اسوه های هدایت

 

 

بررسي اوضاع سياسي، اجتماعي، اقتصادي و اداري جهرم در زمان پهلوي اول (رضاشاه)

بررسي اوضاع سياسي، اجتماعي، اقتصادي و اداري جهرم

در زمان پهلوي اول (رضاشاه)

وحید کارگر جهرمی

 

چکیده

جهرم در جنوب استان فارس قرار دارد و با قدمتی بیش از 2500 سال یکی از شهرهای تاریخی ایران به شمار می آید. این شهر نقش مهمی در سیر تحولات تاریخ معاصر ایران داشته است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اوضاع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اداری جهرم در دوره رضا شاه صورت پذیرفته است. لذا مهمترین مسأله پژوهش نیز پرداختن به همین موضوع است. روشی که در این پژوهش به کار رفته است روش تاریخی می باشد که ضمن استفاده از منابع و مأخذ کتابخانه ای، از اسناد و مدارک و همچنین تحقیقات میدانی استفاده شده است. یافته­های اساسی پژوهش بیانگر آن است که با شروع دوره رضا شاهی در سال 1304 هجری شمسی تحولاتی در اوضاع سیاسی، اجتماعی، اداری و اقتصادی جهرم به وجود آمد. مردم جهرم در این زمان در برابر سیاست­های غیر اسلامی رضا شاه به مبارزه برخواستند و به عنوان طلایه داران مقاومت مردم ایران در برابر سیاست های رژیم پهلوی اول پیش قدم شدند.

کلید واژه ها: جهرم، رضا شاه، متحدالشکل شدن لباس، تاسیس ادارات، مذهب زدایی

مقدمه

جهرم یکی از شهرهای کهن و قدیمی ایران محسوب می شود که در تاریخ معاصر ایران نقش مهم و پر رنگی داشته است. این شهر از گذشته های دور به عنوان یک شهر مذهبی معروف بوده است. وجود روحانیون آگاه در این شهرستان باعث شده است که همواره مردم این شهر در برابر بیداد و استبداد حاکمان در ادوار مختلف حکومتی در تاریخ ایران و به ویژه در تاریخ معاصر به مقابله پردازند و هیچ گاه زیر بار سیاست های غیر اسلامی حاکمان وقت نروند. سابقه فعاليت هاي مردم جهرم عليه رژيم پهلوي، به عكس العمل هاي آنها در مقابل سياست هاي مستبدانه حكومت پهلوي اول( رضا شاه) بر مي­گردد. آنها در مقابل نظم نوين رضاخاني و برنامه هايي همچون متحد الشکل شدن لباس و كشف حجاب و رويكرد مذهب زدايي اين رژيم واكنش نشان دادند و مخالفت خود را ابراز نمودند. نقش روحانیونی که در این زمان در جهرم حضور داشتند غیر قابل انکار است.

 ریشه های عمیق مذهبی در بین مردم این شهرستان باعث شد تا طبقات مختلف مردم نسبت به سیاست های غیر اسلامی رضا شاه واکنش نشان دهند. یکی از اهداف رضا شاه از انجام سیاست های غیر اسلامی درکشور، جدا کردن دولت و جامعه از نفوذ مذهب بود. رضاشاه با تفكر غرب‌زدگيِ بسيار سطحي مي‌خواست ايران را به كشوري مدرن تبديل كند. او تمدن را در لباس و برهنگي و ظواهر شهرسازي مي‌ديد. اما این اقدامات غیر اسلامی رضا شاه با روحیات مذهبی و فرهنگی مردم جهرم سازگار نبود و بالتّبع مقاومت هایی را از طرف مردم جهرم به دنبال داشت. بدون شک جهت گیری­های صریح مردم جهرم در برابر سیاست های غیر اسلامی رضا شاه، در گسترش قیام های مردمی دیگر شهرها نقش ویژه­ای داشت.

علاوه بر این مردم جهرم در زمان جنگ جهاني دوم و اشغال مناطق جنوب ايران و تحولات پس از تبعيد رضاخان نيز منفعل نبودند. تاکنون پژوهش مستقلی درباره موضوع مورد بحث صورت نگرفته است. همین مسئله انجام پژوهش درباره بررسی تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اداری جهرم در این دوره زمانی را ضرورت می بخشد. مهمترین مسأله پژوهش حاضر، بررسی تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و اداری در دوره ذکر شده می باشد. بررسی میزان مشارکت مردم جهرم در فعالیت های سیاسی و اجتماعی دوره ذکر شده و لزوم مطالعه و نشان دادن سهم مردم جهرم در این مقطع زمانی از جمله مسائلی است که مقاله حاضر به تحقیق درباره آن پرداخته است.

اوضاع سياسي اجتماعي جهرم قبل از به سلطنت رسيدن رضاشاه

 (مقارن با كودتاي 1299ﻫ.ش)

اوضاع شهر جهرم تا سال 1301 شمسي، نمونه­ای از هرج‌ و مرج و فساد، دزدي، آدمكشي، دسته‌بندي و اختلافات شديد و بي‌سابقه بود. هر محله‌اي براي خود كلانتري داشت. هر كلانتري در ظاهر براي آرامش محل و در باطن براي حفظ اقتدار خود مجبور به نگاهداري عده­ای تفنگچي و جمعي اوباش و اراذل بود. حدود و اختيارات اين كلانتري‌ها وسيع و جان و مال و ناموس اهالي شهر در اختيار آنان بود. اين كلانتران اگر ثروت و مكنتي داشتند حقوق تفنگچيان مزبور و مخارج رجاله‌ها را از جيب خود مي‌پرداختند.

اگرچه اين امر به­ندرت اتفاق مي‌افتاد و اِلّا با مزاحمتی كه براي مردم بدبخت فراهم مي‌كردند، اهالي مجبور به پرداخت مواجب و مخارج اين گردن كلفتها بودند. چه بسا، عدة دزد و اوباش محل، اموالي را از خانه‌اي به سرقت برده و بعداً با پرداخت حق‌السهم كلانتر، از تعقيب و مجازات معاف مي‌ماندند. داشتن اسلحه يكي از امور عادي و هركسي براي حفظ جان و مال خود مجبور بود، هميشه خود و نوكران و وابستگانش مسلح باشند. نتيجة اين جاه‌طلبي‌ و خودپرستي‌ها وجود ناامني مفرط و دائمي شهر جهرم بود.

 با كوچكترين اختلاف، صداي تير و تفنگ برمي‌خاست و افراد بي‌گناهي به خاك و خون مي‌غلطيدند. اكثر خانه‌ها، برج و باروي مستحكمي داشت و تفنگچياني كه در اين برج‌ها مستقر بودند شب­ها براي حفظ خانه ارباب و يا اهالي آن كوچه، راه را بر عابرين سد كرده، به قسمي كه عبور و مرور شبانه در شهر تقريباً قطع می­گرديد. بدبختانه حكمرانان و فرمانداران وقت نيز شاهد اين فجايع بوده و گاهي از همين اختلافات به نفع خود استفاده مي‌كردند. گرچه گاه­گاهي فرمانداران مقتدر و خيرانديش نيز در ميان آنان پيدا مي‌شد و در اصلاح وضع شهر از لحاظ آبادي و نظافت اقداماتي به عمل مي‌آوردند ولي اين امر نادر بود.

در سال 1299ﻫ.ش كه دكتر محمد مصدق سمت والي‌گري فارس را داشت، سيدعباس مجتهد ولد جناب مستطاب شريعتمدار آقاي سيد بزرگ مجتهد، در موقعي كه به اداره حكومتي مي‌رفته از برج آقا، واقع در محله علي پهلوان جهرم به ضرب گلوله كشته مي‌شود. دكتر مصدق، ضياءالاسلام را مأمور مي‌كند كه به جهرم رفته و به یاری كدخدايان و ريش‌سفيدان و صاحب منصب سربازان مأمور در آنجا، مرتكبين به اين قتل را بازداشت كرده و تحت‌الحفظ به شيراز بياورند، تا به مجازات برسند. بعد از اين ماجرا و هنگامي كه نصرت‌السلطنه، بعد از دكتر محمد مصدق به والي‌گري فارس مي‌رسد، وهّابي جهرمي و حاجي آقاي جهرمي، حاكم جهرم را كه در اين زمان فتح‌الملك بود را با رؤساء دوایر دولتي جهرم به ميهماني دعوت كردند. پس از صرف نهار همه را گرفته و زنجير كردند.

