تمام طبقات تا امام‌زاده فضل ‌بن‌ موسي بن جعفر (ع) كه در سه كيلومتري شمال‌شرقي جهرم واقع است انجام گرديد و از آنجا جنازه را برگردانيدند و در زميني كه نزديك خانه آن بزرگوار و در همان شب فراهم گشته بود دفن نمودند. آن مكان امروز به نام مقبره يا مقبره آقا معروف است و زيارتگاه اهالي خصوصاً در ايام متبركه مي‌باشد. بعد از دفن، مجالس ترحيم در مساجد منعقد و تا يك سال بعد از آن بزرگوار، اهالي جهرم و لارستان و غالبي از بلاد مشغول گريه و زاري بودند. مخصوصاً نجف اشرف كه موطن اصلي آن بزرگوار بود.


 

ب) نهاد­ها و احزاب سیاسی جهرم و مواضع آن­ها در مشروطیت:

 با پيروزي نهضت مشروطه، فشار نظام كهن استبدادي به ميزان قابل توجهي، خصوصاً در تهران، كاهش يافت و محيط مناسبي براي فعاليت‌هاي آزاد سياسي پديد آمد. در هر كوي و برزني انجمني تشكيل شد و به سرعت رو به افزايش گذاردند. تعداد آنها را تا 200 انجمن برآورد كرده‌اند. که به پاره ای از آنها اشاره می شود.

1- انجمن‌هاي ايالتي و ولايتي جهرم:  

از استقرار حكومت مشروطه، نخستين انجمني كه در شيراز تشكيل شد انجمن ايالتي يا شوراي ملي بود. آن انجمن از دوازده منتخب از طبقات مختلف تشكيل مي‌شد. با تأسيس انجمن ايالتي فارس، در ولايات ديگر چون جهرم، علما و مردم با تجمع در مساجد اقدام به تشكيل انجمن ولايتي نمودند. مرحوم معزالاشراف كه يكي از اشراف و متمكنين شهر بود، از تهران به جهرم آمد و عده‌اي از بزرگان  شهر جهرم تلگرافاتي مخابره كردند و از مركز تقاضاي اجازه تشكيل انجمن ولايتي را نمودند.

نتيجه‌ی اين تلگراف‌ها بالطبع مثبت بود. لذا اولين جلسه انجمن در محل «مسجد سيد» به رياست آقاي سيد آقابزرگ مجتهد منعقد گرديد. جلسات بعدي نيز مرتباً هر روز تشكيل مي‌شد. از نكات قابل ذكر، طرز خبر دادن به مردم، از ساعت انعقاد مجلس بوده كه دسته جمعي با كشيدن فرياد ياعلي، ديگران را مطلع و آگاه مي‌ساختند. به­ طوري كه شنيده شد انجمن‌هاي مزبور تا حدودي از اجحافات حكام وقت جلوگيري مي‌نمودند و بالاخره پس از يكي دو سال منحل شدند.

٢- انجمن اسلامي جهرم:

بلافاصله پس از اعلام پيروزي مشروطيت، به دستور آیت الله سيدعبدالحسين لاري انتخاباتي برگزار و انجمني با عنوان «انجمن اسلامي» در لار تشكيل شد. از سويي تمامی ياران و شاگردان سيد در مناطق تحت نفوذ خويش با استفاده از دستورات او، دست به تشكيل انجمن‌هاي جديد زده و در بعضي موارد نيز با حكام محلي اختلاف پيدا كرده و كار به درگیري كشيده است. اعضاي انجمن اسلامي دوازده نفر بودند كه به رياست حاج‌علي لاري برگزار گرديد. به دستور آيت‌الله لاري انجمن‌هاي مشابهي در شهرهاي ديگر، ازجمله جهرم تشكيل شد و به طور عملي، اداره امور سياسي اين مناطق را برعهده گرفتند. شواهد امر نشان مي‌دهد كه انجمن‌هاي فارس جنوبي با يك شبكه ارتباطي قوي، با هم در ارتباط بوده‌اند و دستورات لازم از مقر آيت‌الله لاري در شهر لار، به اعضاء  ابلاغ می­شده است.