سپس رؤساء دوایر دولتي جهرم را مرخص و فقط فتح‌الملك، حاكم جهرم را با چند نفر نوكر و اتباعش، همچنان در زنجير نگاه داشتند و شكنجه كردند. پس از اين قضيه فردی كه دست نشانده او بوده و تفنگچي‌هاي رضاقلي‌خان بيدشهري به سركردگي ميرزاعلي محمد، قاتلِ مرحوم ابراهيمِ مباشر، و سيد احمد، قاتلِ مرحوم سيد عباس مجتهد سابق‌الذكر و جمعيت زيادي از ابواب جمعي قوام‌الملك و غيره بناي غارت اموال و محصول اهالي خارج از جهرم گذاشتند. به دنبال آن، اغتشاشات در جهرم روي داد. نصرت‌السلطنه والي فارس، براي اين كه دامنه اغتشاش گسترده نشود، بدان جا رفت و فتح‌الملك حاكم جهرم را آزاد كرد و به اغتشاشات پايان داد.

لازم به ذكر است كه اشرار جهرم بعد از آنكه حاكم جهرم را حبس و زنجير كردند به سادات جهرم حمله كرده و دويست‌ هزار تومان از اموال آنها را به غارت بردند و خانه‌هاي آنها را غارت و جوان‌هاي آن‌ها را كشتند و در عهد ايالت شاهزاده نصرت‌السلطنه يك خال ننگيني بر صفحة تاريخ فارس ثبت و ضبط كردند.

 سادات جهرم بعد از اين ماجرا مجبور مي‌شوند به شيراز بروند و در آنجا پناه بگيرند. سادات غارت‌زده جهرمي به خاطر تعديات اطرافيان قوام‌الملك در حق آنان، به رئیس عدلیه و مقامات ایالت شكايت مي‌كنند. جالب اينجاست كه حكم تبعيد سادات جهرم صادر مي‌شود و دو روز و دو شب آنها را در محاصره قرار مي‌دهند. هنگامي كه اعتراض علما از اين حادثه وحشت‌انگيز بلند مي‌شود و اصناف دكاكين خود را مي‌بندند، از تبعيد آنها جلوگيري مي‌شود.

 بعد از آنكه سادات جهرمي، تلگرافات و عرايض متعددي را در شرح حال خودشان مبني بر احقاق حقشان و مجازات اشرار صادر مي‌نمايند، رئيس عدليه و ايالت این­طور به آنها پاسخ مي‌دهد: اين اشرار، اين غارتگرها، اين اشخاص كه حكومت جهرم را گرفته و زنجير كردند و در اثر آن شماها غارت شديد همه بستگي به قوام‌الملك دارند ما نمي‌توانيم قوام‌الملك را برنجانيم كه احقاق حق شما بشود.

بعد از اين كه سادات جهرمي، در رسيدن به حق خود توسط مقامات دولتي نا اميد مي‌شوند از مقامات مي‌خواهند تا سند خروج آنها از تبعيّت دولت ايران را صادر كنند تا سادات بتوانند به يك دولت اسلامي ديگر پناهنده شوند. حتي سندي در اين زمينه در دست است كه سادات جهرمي از آنجا كه اولياء دولت از عهده حفظ جان و مال و ناموس آنها برنمي‌آيد از سفارت دولت آمريكا درخواست مي‌كنند تا تحت‌الحمايه دولت آمريكا واقع شوند و دولت آمريكا هم موافقت مي‌كند.

اما اولياء دولت ايران نه ‌تنها با درخواست سادات جهرمي موافقت نمي‌كنند بلكه همان‌طور كه گفته شد از طرفي حكم تبعيد سادات را صادر مي‌نمايد كه با مخالفت مردم روبه‌رو مي‌شوند و از آن صرف نظر مي‌كنند و از طرفي مبالغي از اموال غارتي سادات جهرمي را به عنوان رشوه از سه، چهار نفر، مرتكبين قتل و غارت سادات گرفته و آنها را فراري مي‌دهند. بنابراين اوضاع شهر جهرم تا قبل از به سلطنت رسيدن رضاشاه پهلوي، پر از هرج‌ومرج و تنش بود. اين در حالي بود كه رضاخان، آهسته‌آهسته در حال به قدرت رسيدن بود. وي در اسفند 1299ﻫ.ش با عنوان جديد سردار سپه وارد كابينه شد و در اريبهشت 1300 با كنار زدن مسعودخان كيهان، وزارت جنگ را در اختيار گرفت.

از طرفي چون سرلوحه برنامه‌ اصلاحي رضاخان، آرامش و امنيت كشور بود، لذا براي پايان دادن به اين اوضاع ننگين، از طرف دولت، افسري ژاندارم به نام ملك محمودخان به حكومت جهرم منصوب شد و مأمور ايجاد امنيت گرديد. آن افسر شجاع و شريف با عده‌اي سرباز در حدود شصت نفر در سال 1301 شمسي به جهرم وارد گرديد و در نتيجه لياقت و كارداني خود بساط خانقاني و كلانتر مآبي سابق را در مدت بسیار كوتاهي در هم پيچيد. او در مدت سه سال حكومت خود، تاكتيك عجيبي به كار برد. بدين‌ترتيب كه ظواهر دستگاه حكومتي خود را بسيار مجلل و رعب‌آور نمود. او در موقع عبور از كوچه و بازار پيشاپيش آن پرچمي مي‌بردند و يك شيپورچي مرتب شيپور مي‌زد و در مقر حكومت خود، چوبه‌دار بر پا نمود و در همان روز ورود به شهر، يك دزد كه وابسته به يكي از كلانتران محل بود به حضور آورد و چوب مفصلي زد. او سپس دستور داد مردم از مراجعه به كلانتران محلي خودداري كنند و شكايات را مستقيماً پيش خود او ببرند.

برج و باروهاي شهر متعلق به هركسي بود خراب كرد. تيراندازي شبانه را ممنوع نمود و فرمان داد كه در روز هيچ‌كس حق حمل اسلحه را ندارد، و متخلفين را شديد مجازات مي‌كرد. خلاصه او توانست با زور، امنيت را در شهر برقرار كند. توپخانة سردار عشاير و قوام‌الملك نيز مطالبه مي‌شود. گزارش اركان حرب لشكر جنوب درخصوص اقدام سردار عشاير در تسليم توپخانه خود به نيروهاي قشوني در جهرم بدين شرح است:

«مقام تشريفات اركان حرب كلي قشون دامه اقباله. دو روز قبل قشوني فارس راپرت نموده بوده، چرخ توپخانه، مخصوص قشون مي‌باشد. درنتيجه مذاكرات، سردار عشاير را حاضر نموده است كه سه عراده توپ و يك مسلسل دارد به قشون تسليم نمايد و نيز تحت همين عنوان توپخانه قوام‌الملك را مطالبه خواهد گرديد. اينك تلگراف مجدد واصله حاکیست، سردار عشاير، توپخانه خود را به قشوني تسليم داشته كه دو عراده را به شهر فرستاده، يك عراده توپ و يك مسلسل را مي‌نوشته است كه در جهرم به نظاميان تحويل نمايند. راپرتاً معروض داشت. متصدي اركان حرب لشكر جنوب سرهنگ ضياءالدين. امضاء.»

اوضاع سياسي، اجتماعي، اداري و اقتصادي جهرم در دوره رضاشاه

در روز 9 آبان 1304 سلطنت قاجاريه پس از 134 سال از بين رفت. پس از رأي مجلس و سپردن حكومت موقت به رضاخان، انتخابات براي مجلس مؤسسان آغاز شد. در روز 15 آذر 1304 مجلس مؤسسان كار خود را آغاز كرد و قانون سپردن سلطنت به رضاخان را تدوين كرد و در 22 آذر اين لايحه در مجلس تصويب شد و در روز 25 آذر 1304ﻫ.ش سلطنت رضاخان آغاز شد. اما مراسم رسمي تاج‌گذاري چند ماه بعد در ارديبهشت 1305 انجام گرفت. گزارشي از وضعيت اقتصادي، سياسي، اداري، اجتماعي جهرم در دوره رضاشاه دردست است.

در اين گزارش چنين آمده است: «... عموماً اهالي اين بلد از قوانين مملكتي بي‌اطلاع بوده و بنا به عادت ديرينه هم در هيچ موقع درصدد نبوده‌اند كه اطلاعات مملكتي را تحصيل نمايند و به علاوه قوه فهم اين قسمت را هم نداشته‌اند. بدين‌ جهت به جانب بربريت باقي و از طرفي هم مي‌توان تصديق نمود كه از ابتدا مربي نداشته‌اند. چنانچه ملاحظه مي‌شود در اين هواي گرم و كثيف اين منطقه، يك قسمت از اهالي، از اول آفتاب الي چهار از شب گذشته در كوچه و معابر عمومي نشسته، جز مذاكرات بي‌نتيجه و اراجيف و نشر اخبارات غيردولتي، شغل ديگري ندارند و كسي هم نبوده و نيست كه آنها را از اين قسمت منع بنمايد و درنتيجه اين قبيل اجتماعات و انتشار اخبارات غير واقع معلوم است، به مثل سنه مافيه، چندين ماه بايستي دوایر دولتي متزلزل باشند و البته تصديق مي‌فرمايند كه افراد بايستي مربي داشته و اخلاق ديرينه آنها به مرور زمان به­ وسيله مربيان مرتفع گردد.

يكي از بدبختي‌هاي اهالي اين بلد نداشتن آب جاري است كه محصولات خود را غير از (گندم و جو) كه ديمي عمل مي‌آمد عموماً بايستي بوسيلة آب چاه مشروب بنمايند و عجب در آنجا است كه در خارج شهر و مزارعات حومه، عموماً آب جاري دارد و در خود شهر وجود ندارد. بدين لحاظ با كثرت جمعيت اين بلد كه تقريباً بالغ بر 24000 نفر نفوس دارد، غير از گندم و جو و مختصري هم حبوبات، محصول ديگري ندارند و قسمت عظيم محصول اين بلد خرما و ليمو است كه با هزاران زحمت بوسيله آب چاه (در صورتي كه ملخ خوراكي نشود) عمل آورده و به مصرف فروش مي‌رسانند. البته با اين طريق اگر در يك موقعي محصولات فوق‌الذکر عمل نيايد، قسمت اعظم اهالي اين شهر كه نان يوميه ندارند، تلف خواهند شد. درحالي­كه اراضي اين بلد قابل همه قسم زراعت است و با توجه مخصوص اولياء معظم ممكن است زراعت آنها توسعه داده بشود و براي نيل به اين مقصود هم ممكن است از مالكين محلي التزام گرفته بشود كه در آتيه در رديف محصولات فوق‌الذكر، قسمتي هم زراعت خود را، از قبيل سيب‌زميني و ساير حبوبات ديگر كه در اين شهر معمول نيست قرار بدهند. البته در اين قسمت هم لازم است اشخاص را تشويق نمود و بدون تشويق هم پيشرفت ندارد زيرا قسمت عمده اهالي، جز نان جو و خرما، خوراك ديگري نمي‌كنند و از احصائيه ذبايح معلوم است كه با كثرت جمعيت روزانه بيش از 25 الي 27 رأس بز ذبح نمي‌شود..».

الف) تأسيس ادارات در جهرم در دورة رضاشاه

با انقراض سلسله قاجاريه و به سلطنت رسيدن رضاشاه پهلوي، وضع ادارات كشور دگرگون شد. در اين دوره در جهرم ادارات زيادي تأسيس شد كه در زير به طور خلاصه به آنها اشاره مي‌شود.

١- فرمانداري

در دورة استبداد، اداره امور شهر به عهده افرادي بود كه به نام حكام خوانده مي‌شد و در هر شهري اداره‌اي به نام اداره حكومتي يا ديوان خانه وجود داشت. از سال 1301ﻫ.ش كه تحولاتي در مملكت صورت گرفت و با آمدن سلطان ملك‌محمودخان، افسر ژاندارم كه سمت حكومت نظامي شهر را داشت، اداره حكومتي سابق به اداره حكومتي جديد مبدل شد. اين اداره تا نيمة سال 1324 شمسي به صورت بخشداري اداره مي‌شد و از آن تاريخ تاكنون به فرمانداري تبديل گرديده است.

2- اداره آموزش و پرورش (فرهنگ)

نخستين مدرسه جديد در جهرم را در سال 1302 خورشيدي، ملك محمود، حكمران جهرم، به اتفاق جعفر پيروزي رئيس پست، دائر كردند. اين آموزشگاه در بدو تأسيس سه كلاسه بوده و آقايان ميرزا اسدالله اصفهاني و بديع پاك‌بين و مرحوم اديبي به ترتيب به سرپرستي فرهنگ جهرم انتخاب گرديدند. در سال 1307 به صورت يك مدرسه شش كلاسه درآمده و در سال 1306 اميرلشكر شيباني و با كوشش ابوالقاسم فيوضات از محل صرفه‌جويي‌هاي شهرداري‌ جهرم، عمارت باشكوهي براي آن مدرسه ساخت. اين مدرسه در سال 1314 به نام خواجه نصير دولتي گرديد. كساني كه تا سال تحصيلي 14-1315، آن مدرسه را اداره نموده‌اند عبارت بودند از آقايان محمدصادق غياثي، محمدرضا رياضي، حسين معلم دانا و عبدالحسين مقتدري. در سال تحصيلي مزبور مديريت مدرسه بر عهده  شادروان عبدالحسين مقتدري (نمايندة معارف و اوقاف جهرم) بوده است. در آن سال 178 دانش‌آموز در آنجا به تحصيل اشتغال داشته‌اند . لازم به ذكر است ادارة فرهنگ جهرم در سال 1329 شمسي مستقل شد.

٣- شهرداري:

اين اداره از سال 1304 يعني در دوران حكومت ملك‌محمودخان در جهرم تأسيس گرديد و تعداد كارگران و كارمندان آن 7 نفر بوده است و براي اولين دفعه در سالهاي 1317 و 1318 يعني در دوران فرمانداري لطفعلي قوامي «اميرارفع» خيابان شرقی جهرم «مصلي»، خيابان آيت‌الله كاشاني فعلي، احداث گرديد و چون در قسمت مركز شهر، زمين‌هاي زراعي فراواني وجود داشت علاوه بر خيابان مزبور، باغ ملي زيبائي كه گويا نقشه آن يكي از پارك‌هاي فرانسه‌ مي‌باشد نيز به آن افزوده شد. بعد از سال 1330 خيابان «جمهوري اسلامي» منوچهري و خيابان كوشكك و خيابان نخلستان به طرف شيراز و خيابان اسفريز احداث گرديد و از سال 1336 اقدام به آسفالت خيابان‌ها گرديد.

٤- آمار و ثبت‌احوال:

اين اداره از سال 1309 در جهرم شروع به كار كرد، ولي يكسال قبل از اين تاريخ براي جهرمي‌هاي مقيم شيراز دفتر مخصوص در اداره ثبت‌احوال شيراز دائر گرديده بود. روزنامه حبل‌المتين در اين باره مي‌نويسد: «پس از ورود آقاي انتخاب‌الممالك در شيراز و مطالعات عميقه در دفاتر اداره احصائيه و سجل‌ احوال ناحيه ٥ جنوب به سمت نواحي شيراز، فسا، جهرم، نيريز، اصطهبانات، كازرون حركت و در نواحي مزبوره محل مناسب آبرومندي تهيه و در هريك از نقاط مزبوره دعوتي از رؤساء دواير دولتي نموده و نطق شيريني كه موجب تشويق و ترغيب باشد در اخذ ورقه هويت ايران و در نقاط مذكوره تأسيس اداره احصائيه نموده و بيرق اداره با يك هلهله و شادي برافراشته.، پس از اختتام و تأسيس دفاتر مربوطه به سرپرست و اعضاء به كار گماشته و به شيراز مراجعت كردند.» سندي در دست است كه نشان مي‌دهد، مردم جهرم در ابتدا از تأسيس ثبت‌احوال در شهرشان رضايت نداشتند.