٣- انجمن انصار جهرم:

 از ديگر انجمن‌هاي قدرتمند سياسي فارس، كه در مخالفت با قوامي ها شكل گرفت، انجمن انصار بود. رياست اين انجمن را حاج علی آقا برعهده داشت و متشكل از هر صنفِ كسبه بود. آقاي حكمت در يادداشت‌هاي روزانه خود مي‌نويسد: «صبحي به انجمن مقدس انصار رفتم. جناب آقا سيداحمد يزدي نجلِ مرحوم آقا سيدعلي‌اكبر مجتهد يزدي - طاب ‌ثراه- اعضای انجمن را به تحقيقات سودمند مستفید مي‌فرمود. پس از آن دو كاغذ از بلوك جهرم رسيده بود، يكي به امضای «انجمن مساوات» و ديگري به امضای «انجمن اصناف» اظهار همراهي با انجمن انصار نموده و خود را شعبه‌اي از انجمن مقدس انصار دانسته و از اين انجمن نظامنامه خواسته بودند.

٤- حزب دموكرات جهرم:

در سال اول فتح تهران در رجب 1327ﻫ.ق مطابق 1908 ميلادي در ايران دو حزب پيدا شد. يكي انقلابي و ديگري اعتدالي و در همان سال، بعد از افتتاح مجلس دوم اين دو حزب به اسم «دموكرات عاميون» و «اجتماعيون اعتداليون» رسمي شد و خودشان را به مجلس معرفي كردند. شعبات اين دو جناح سياسي بعد از تحكيم موقعيت در مراكز استان‌ها و شهرهاي مهم مملكت افتتاح گرديد. البته نفوذ حزب دموكرات در فارس در مقابل حزب اعتدال بسيار بيشتر بود.

 در حزب دموكرات افراد مبارز و غيرتمند حضور داشتند.

 اين حزب آن‌چه از مردم مي‌خواست و به مردم مي‌گفت، مردم با علاقه و اشتياق انجام داده و براي كسب آزادي در مقابل مستبدين خود را آماده كردند.

 در جهرم نيز مرحوم علي فروزان و آقاي ابوطالب طوفان از طرف دموكراتها مأمور تشكيل شعبه حزب در جهرم گرديده بودند. نامبردگان پس از ورود به جهرم براي پيشرفت كار مرحوم سيد حبيب ضرغام ‌السادات كه يكي از شخصيت‌هاي متنفذ و برجسته‌ی شهر و از هر لحاظ شايسته بود با خود همراه كردند و اولين جلسة حزبي را در مدرسه زمانيه جهرم تشكيل دادند. در اين زمان حاكم جهرم با نظام‌الممالك بود. وي نيز در باطن با دموكرات‌ها مساعدت مي‌كرد و چون استاندار (والي) فارس و حاكم جهرم، هر دو موافق اين جريانات بودند طولي نكشيد كه مخالفين منكوب شدند و بزودي هفتاد حوزه حزبي در جهرم تشكيل شد.

مقارن با همين زمان، دولت انگلستان كه از ناامنی راه­هاي جنوب، خسارت‌هاي زيادي را متحمل شده بود، از دولت ايران خواست نيرويي را براي تأمين امنيت اين راهها تشكيل دهد. دولت ايران نيز درصدد تشكيل ژاندارمري در فارس برآمد و سرانجام دولت ايران با موافقت انگليس و روسيه، عده‌اي از افسران سوئدي را كه دولتي كوچك و بي‌طرف بود، براي تأمين امنيت راه­هاي جنوب كشور استخدام كرد. دموكراتها براي كوبيدن مخالفان خود، با افسران ژاندارم ائتلاف نموده و شروع به ضديت با قوام‌الملك كردند. در سال 1294ﻫ.ش كه جنبش ضد انگليسي و مبارزه با عمال استبداد در شيراز درگرفت حادثه‌اي اتفاق افتاد كه انعكاس بسيار بدي در افكار عمومي بخشيد. اين واقعه غارت خانه‌ی حبيب‌الله‌خان قوام بود. تهمتي ناروا به حزب دموكرات فارس وارد گرديد و لکه ننگيني به دامن ژاندارمري نشست.