 در اين سند چنين آمده است: «روحيات اهالي نسبت به وضعيات حاضره كاملاً خوشوقت است ولي نسبت به اجراي بعضي از قوانين دلتنگ هستند منجمله از موقعيكه مأمورين سجل احوال وارد جهرم شده و مشغول تعيين احصائيه نفوس گرديده‌اند آنچه ملاحظه مي‌شود قلوب عامه از اين قسمت دلتنگ و به گرفتن ورقه هويت به طيب خاطر حاضر نمي‌باشند...» .

5- نيروي انتظامي (شهرباني):

اداره شهربانی، اول به نام نظميه در سال 1314 تأسيس گرديد. بعداً تبديل به كلانتري مستقل شد و بالاخره در سال 1329 كلانتري مزبور، تبديل به شهرباني گرديد.

6- كشاورزي و دامپزشكي:

اداره دامپزشكي در سال 1314 و اداره كشاورزي در سال 1315 در اين شهر تأسيس شده است.

7- اداره دخانيات:

ادارة انحصار دخانيات در سال 1315 در اين شهر تأسيس شده، مدتي ضميمه اداره دارائي بود ولي پس از چند سال به صورت اداره مستقل درآمد.

8- بهداري:

اداره بهداري در حدود سال 1310 در اين شهر تأسيس شده و تشكيلات آن توسعه يافته است. به نظر مي‌رسد قبل از تأسيس بهداري در جهرم وضعيت جهرم از لحاظ داشتن طبيب مناسب نبوده است. سندي موجود است كه به اين موضوع اشاره دارد: «...به ملاحظه نبودن طبيب، عموم اهالي و مأمورين دولتي دچار زحمت و اتصالاً در هر خانواده چندين نفر مريض هستند و معالج آنها هم مختصر. دو نفر طبيب محلي است كه بدون سابقه مشغول معالجه هستند.


 

9- ثبت اسناد و املاك:

اين اداره در سال 1315 در جهرم تأسيس گرديد و از سال 1322 به ساختمان كنوني انتقال يافت.

10- اوقاف:

 از مدت‌ها قبل رؤساي اداره فرهنگ شهرستان‌ها، امور اوقافي حوزه مأموريت خود را هم اداره مي‌كردند. در جهرم نيز از سال 1310 شمسي امور اوقافي آن تحت نظر فرهنگ محلي قرار گرفت تا آنكه در اواخر سال 1327 اين اداره رسماً از اداره فرهنگ جدا و مستقيماً مشغول به كار گرديد.

11- دادگستري:

تا مدت‌ها حكمرانان و بخش‌داران طبق قانون، سمت امين اصلح را داشتند و به حل و فصل دعاوي مي‌پرداختند. در سال 1321 براي اولين بار دادگاه بخش در جهرم دائر گرديد و پس از مدتي در سال 1326 دادگاه مزبور به دادگستري تبديل شد.

12- پست و تلگراف و تلفن:

پست از سال 1300 شمسي در جهرم تأسيس گرديد. در ابتدا مشكلاتي در اين زمينه وجود داشته است. به عنوان مثال برپايه گزارش اسنادي كه در دوره رضاشاه در سال 1308 شمسي در دست است، پست دولتي كه از لار به جهرم در تاريخ 10 دي ماه حركت كرده بوده در تاريخ 14 در سي فرسنگي جهرم دچار سرقت و سه‌ بسته محمولات آنرا سرقت نموده‌اند از قرار مسموع ٤٣ تومان قيمت آنها بوده است.

 همين‌طور در همين سال، قريب يكماه بواسطه بارندگي پست شيراز مرتباً به جهرم وارد نمي‌شود. سابقاً پنج روز پست شيراز به جهرم مي‌آمد. حاليه از ده روز تجاوز مي‌نمايد و به همين لحاظ اكثر حکام مركزي كه بايستي فوراً اجرا بشود به تأخير افتاده است. در دي ماه 1306 يك رشته ارتباط تلفوني بين شيراز- جهرم از طريق شهرستان فسا دائر گرديد و در سال 1326 تلگراف بي‌سيم در اين شهر مشغول به كار شد. اداره پست و تلگراف از سال 1322 به ساختمان كنوني انتقال يافت.

13- تأسيس قرائت‌خانه اسلاميه در جهرم:

در سال 1307 يك باب قرائت‌خانه در شهر جهرم دائر و تأسيس شد. آقاميرزا ابوالفضل حاذقي كفيل مدرسه اسلاميه كه مؤسس و باني قرائت‌خانه اسلاميه بودند اولين قدم براي تأسيس اين قرائت‌خانه برداشته و عموم اهالي جهرم را بيدار نمودند.

ب) تأسيس اولين روزنامه در جهرم:

مرحوم حاج ميرزا علي‌اكبر ابلاغ جهرمي اولين فرد آزاديخواه و روشنفكر جهرمي بود كه براي نخستين‌ بار اقدام به انتشار روزنامه نمود. ابلاغ جهرمي در سال 1342 قمري مطابق با 1302 شمسي درخواست روزنامه‌اي به نام ابلاغ مي‌كند اما پاسخ مثبتي از طرف وزارت معارف مبني بر مجوز انتشار دريافت نمي‌كند. با این وجود ميرزا علي ابلاغ جهرمي اقدام به انتشار روزنامه ابلاغ مي‌كند و در نامه‌اي به وزارت معارف مي‌نويسد مدت يك سال اين روزنامه را در شيراز چاپ و منتشر كرده است.

با توجه به شكايتي كه از طرف نمايندة معارف جهرم از مدير روزنامه ابلاغ در سال 1343 قمري شده است و تصريح دارد كه در شماره اول به ايشان توهين شده است و با توجه به نامه 19 آبان 1304 كه اداره معارف ارسال داشته و همچنين نامه 18 آذر 1304 كه وزارت معارف به اداره معارف ارسال داشته، در تاريخ دقيق انتشار اولين شماره روزنامه ابلاغ، شك و ترديدهايي را به وجود آورده است. فريد قاسمي در راهنماي مطبوعات ايران و مسعود برزين در شناسنامه مطبوعات به نقل از تاريخ جرايد و مجلات ايران، سال تأسيس روزنامه را‌ سال 1303 ذكر كرده اما هيچ‌كدام توضيح بيشتري نداده‌اند.

قسمتي از متن شكايت نماينده معارف جهرم از روزنامه ابلاغ به شرح زير است: «... بنده از آن مدير جريده استيضاح نموده كه قصور بنده چه بوده. در واقع اگر قصور جنايتي از بنده سرزده باشد مطابق نظامنامه وزارتی مي‌بايستي مجازات شوم و اگر غير از اين باشد مخبر جريده، رسماً مسئول و موافق قانون بايد مجازات و به كيفر اعمال خود برسد...» ميرزاعلي ابلاغ جهرمي به تهران مراجعت مي‌كند و طي نامه‌اي انتشار روزنامه ابلاغ را در تهران درخواست نمود كه به آن جواب داده نمي‌شود. از يك روزنامه به نام ابلاغ در تاريخ جرايد و مجلات ايران نام برده شده كه در سال 1306 در تهران منتشر گرديده و چون نام مدير و صاحب امتياز آن نامشخص است معلوم نيست كه آيا اين روزنامه همان روزنامه درخواستي ميرزاعلي جهرمي است يا نه. در روزنامه چهره جهرم آمده است: اين روزنامه پس از نشر چند شماره، مطلبي عليه ابراهيم خان قوام كه در آن زمان از فئودال‌هاي فارس بود نوشت و درنتيجه تحت تعقيب قرار گرفت و روزنامه مزبور توقيف شد.