قوام‌الملك بعد از اين جريان به طرف جهرم فرار كرد. در اين زمان دموكرات‌ها در جهرم در منتهاي قدرت بودند و به قوام‌الملك اجازه ورود به جهرم را ندادند. قوام ناچار به طرف لار و از آنجا به بندرعباس گريخت. ژاندارمها پس از فتح شيراز به تعقيب قوام پرداختند و چون اولين پايگاه قوام قلعه دهزير و قطب‌آباد در نزديكي جهرم بود كه توسط محمدحسين قطب‌آبادي و فرزندانش از طرفداران قوام در جهرم بود، محافظت مي‌شد، قلعه دهريز را محاصره كردند و سرانجام حاج محمدحسين را گرفته، تحت‌الحفظ به جهرم آوردند و سپس در تعقيب قوام به طرف لارستان حركت كردند. اخراج قوام‌الملك، نماينده حكومت مركزي در شيراز به جرم حمايت از انگليسي‌ها به وسيله‌ی ژاندارم‌ها خشم دولت مركزي را در پي داشت و اقدام ژاندارمري، شورش نسبت به حكومت مركزي قلمداد شد. انگليسي‌ها نيز در اين هنگام به قوام‌الملك كه در قسمت‌هاي جنوب‌شرقي فارس در قلمرو ايل خمسه مشغول تدارك اردوي خود براي جنگ با ژاندارم­ها بود، كمك كردند.

ژاندارم‌ها به علت كمي قوا و تجهيزات مختصر، بدون آنكه جنگي رخ دهد به طرف شيراز عقب‌نشيني كردند.در اين هنگام دو نفر از پسران محمدحسين قطب‌آبادي كه به عنوان گروگان تحت‌الحفظ ژاندارمها بودند، از موقعيت استفاده كرده و جريان امر را مخفيانه به پدر خود در جهرم اطلاع دادند. درنتيجه حاج محمدحسين كه از طرفداران قوام در جهرم بود راه را بر قشون ژاندارم‌ها كه كم ‌و بيش متفرق شده بودند بسته و همه را خلع سلاح كردند و مقداري اسلحه و مهمات به دست آوردند. پس از اين شكست حزب جهرم نيز از هم متلاشي گرديد. حزب دموكرات شيراز هم با آنكه يكي دو سال ديگر هم جلسات سري خود را تشكيل مي‌داد و مخفيانه فعاليت‌هايي مي‌نمود به تدريج از رونقش كاسته شد و منحل گرديد.


 

نتیجه

آشوب دائمي، بي‌نظمي، ناامني و ستمِ بیش از اندازه حاکم فارس و حاکم جهرم و نزاع دائمي ميان ايلات و طوائف، قبل از مشروطيت، صدمات فراواني بر حيات اجتماعي و اقتصادي جهرم وارد كرد. اين مسأله فقط منحصر به جهرم نمي‌شد، بلكه در اين هنگام در تمام استان فارس اغتشاش كلي پيدا شده بود. همين مسائل باعث واكنش مردم جهرم و فارس شد. مردم جهرم در مبارزه با كمپاني رژي که به عنوان یکی از مهمترین زمینه­های انقلاب مشروطیت مطرح است نقش مهمی داشتند. مردم جهرم در جريان انقلاب مشروطيت هم دارای حضور فعالي بودند. آنان كه به خاطر ستم مضاعف و زورگويي‌هاي حاكم جهرم، تحمل خود را از دست داده بودند، دست به قيام همگاني زدند و سرانجام موفق شدند حاكم جهرم را كه دست نشانده‌ی شعاع‌السلطنه، حاکم فارس بود بيرون كنند.

 چندی بعد هم خود شعاع السلطنه از حکمرانی فارس عزل شد. مردم جهرم تا هنگام صدور فرمان مشروطيت در سال 1324 ه.ق به مبارزات خود ادامه دادند. با برقراري انقلاب مشروطه در سراسر فارس انجمن‌هايي در حمايت از مشروطه شكل گرفت. مردم جهرم هم با تشكيل انجمن­هایی مثل انجمن ولایتی، انجمن اسلامی و انجمن انصار  به طرفداري از انقلاب مشروطه پرداختند. وظيفه اصلي اين انجمن‌ها دفاع از مجلس و نظام مشروطه و همين‌طور آگاهي دادن به مردم در مقابل مستبدين بود. تأسیس اين انجمن‌ها در جهرم نشان دهنده نقش مردم جهرم در انقلاب مشروطيت است.

با ورود آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري(رهبر مذهبی انقلاب مشروطیت در فارس) قبل از انقلاب مشروطيت به لار، تعداد زيادي از مردم جهرم به لار رفتند و از ايشان حمايت كردند. او با تأسيس حوزه علميه در لار توانست شاگردان زيادي را تربيت و به ديگر مناطق فارس از جمله جهرم اعزام كند. شاگردان و نمايندگان آیت الله سيدعبدالحسين لاري در جهرم، تبليغات گسترده‌اي را عليه ظلم حكام محلي به راه انداختند و در جريان نهضت مشروطيت مردم را به مبارزه با مستبدين و طرفداري از مشروطيت فراخواندند. با به توپ بستن مجلس توسط محمد علی شاه، مردم جهرم همچنان با درایت آیت الله سيدعبدالحسين لاري به حمایت از مشروطه پرداختند و در واقع در این زمان مشروطه خواهان در جهرم غلبه داشتند و جهرم از وجود مستبدين پاك شده بود. به دنبال فتح تهران توسط نيروهاي مشروطه‌خواه، در سال 1327ه.ق دو حزب دموكرات و اعتداليون در ايران به وجود آمد.

در جهرم هم مرحوم علي فروزان و مرحوم ابوطالب، حزب دموكرات را تأسيس كردند. هدف حزب دموکرات مبارزه با مستبدین بود. به دنبال فتح تهران، در فارس هم حمايت شديدي از فاتحين تهران صورت گرفت اما اختلافات بين سردار اسعد بختياري و صولت‌الدوله قشقايي و ارتباط خوب صولت‌الدوله با آیت الله سيد عبدالحسین لاری باعث گرديد كه پس از چندي دولت مرکزی از سيد و صولت‌الدوله حمايت نكنند و قوام را که دشمن اصلی مشروطه خواهان در فارس بود مورد حمایت قرار دهند. مردم جهرم در اين شرايط سخت همچنان به حمايت از  سيد پرداختند.

 در این مرحله مخبرالسلطنه حاكم فارس، نيروي عظيمي را براي تصرف لار و قلع و قمع سيد به لار اعزام نمود. لار به تصرف قوام درآمد و سيد به ناچار به فيروزآباد رفت. در همين زمان جنگ جهاني اول شروع شده بود و انگليسي‌ها بوشهر را تصرف كرده بودند. آیت الله سيدعبدالحسين لاري اعلاميه‌ جهاد بر ضدّ انگليسي‌‌ها و مبارزه با آنها صادر مي‌كند و در نتیجه عده زيادي از مردم جهرم براي كمك به مجاهدين بوشهري به آن منطقه مي‌روند. مقارن با همین زمان حزب دموکرات جهرم که هدف آن مبارزه با مستبدین در جهرم بود توسط محمد حسین قطب آبادی و فرزندانش از طرفداران قوام در جهرم بودند و با کمک انگلیسی­ها و خود قوام منحل می‌شود. در شيراز هم مخالفان قوام قلع و قمع شدند.