روزنامه ابلاغ در چهار صفحه با چاپ سنگي بطور هفتگي با آبونمان ساليانه سي‌وپنج ريال منتشر می­­­شد. پس از چندين ماه كه از انتشار دوباره آن مي‌گذشت به علت درج مقاله‌اي تحت عنوان «سرپرسي لرن با قوام‌الملك در تخت جمشيد ملاقات و معاهده بسته» از طرف عبدالحسين خان ميرزا فرمانفرما والي فارس براي هميشه بسته شد و مدير آن به هندوستان تبعيد گرديد و در بمبئي سكونت اختيار كرد. پس از چندي در آنجا به نشر مجله ادبي و سياسي و اجتماعي «پرسپليس» پرداخت ولي پس از چند شماره تعطيل گرديد و به كلكته رفته و سردبير روزنامه حبل‌المتين شد ولي به زودي از اين كار هم دست كشيد و در سال 1325 به شيراز برگشته و در آنجا فوت شد.

ج) نمايندگان جهرم در مجلس شوراي ملي در دوره رضاشاه

در كتاب شهرستان جهرم آمده است كه تا دوره سوم تقنينيه، جهرم فاقد نماينده بوده و تنها از دوره چهارم است كه وكلائي بنام جهرم، به مجلس رفته‌اند. اما امداد در كتاب خود مي‌نويسد ميرزا حسن‌خان مدحت‌السلطنه، نمايندة جهرم در دورة سوم مجلس شوراي ملي بوده است. نماينده مردم جهرم در دوره چهارم مجلس شوراي ملي از سال 1302 تا 1304 شمسي آقاي لسان‌الملك سپهر بود. در كتاب نمايندگان مجلس شوراي ملي آمده است: «لسان‌الملك داراي تحصيلات متعارف، تاجر و نمايندة دورة چهارم از جهرم. نماينده مردم جهرم در دورة پنجم (1302-1304) حاج‌علي زارع بود.

 پنجمين دوره قانونگذاري در تاريخ ٢٢ بهمن ماه 1302ش افتتاح شد. رضا­خان در اين زمان به مقام رياست وزرائي منصوب شده بود. او سعي كرد تا از ورود نمايندگاني كه مخالفش هستند جلوگيري كند. بنابراين در انتخابات دوره پنجم تقلّب و دستكاري فراوان انجام شد. سندي در دست است كه در آن رضاخان طي تلگرافي به والي ايالت فارس در اين باره توضيح داده است: «ايالت جليله فارس! در تعقيب تلگراف سابق، مقتضي است قدغن فرمائيد كه در انتخاب نوبخت از بوشهر مساعدت نشود.

حكمت هم كه جزء كانديد شهر شيراز است، از جهرم بفرمائيد بشود و راجع به ضياءالواعظين بايستي هرطور است اقدامي بفرمائيد از انتخاب مشاراليه جلوگيري به عمل بيايد.» ميرزاده‌عشقي شاعر گفته است: داور از لار و حكمت از جهرم واي برحال اينهمه مردم. نماينده مردم جهرم در دورة ششم (1305-1307) نيز آقاي حاج علي زارع بود. در اين دوره نيز سندي در دست است كه علما و اهالي جهرم از عدم‌شناخت وكيل انتخابي و اوضاع انتخابات در حوزه جهرم شكايت دارند.

در قسمتي از اين سند آمده است: «... در موقع انتشار اعلان انتخابات دوره ششم، اهالي اين سامان انتظار داشت كه در سايه آزادي موفق خواهد شد كه وكيل صالحي از طرف خود انتخاب نمايد... تا اين كه پس از چندي شنيده شد يك نفري را كه هيچ‌كس او را نمي‌شناسد به اسم وكالت جهرم و مضافات تعيين گرديد. لذا اي نمايندگان اهالي ايران! آيا اين است معني انتخاب وكيل و آزادي. خدا گواه است اين شرح را هم با كمال خوف و ترس عرضه مي‌داريم... در موقع انتخابات هم شكايات متعدد به مركز طهران و شيراز عرض شده؛ نمي‌دانم رسيده؟ توجهي شده؟ يا گذاشته‌اند برسد؟» [مهر تعدادي از علما، معاريف و اهالي]

نمايندة جهرم در دوره هفتم (1307-1309) مجلس شوراي ملي، ميرزاعلي شهداد عضو فراكسيون ترقي مجلس بود. نمايندگان مختلف طبقات مردم جهرم نسبت به انتخابات اين دوره هم شكايت داشتند. اعتراض آنها در روزنامه حبل‌المتين هم چاپ مي‌شود. قسمتي از آن بدين‌شرح است: «بيچارگان ملت جهرم كه از بدو مشروطه تا امروز خود را فاقد هرگونه آزادي ديده و از كلية حقوق قانوني بي‌بهره مانده.

اينك كه شروع به انتخابات دوره هفتم شده از فشار طاقت‌فرساي سابق به تنگ آمده و به نويدهاي آزادي انتخابات دوره هفتم فريب خورده. خواستيم با عقيدة آزاد، شروع در انتخاب يك نفر وكيل صالح بكنيم. بي‌خبر از اينكه قبلاً‌ ميكروب‌هاي ايران‌كش، يك نفر را به اهالي كانديد كردند... عموم اهالي به تلفون‌خانه جهرم حاضر شديم كه مراتب را به مقامات عاليه عرض كنيم كه فوراً از طرف حكومت و رئيس ساخلوي جهرم، عده‌اي نظامي به تلفون‌خانه آمده و اهالي را متفرق و عده‌اي از محترمين را گرفته حبس كردند. درنتيجه مذاكرات با شيراز هم متأسفانه تا امروز جوابي از مقامات عاليه نرسيده...» نمايندة جهرم در دوره هشتم (1309-1311) مجلس شوراي ملي ميرزا اسماعيل‌خان صولت‌الدوله قشقايي بود.

ايشان (سردار عشاير) در سال 1297 قمري متولد شد و همزمان با اعطاي فرمان مشروطيت در سال 1324 قمري به رياست ايل قشقايي برگزيده شد. در انقلاب مشروطيت جهت به ثمر رسيدن و حفظ آن بسيار كوشا بود. ايشان از همراهان آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري محسوب مي‌شد و همواره مطيع دستورات او بود و پس از شكست نيروهاي سيد در سال 1332 او را به فيروزآباد دعوت كرده و از او حمايت نمود. هنگامي كه رضاشاه به حكومت رسيد به جاي اسكان اجباري اسماعيل‌خان­ صولت‌الدوله در تهران، تصميم گرفت وي را به عنوان نمايندة جهرم به مجلس وارد كرده و او را از ايلش جدا سازد.

رضاشاه چندي بعد او را دستگير و زنداني كرد و در سال 1311 شمسي در زندان رضاشاه به طور مرموزي درگذشت.در اين دوره نامزد حقيقي نمايندگي از سوي مردم جهرم، مرحوم حاج ميرزا محمدهادي (شاه‌حسيني) بوده است كه در سال 1354ق درگذشت.

نماينده مردم جهرم در مجلس شوراي ملي از دورة نهم يعني از سال 1311 شمسي تا پايان دورة دوازدهم قانونگذاري در سال 1320 شمسي كه رضاشاه از سلطنت بركنار و پسرش محمدرضاشاه جانشين او شد آقاي لطفعلي معدل بود. در كتاب نمايندگان مجلس شوراي ملي درباره او آمده است: لطفعلي معدل شيرازي .... داراي تحصيلات قديم حدود مدرسي، مالك و كارمند دولت...»

د) علي‌اصغر خان حكمت نماينده مردم جهرم در مجلس مؤسسان

ميرزا علي‌اصغر حكمت در بيست‌وسوم رمضان سال 1272 خورشيدي برابر با سال 1310ﻫ.ق در شيراز به دنيا آمد. شايد در دوران معاصر هيچ‌يك از نام‌آوران فارسي به اندازه علي‌اصغرخان حكمت، در پهنة ادب و فرهنگ و سياست ايران صاحب نام نباشد. ايشان پدر فرهنگ كنوني ايران و مؤسس و باني بسياري از مدارس و مؤسسات فرهنگي مي‌باشد. تأسيس دانشگاه تهران و بناي عمارت اوليه آن ساختمان و تأسيس موزه و كتابخانه ملي ايران، آرامگاه فردوسي در طوس، آرامگاه سعدي و حافظ در شيراز و بسياري از مؤسسات فرهنگي ديگر از آثار خدمات اين رادمرد مي‌باشد. حكمت در سال 1304ﻫ.ش نماينده جهرم در مجلس مؤسسان بود و عضويت در حزب راديكال داور را داشت. سرانجام اين مرد فرهنگ دوست اديب‌پرور، در روز دوشنبه سوم شهريور 1359 شمسي پس از هشتادوهشت سال زندگي پر بركت از جهان رخت بربسته و به سراي باقي شتافت.

مذهب‌زدايي و مبارزات فرهنگی مردم جهرم در دوره رضاشاه

مردم جهرم در برابر سیاست­های غیر اسلامی که رضاشاه بعد از به قدرت رسیدنش به اجرا گذاشت و با تبلیغات وسیعی دست به گسترش آن­ها زد به مخالفت پرداختند.مقاومت مردم جهرم در برابر رویکرد مذهب زدایی و برنامه­هایی همچون کشف حجاب و به خصوص متحدالشکل شدن لباس بیشتر از موارد دیگر بود.

الف) مبارزات روحانیون در جهرم در برابر مذهب زدایی و سیاست های غیر اسلامی رضا شاه

رضاشاه در ابتداي كار چنان به رفتار مذهبي تظاهر مي‌كرد كه اميد بسياري از متدينين و علما را به خود جلب كرده بود. اما همين كه پايه‌هاي قدرت او مستحكم شد چنان در مقابل ارزش‌ها و نهادهاي ديني به ستيز برخاست كه در تاريخ اسلام كم‌سابقه بود. از جمله افرادي كه در اين زمان در منطقه جنوب استان فارس  با سياست‌هاي رضاشاهي مبارزه كرده است، آيت‌الله سيدعبدالمحمد موسوي آيت‌اللهي، اولين فرزند ذكور آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري است. ايشان بعد از فوت پدر بزرگوارشان ، در جهرم اقامه جمعه و جماعت و تدریس را بر عهده گرفته ولی بعد عده ای از مردم لار از ایشان می خواهند که به لار بروند  و جای خالی پدر را پر کنند و بالاخره به لار می روند.

وی پس از فوت پدرشان به عنوان مرجع تقلید، مرجعیت مردم منطقه را بر عهده می گیرند. در سال 1308 شمسی، بر اثر مخالفت با رضا خان و صدور بعضی از فتوا از ایشان، معظم له را در لار دستگیر و به شیراز تبعید کردند و تا پایان عمر، در سال 1352 ه.ش در آنجا به صورت عزلت و خانه نشینی به سر بردند.

 فرزند دوم آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري، روحاني بزرگوار مرحوم آيت‌الله حاج سيدعلي‌اكبر آيت‌اللهي است كه زماني كه به همراه پدر بزرگوار خود به جهرم آمدند، جهرم را رها نكرده و همچون پدر تصدي امور شرعيه را برعهده گرفتند. ايشان تا پايان عمر (سال 1340ش) نماز جمعه را در جهرم در مسجد امام حسين (ع) در محله كوشكك اقامه مي‌نمودند.مسجد صاحب‌الزمان جهرم نيز محل اقامه جماعت آيت‌الله حاج سيدعلي‌اكبر آيت‌اللهي بوده است. ايشان از مخالفان سرسخت دستگاه پهلوي بود و به طور صريح در اشعار خود رضاشاه پهلوي را لعن مي‌كرد. بنابر آنچه كه نقل شده در زمان رضاخان بهائيها شروع به تبليغ وسيعي كرده بودند.

مردم جهرم با اشاره آيت‌الله سيدعلي‌اكبر آيت‌اللهي و روحانيت، قيام كرده و در يك روز هشت نفر از آنان را از بين مي‌برند و بقيه هم فرار كرده بودند. در دنبال اين جريان مأموران رژيم آمده بودند كه آقا را دستگير كنند ولي با خروش و قيام مردم، مواجه مي‌گردند و لذا مأمور بازجوئي يا دستگيري رها كرده و رفته بود. در روزنامه خاطرات عين‌السلطنه آمده است: «در شهر جهرم بين مسلمين و بابي ‌نزاع شده، هجده نفر بابي را كشته‌اند. سه نفر را در كمال فصيحت مقتوله نموده‌اند.

در جايي ديگر مي‌نويسد: «بعد از ختم انتخابات واعظي از بابيها بد گویی می­کند. روز دیگر بابیها در نقطه­ای از شهر جمع شده، به آن­ها بدگویی می­کنند. روز دیگر مسلمین به همان نقطه رفته نزاع می­کنند. سه نفر از مسلمین، نه نفر بزرگ و یک بچه از بابیها کشته می­شود. جمعی هم زخمی. در 23 رمضان، بابیها بیشتر فرار کرده بودند و الآن هم به جهرم نیامده­اند. امیر لشکر مامور فرستاد، بگیر بگیر و اوضاع دخل است». در جایی دیگر می­نویسد: «جهرم را نظامی کرده­اند و خبر نمی­دهند. گویا از نظامیان هم خیلی کشته شده­اند. مشغول مدخل هستند.»

يكي دیگر از مساجد كه نقش مذهبي و مبارزات پررنگي در اين زمان داشته، مسجد جامع (جمعه) بوده است كه امام جماعت آن نيز آيت‌الله مرحوم حاج سيدمحمدرضا اصفهاني متولد سال 1276ش در محلة خواجوي اصفهان بوده كه در سال 1315 در دوران رضاشاه به همراه برادر خود از اصفهان به جهرم تبعيد شده و تا اواخر عمر در جهرم سكني گزيده است. وي در جهرم به دامادي آيت‌الله حاج سيدعلي‌اكبرآيت‌اللهي در آمده و از سخنرانان متبحر جهرم به شمار مي‌رفته و با سخنراني‌هاي انقلابي خود به مخالفت با حكومت پهلوي پرداخته و در منابر رضاشاه را مورد لعن قرار داده است. (مسجد بازار) مسجد حاج محمدحسين هم كه در مركز شهر جهرم واقع شده بود از مساجد مهم و تأثيرگزار در اين زمان به شمار مي‌رفته است. و معظم له در ابتدای سکونت در جهرم در این مسجد منبر می رفته است.

ب) اتحاد شكل البسه (متحدالشكل كردن لباس) و مقاومت مردم جهرم

رضاشاه با تفكر غرب‌زدگي بسيار سطحي مي‌خواست ايران را به كشوري مدرن تبديل كند. او تمدن را در لباس و برهنگي و ظواهر شهرسازي مي‌ديد. رضاشاه لايحه‌اي را به مجلس داد و مجلس به تصويب رساند كه به قانون تغيير لباس شناخته شد. در اين قانون كه در تاريخ دي ماه 1307ش با ٤ ماده به تصويب رسيد، همه مردم موظف به پوشيدن لباس متحدالشكل شدند. اما اجبار به تغيير لباس براي برخي از مردم خوشايند نبود و در بعضي شهرها، منجمله جهرم، به ابراز مخالفت با آن پرداختند.

 اسنادي در اين باره موجود است كه اين موضوع را به خوبي نشان مي‌دهد. حكومت جهرم، تقي خواجه نوري، مقاومت مردم جهرم در مقابل اجراي قانون متحدالشكل البسه و ناامني اوضاع اجتماعي را به ايالت فارس، به اين شكل گزارش می­دهد: «از چندي قبل برحسب احكامات كتبي ايالت جليله به اهالي حضوراً راجع به متحدالشكل شدن مذاكراتي و نيز اعلانات متعددي نموده كه براي سنه 1308 لباس متحدالشكل تهيه نمايند. تا اينكه اعلان دولت هم رسيد و چند روز قبل منتشر نمود و به مجرد انتشار اعلان، شب همان روز مقداري از اعلانات دولتي را پاره و شب نامه‌هاي متعدد، شب‌ها در گذرها چسبانيده كه يك نسخة آن در امنيه ضبط است كه مبتني بر تهديد و قتل اجزاي ادرات دولتي است كه يك نفر از شما باقي نخواهيم گذاشت و مخصوصاً از سه روز قبل،‌عده‌اي از اهالي، كلاه پهلوي را كه قبلاً بر سرگذارده بودند، برداشته و كلاه سابق به سرگذاردند. نظر به اينكه در اعلان دولتي موقع تغيير كلاه و لباس، اول سال 1308 معين شده، از طرف ادارات ابداً اقدامي نشد تا امروز صبح كه مشاهده شد عده كثيري از اهالي با قبا و شال‌هاي نو دوخته الوان و عبا ملبس شده و مخصوصاً از درب ادارات دولتي عبور مي‌نمايند.