انگليسي‌ها نیز بعد از غلبه بر نيروهاي صولت‌الدوله قشقايي كه از آیت الله سيدعبدالحسين لاري حمايت مي‌كردند وارد فيروزآباد شدند تا سيد را دستگير كنند.  ولی ایشان  به منطقه قیر که در نزديكي جهرم است می‌رود. مردم جهرم که همچنان ارادت خاصی نسبت به سید داشتند در این شرایط دشوار هم به کمک سید شتافتند و او را با خود به جهرم آوردند. انگلیسی­ها با کمک حاکم فارس و حاکم جهرم قصد داشتند سید را از جهرم خارج و به شیراز منتقل کنند ولی مردم جهرم بر علیه آن­ها دست به شورش زدند و مانع از از اجراي نقشه‌ی انگليسي‌ها مي‌شوند. سيد از اين به بعد تا پايان عمرش به مدت شش سال در جهرم زندگي مي‌كند. آیت الله سید عبدالحسین لاری در سال 1342 ه.ق دار فاني را وداع گفت و در جهرم مدفون گردید.

 

منابع

1- آریان پور، یحیی، چاپ چهارم،1355، از صبا تا نیما، جلد دوم،تهران، کتاب­های جیبی.

2- آژند، یعقوب، 1367،قيام تنباكو، تهران، اميركبير.

3- آيت‌اللهي، سيد محمدتقي، زمستان 1376،«مروري بر زندگي ممتازترين شاگردان آيت‌الله لاري»، پيام حوزه، نشريه عالي حوزه علميه قم، (ش 16).

4- ........................... ، چاپ دوم، 1363، ولايت‌فقيه زيربناي فكري مشروطه مشروعه؛ سيري در افكار و مبارزات سيدعبدالحسين لاري، تهران، اميركبير.

5- امداد، حسن،1387، فارس در عصر قاجار ،شيراز، مؤسسه فرهنگي و پژوهشي دانشنامه فارس و نشر نويد.

6- ايوانف، م.س، 1357،انقلاب مشروطيت ايران، ترجمه كاظم انصاري، تهران، كتاب­هاي جيبي.

7- ................... 1385، عشاير جنوب، ترجمه كيوان پهلوان و معصومه داد، تهران، آرون.

8- بشارتی، علی محمد ،1380، از انقلاب مشروطه تا كودتاي رضاخان، تهران، سازمان تبليغات فرهنگ اسلامی.

9- بهار، ملك‌الشعراء، چاپ هفتم، 1386، تاريخ مختصر احزاب سياسي ايران، جلد اول، تهران، اميركبير.

10- بيات، كاوه، 1365،شورش عشايري فارس، تهران، نقره.

11- تدين، پروين‌دخت، 1384، واليان و استانداران فارس بين دو انقلاب، جلد اول، تهران، اميد ايرانيان و بنياد فارسي‌شناسي.

12- جواهري، مريم، 1380،نقش علما در انجمن‌ها و احزاب دوران مشروطيت، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي.

13- جهان‌مهين، مجيدرضا؛ جهان مهین، عبدالحسین، 1384، اثر آفرينان جهرم. زيرنظر شكرالله جهان مهين، قم، راسخون.

14- جهان مهین، شکرالله،1388، سید: حضرت آیت الله العظمی حاج سید عبدالحسین آیت اللهی نجفی لاری جهرمی(ره)، جهرم، مؤسسه فرهنگی اسوه صالحان.

15- حكمت، علي‌اصغر، 1384،ره‌آغاز حكمت: يادداشت‌هاي روزانه ميرزاعلي‌اصغر خان حكمت شيرازي، جلد اول، به اهتمام محمد ديبرسياقي، تهران،خجسته.

16- حكيمي، محمود،1383، با پيشگامان آزادي: زندگي‌نامه، انديشه‌ها و مبارزات سيدعبدالحسين لاري، تهران، قم.

17- دواني، علي، چاپ دوم، 1377،نهضت روحانيون ايران، جلد اول، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي.

18- دولاندلن، ش، چاپ نهم، 1382، تاريخ جهاني، جلد دوم، ترجمه احمد بهمنش، تهران، دانشگاه تهران.

19- سروستاني، مسعود شفيعي،1383، فارس در انقلاب مشروطيت، شيراز، بنياد فارس‌شناسي.