چند نفر از آنها، بنا به وظيفه به اداره امنيه احضار و حضوراً نصيحت و ملامت نمودند كه اين حركات برخلاف قوانين مملكتي است و از اين حركات خودداري نماييد، ضمناً شال و عباي خود را هم برداريد. آنها تقبل نموده كه بروند و لباس خود را مثل سايرين متحدالشكل نمايند. عصر همين روز عدة زيادي مرد و زن و بچه كه بعضي از اشرار محلي، مسلح و غيرمسلح، ضميمه آنها بوده با فريادهاي حيدر حيدر به ادارات دولتي حمله‌ور شد و از سنگرهاي اطراف ادارة حكومتي و اداره امنيه شروع به شليك به طرف اداره حكومتي و امنيه شد. مخصوصاً از سنگرخانه حسين ولد شهري كه مقابل ادارة امنيه است شليك زياد شد و گفته مي‌شود كه دو نفر از اهالي محله دشتاب جهرم مجروح شده و هنوز هم در بعضي سنگرها تفنگچي محلي باقي است. يك نفر امنيه هم مجروح شده.

 فعلاً شهر ساكت و چند نفر از علما و محترمين آمده تقاضاي استمهال نمودند ولي اطمينان به بقاي سكوت اشرار و عدم‌تجري آنها نيست. چنانچه مكرر عرض شد اعزام عدة مكفي لازم مي‌داند. براساس گزارش حكومت جهرم 5 نفر در اين حادثه مجروح مي‌شوند كه ٢ نفر آنها مقتول و ٣ نفر مجروحين هستند كه خطري ندارند و از طرف اشرار محلي مجروح شده، موجب تهيج اهالي و ادامه انقلاب بوده. ضمناً‌ شنيده مي‌شود از طرف اشرار ٢ نفر به خارج جهرم رفته، تصور مي‌رود براي استمداد رفته باشند.

والي ايالت فارس حادثة در جهرم را به وزارت داخله بدين ‌صورت گزارش مي‌دهد: «راجع به اجراي قانون اتحاد الشكل البسه، به واسطة جهالت و بي‌مبالاتي و سوء سياست مأمورين جهرم، صورت خوبي پيش نيامده و موجب پاره هياهو وزدو خوردهايي گرديد كه درنتيجه چند نفر مجروح و مقتول و انسداد بازار و دكاكين جهرم شد....» سواد مشروحه حبيب‌الله صادقي مأمور انتخابات درباره مقاومت مردم جهرم در خصوص متحدالشكل نمودن البسه بدين شرح است:« آنچه اين بنده حاضر بودم، صبح عيد براي تحويل سال نو تقريباً صد تير انداختند و بعد دو ساعت از روز برآمده با حضرت آقاي حكمران و آقاي ياور رخشا و بنده رفتيم به گردش. در بين راه ديديم امروز غير از روزهاي ديگر است. تمام لباس نودوخته با كلاه غيرپهلوي در كوچه و اطراف بودند. چون اعلان نشر شده بود كه اول حمل 1308، قانون جاري شود، اين مردم جهرم به عكس كردند.

 آن وقت آقاي حكمران و آقاي ياور رخشا پيغام دادند توسط ايازخان، نايب رضاخان رئيس امنيه، كه چون امروز به عكس روزها رفتار كردند، هركس غيرلباس پهلوي از در اداره عبور مي‌كند اينها را بياوريد نصيحت كنيد. هشت، نه نفر آنها را آوردند به اداره و عبا و شال آنها را گرفتند، گفتند برويد كت و شلوار بپوشيد و مرخص شدند... سه ساعت به غروب، صداي هياهوي زياد بلند شد و حيدر حيدر مي‌گفتند... صداي تير بلند شد از برجها و سنگرها، از آن طرف هم جمعيت مي‌آمدند براي اداره‌جات.

خدا نخواست كه كشته شويم. آن وقت نظامي‌ها رسيدند. از آن طرف به هم تير انداختند... تا دو ساعت ديگر هم صداي حيدر حيدر بلند شد يكي دو نفر هم از آن طرف تير خوردند، كار خودشان بوده و تير هم از اين محل به آن محل نمي‌رسد و از قراري كه جراح جهرمي مي‌گفت گلوله سربي بوده، كار خودشان است. مسلم است اين مردم محرك داشته‌اند. تا كسي اينها را ملاقات نكند، نمي‌شناسد. اين وقايع روز عيد كه شب شد»

سواد مشروحه امين ماليه جهرم بدين‌شرح است: «... روز عيد سلطاني چهار به غروب مانده جمعي از اهالي محلة گازرون و دشتاب غفلتاً در كوچه و بازار بناي شرارت را گذارده و با حالت اجتماعي ساير اهالي را به دور خود جمع و شروع به پاره نمودن كلاه و لباس اشخاصي كه تغيير فرم داده بودند نمودند... تقريباً تا يك ساعت بلكه متجاوز، از اطراف شهر صداي شليك تفنگ بلند بوده و مقارن غروب صداي شليك خوابيد و از قرار اطلاعي كه به دست آمد اين پيش آمد درنتيجة اعلاميه دولت راجع به متحدالشكل شدن لباس وكلاه بوده...» در گزارش ديگر رئيس امنيه جهرم به نايب الاياله فارس درباره مقاومت مردم جهرم در روز عيد نوروز در اجراي قانون اتحاد شكل لباس و تغيير كلاه آمده است: «... راجع به قضية روز عيد نوروز، به عرض عالي مي‌رساند در شب عيد آقايان محترم حكومت و رئيس بلديه و صادقي مأمور انتخابات در منزل جناب ياور رخشا بودند.

حكومت فرمودند كه شش ماه است آنچه به اهالي نصيحت مي‌دهم تغيير لباس بدهند نداده بلكه مشاهده مي‌كنم اغلب اهالي لباس‌­های نودوخته و دربرمي‌نمايند. گمان نمي‌رود بتوانيم حكم دولت را اجرا كنيم. جناب ياور رخشا فرمودند: اگر حكم دولت اجرا نشود، شما مسئول خواهيد شد... صبح آن روز معين نايب ايازخان به منزل بنده آمد. گفت كه جناب ياور مي‌فرمايند دو سه نفري كه از درب ادارات عبور مي‌نمايند ببريد لباس آنها را كوتاه نماييد... پس از يك ساعت آمدم به اداره. ديدم شش نفر نظامي و يك نفر وكيل، مأمور اين كار كرده‌اند. از آن موقع چهار پنج نفر آوردند، سه نفر آنها را نصيحت داده، قباي آنها را كوتاه كردند. همان روز در منزل امين ماليه مهمان بوديم.

 دو ساعت و نيم به غروب، وكيل نظاميان آمد راپورت داد كه دو نفر نظامي براي آوردن ديگ رفته بودند گويا ديگ را به دوش يك نفر بچه گذارده‌اند بياورند، بچه ديگ را به زمين گذارده، فرار مي‌نمايد. پنجاه، شصت نفر زن و مرد به سر نظامي جمع شده، براتعلي نظامي را هم كتك زده، حيدر حيدر مي‌نمايند. در اين موقع هياهو بلند و صداي جمعيت زيادي شنيد شد. فوراً حركت كرديم به اداره امنيه بياييم كه اهالي مشغول حمله به طرف ماها شده، تيراندازي نمودند. آمديم به امنيه. نظاميان هم جمع شدند. اهالي به طرف ادارات حمله‌ور شدند. نظاميان شليك هوايي نموده، اهالي جلو نيامده در سنگرها و برج‌ها به شدت مشغول تيراندازي بودند تا غروب آفتاب موقوف شد، شهر از صدا آرام گرفت.»