20- سيدكباري، علي‌رضا،1372، سيدعبدالحسين لاري پيشواي تنگستان، تهران، تبليغات اسلامي.

21- شعله، ارسطو، 1385،انقلاب مشروطيت در فارس، ترور و قتل محمدرضاخان قوام‌الملك حكمران فارس و نقش امين خاقان شعله در ترور قوام، شيراز، اديب مصطفوي.

22- شفيعي جهرمي، بهاءالدين، 1380،جهرم و شخصيت‌هاي روحاني، شیراز، تخت‌جمشيد.

23- شفيعي سروستاني، مسعود، پاييز و زمستان 1381، «آيت‌الله شيخ اصطهباناتي بر صدر جنبش مشروطه‌خواهي.»، فصلنامه فرهنگ فارس، ش 18 و 19.

24- ............................................. ، زمستان 1380، «زمينه‌هاي بيداري و جنبش ضداستبدادي مردم فارس.»  فصلنامه فرهنگ فارس، ش 15.

25- شميم، علي‌اصغر، چاپ يازدهم، 1384،ايران در دوره سلطنت قاجار، تهران، مدبر.

26- طوفان، جلال، چاپ سوم، 1381، شهرستان جهرم: شامل كليه‌ی اطلاعات جغرافيائي، تاريخي، اقتصادي، اجتماعي و فولكلوري جهرم و توابع آن، شيراز، كوشامهر.

27- فراشبندي، عليمراد، 1356،تاريخچه حزب دموكرات فارس، تهران، اسلامي.

28- قائم‌مقامي، جهانگير،1359، نهضت آزاديخواهي مردم فارس در انقلاب مشروطيت ايران، تهران، مركز ايراني تحقيقات تاريخي.

29- قرقاني، حميد، 1379، «تاريخ ژاندارمري فارس در جنگ جهاني اول.» پايان‌نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه شهيدبهشتي.

30- کارگر جهرمی، وحید، 1388، «تحولات سیاسی، اجتماعی جهرم از انقلاب مشروطیت تا کودتای 28 مرداد 1332 ه.ش»، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی.

31- بشيري، احمد، 1363،کتاب آبي: گزارش‌هاي محرمانه وزارت امور خارجه انگليس درباره انقلاب مشروطه ايران، تهران، نشر نقره.

32- كرماني، ناظم‌الاسلام، چاپ چهارم، 1362،تاريخ بيداري ايرانيان، جلد دوم. به كوشش علي‌اكبر سعيدي سيرجاني، تهران، آگاه، نوين.

33- كرمي، ناصر، 1381،جهرم: طبيعي، انساني، اقتصادي، جلد اول، جهرم، شهيد عبدالرضا مصلي‌نژاد.

34- كريمي جهرمي، علي،1381، اسوه صالحان: نگرشي بر حيات پربار حضرت آيت‌الله سيدابراهيم حق‌شناس جهرمي (ره)، قم، راسخون.

35- .................................... ، 1373، سلاله پاكان، شرح زندگاني آيت‌الله سيدعلي‌اكبرآیت اللهی جهرمی، قم، دارالحكمه.

36- ............................... ، 1376، مهاجر الي‌الله، سيري در زندگینامه مجاهد بزرگ آيت ‌الله العظمي سيدعبدالحسين لاري (ره)، قم، بنياد معارف اسلامي.

37- كريمي، اكبر، 1383،«اوضاع سياسي اجتماعي فارس از سال 1285 ﻫ.ش تا 1320» پايان‌نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه شهيدبهشتي.

38- كسروي، احمد، چاپ يازدهم، 1354، تاريخ مشروطه ايران، تهران، اميركبير.

39- لاري، سيدعبدالحسين، 1377،رسائل سيدلاري، جلد اول، تحقيق سيد علي ميرشريفي، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.

40- لوي، حبيب،1339، تاريخ يهود ايران، جلد سوم، تهران، برخيم.

41- مديرشانه‌چي، محسن، زمستان 1376، « سيدعبدالحسين لاري، فارس و جنبش مشروطيت» پيام حوزه، ويژه همايش بزرگداشت آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري،ش 16.

42- ملك‌زاده، رحيم،1377، انقلاب مشروطه ايران به روايت اسناد وزارت امور خارجه انگليس، تهران، مازيار، معين.

43- ميرزايي دره‌شوري، غلامرضا،1381، قشقايي‌ها و مبارزات مردم جنوب، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي.

44- ميرشريفي، سيدعلي،1381، فريادي به بلنداي تاريخ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي.

45- نصيري طيبي، منصور، 1386،انقلاب مشروطيت در فارس، تهران، وزارت امور خارجه.

46- نيّر شيرازي، عبدالرسول،1382، تحفه نيّر، شيراز، بنياد فارس‌شناسي.

47- وثوقي، محمدباقر؛ كمالي سروستاني، كوروش، 1377، نگاهي به تحولات فارس در آستانه استبداد صغير، همراه با معرفي روزنامه انجمن اخوت شيراز،شيراز، ستاد كنگره بزرگداشت آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري با همكاري بنياد فارس‌شناسي.

48- وثوقي، محمدباقر،1383، آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري و جنبش مشروطه‌خواهي، تهران، مركز اسناد و انقلاب اسلامي.

49- ......................... ، 1385، اسناد و مكاتبات آيت‌الله حاج سيدعبدالحسين لاري، تهران، مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم‌انساني.

50- ......................... ، 1386،حزب برادران شيراز به روايت اسناد، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي.

51- ........................ ، 1375،لارستان و جنبش مشروطيت، تهران، مؤسسه فرهنگي همسايه.

52- وطن‌دوست، غلامرضا، 1372،اسناد وزارت خارجه بريتانيا پيرامون شيراز و فارس، شيراز، بنياد فارس‌شناسي.

53- سعيدي سيرجاني، علي‌اكبر، بدون مؤلف،1362، وقايع اتفاقيه، (مجموعه گزارش‌هاي خفيه نويسان انگليس در ولايات جنوبي ايران از سال 1291 تا 1322 ﻫ.ق )، تهران، نوين.

54- هدايت، مهدي قلي‌خان،1363، گزارش ايران قاجاريه و مشروطيت، تهران، نقره.

55- روزنامه حبل‌المتين كلكته، س سيزدهم، ش26 (29 ذيحجة 1323 ﻫ.ق)، ص20.

56- روزنامه حبل‌المتين كلكته، س شانزدهم، ش27، ٢محرم 1327ﻫ.ق،صص 21و22.

57- روزنامه صوراسرافيل، س اول، ش ١، 17 ربيع‌الاخر 1325 ﻫ.ق، ص1.

58- روزنامه طوفان جنوب، س اول، ش اول، ش12، 8 آبان ماه 1331، ص2.

59- روزنامه جنوب، س اول، ش 17، سه‌شنبه 18 ربيع‌الثاني سال 1318، ص7.

60- آرشيو اسناد قديمه وزارت امور خارجه، پرونده ٦، كارتن 1٣، سال 132٤ﻫ.ق.

61- آرشيو اسناد قديمه وزارت امور خارجه، پرونده ٦، كارتن 14، سال 1323ﻫ.ق.

62- آرشيو سازمان اسناد ملي ايران، شماره 293001929، سال 1330 ﻫ.ق.

63- آرشيو سازمان اسناد ملي ايران، شماره 293001931، سال 1330 ﻫ.ق.

64- آرشيو سازمان اسناد ملي ايران، شماره 293003201، سال 133١ ﻫ.ق.

65- مصاحبه با آيت‌الله حاج سيدعبدالحسين آيت‌اللهي معروف به آقاي بزرگ. نوه آيت‌الله سيدعبدالحسين نجفی لاري. جهرم. تير 1380.

 

 

 
 

قرآن آنلاين

آمار بازديدکنندگان

mod_vvisit_counterامروز414
mod_vvisit_counterاین ماه5599
mod_vvisit_counterکل بازدیدها866235