حاج شکرالله جهان مهین در مصاحبه ای که نگارنده با ایشان داشتم نقل می کنند :

مردم جهرم نیز نسبت به سیاست­های رضا­شاه واکنش نشان دادند. عمده اعتراض مردم جهرم نسبت به مساله کشف حجاب و کلاه پهلوی و پوشیدن کت به جای پالتو بود. منقول است در این هیاهو که معمولا درگیری با چماق و احیانا اسلحه بوده، عده­ای از جوانان جهرم به سمت خانه حکومتی ( ساخلوی) که در محله گازران روبروی منزل یکی از روحانیون پر نفوذ شهر، آیت الله حاج سید محمد حسن مروج واقع بود، حمله می­برند و درگیری اتفاق می­افتد. منقول است که سربازان که روزه­دار بوده­اند، بدون اختیاری از خودشان و با فرمان فرماند­­هان خود، اقدام به تیراندازی کرده و در آنجا خداوند و مردم را شاهد گرفته­اند که ناچار به تیر­اندازی مي‌باشيم. ازجمله افراد كشته شده در اين درگيري استاد عباس گيوه‌دوز بوده كه شايد وي فقط در محل نقش يك تماشاچي را داشته و نقش اعتراضي چنداني نداشته است.

مغازه ملكين‌دوزي (گيوه‌دوزي) وي نيز در كنار حمام بزرگ محله صحرا بوده است. در آن زمان يك روحاني به نام سيدضياءالدين از شيراز به جهرم آمده و از مردم درخواست مي‌نمايد كه زير بار حكومت و اطاعت از دولت نروند. در اين جريان كلانتر محلة صحرا، آقاي سيدعلي فاطمي پسر نظرعلي كه از مؤمنين و معتمدين محل بوده دستگير و به شيراز در زندان كريم‌خان برده مي‌شود و از وي به عنوان محرك اصلي اين جريان نام برده مي‌شود، در عين حال كه چنين نبوده و خود حكومت نيز پس از دو سال متوجه اين اشتباه مي‌شود و در همان ايام كلانتر محلة گازران، سيدعلي بزرگ مساوات و كدخدا ملاحسين از محلة سنان و افراد ديگري هم دستگيرمي‌شوند.

 مقارن با اين زمان اوضاع اجتماعي در اطراف جهرم بسيار ناامن بود. روزنامه حبل‌المتين در اين باره مي‌نويسد: «اطراف جهرم خيلي مغشوش و تاكنون چندين فقره سرقت واقع شده، گوسفندهاي محله گازرون را تمام برده‌اند» در جاي ديگر مي‌نويسد: «موتور آقاي كربلائي عباس حق‌شناس در عرض راه شيراز كه به جهرم مي‌آمده، صادق ملا و حسن علي مي‌زنند و مال تجار هرچه بوده به سرقت مي‌برند. يك نفر جهرمي را به گلوله مي‌زند. از قرار معلوم مصدر اين سرقت هم رضاقلي‌خان بيدشهري كه تاكنون 50 مرتبه زيادتر به سرقت آمده و مال مردم بيچاره را برده است بوده».

برپاية گزارش اسناد، در همين زمان تجار جهرمي راجع به عدم امنيت دراطراف  جهرم شكايت دارند. مطلعين محلي هم تصديق دارند ساختن بروج در نقاط معروضه و گذاردن عده امنيه در آنجا ضرورت دارد وگرنه به هيچ صورتي تصور نمي‌شود از اشرار جلوگيري نمود زيرا هر اندازه هم ضعيف شوند با اجتماع چند نفري آن محل را به فوريت ممكن است اشغال و عابرين را مورد حمله قرار دهند.

 ناامني اوضاع اجتماعي در جهرم و مقاومت مردم جهرم در برابر اتحاد شكل البسه باعث مي‌شود كه والي ايالت فارس، ميرزا كاظم مدبر نايب‌الایاله و سرهنگ ضياءالله بني خان را براي تفتيش و تحقيقات از وقوع قضايا به جهرم بفرستد.

كاظم مدبر هم طي نامه‌اي به ايالت فارس اتفاقات واقعه جهرم را تأييد مي‌كند. مكاتبه ايالت فارس درخصوص قضيه واقعه‌اي كه در جهرم در اثر اجراء قانون متحدالشكل شدن البسه و راپورت مغتشین ايالتي كه براي تحقيق قضيه به محل رفته بودند بدين‌شرح است: «در تاريخ اول فروردين 1308 ساعت چهار به غروب مانده جمعي از اهالي گازران و دشتاب غفلتاً در كوچه و بازار فريادزنان بناي شرارت را گذارده و با حالت اجتماعي سايرين را به دور خود جمع و به پاره نمودن كلاه و لباس اشخاصيكه تعيين فرم داده بودند نمودند و جمعي متجاوز از 500 نفر كه چوب و اسلحه در دست داشتند و تا مقارن غروب صداي شليك گلوله به گوش می‌رسيد...» راجع به شرارت اشرار و عدم‌امنيت در حومه جهرم لازم است تعدادي بروج براي گذاردن تعدادي امنيه ساخته شود.

نسبت به روحيات اهالي جهرم هم بايد گفت كه كاملاً متغير و عصباني و مستعد براي فتنه و فساد هستند ولي سكوت موقتي حكم‌فرما است. به مجرد آن كه آقاي سرهنگ و بنده حركت كنيم و اشرار هم از طرف قواي دولتي تنبيه نشوند و اعزام قوائي نشود، قطعي است كه فوراً به حركات و اقدامات سابقه خود شروع و ادامه خواهند داد...» يك روز بعد از عيد نوروز، در سال 1308 دوباره درگيري بين مردم جهرم با نيروهاي نظامي آغاز مي‌شود. روزنامه حبل‌المتين در اين باره مي‌نويسد: «يك روز بعد از عيد نوروز اعضاي نظميه حسب الوظيفه قانوني، در كوچه‌ها گردش و مردم را وادار به تبديل لباس مي‌نمايند. بهانه‌جويان به تحريكات سوي، مردم را برخلاف نظميه برمي‌انگیزند. يك نفر نظميه و چهار نفر اهالي مقتول مي‌آيند. سپس محركين گرفتار و مردم همه به لباس متحدالشكل درمي‌آيند.»

گزارشي از وضعيت حكومتي جهرم در سال بعد از اين اتفاقات نشان مي‌دهد كه امنيت در جهرم حكمفرما شده است. در اين گزارش آمده است: «... دوایر دولتي عموماً مشغول خدمات مرجوعه هستند و از موقعي كه اداره امنيه به جهرم آمده كاملاً امنيت در طرق حكمفرما شده ولي قسمتي از طرق بملاحظه قلت نفرات پست امنيه با اينكه به تازگي اتفاقي رخ نداده، لازم است به نفرات آنها افزوده شود. مخصوصاً ارتباط سوار لازم است زيرا موقع عبور ايلات است چنانچه مختصر غفلتي بشود توليد زحمت و باب سرقت مفتوح خواهد شد.»

با اين همه هرچند رضاشاه توانست در ايجاد امنيت و سركوب شورش‌ها تا اندازه‌اي موفق باشد ولي در زمينة فرهنگي، سياست‌هاي رضاخان نتوانست در جنوب ايران با موفقيت همراه باشد و مقاومت‌هاي مردم در مقابل مسأله اتحاد لباس و كشف حجاب به گونه‌اي بود كه با تمام تشويق‌ها و اقدامات و فشارهايي كه از طرف نيروهاي دولتي و حكومت وقت اعمال گرديد بازهم مردم جنوب تا پايان حكومت پهلوي به لباس متحدالشكل گرايش نيافتند.

ج) کشف حجاب و مقاومت مردم جهرم:

یکی از سیاست­هایی که رضاشاه بعد از به سلطنت رسیدن به اشاعه آن پرداخت، مساله کشف حجاب بود. از آغاز سلطنت رضا شاه کوشش های انفرادی برای کشف حجاب صورت می­گرفت. تا اینکه در سال 1314 ه.ش خود رضا شاه با همسر و دختر خود که بدون حجاب بودند در مراسم دانش سرای عالی شرکت کردند و به این ترتیب رسماً در کشور کشف حجاب آغاز شد. این مساله در بسیاری از مناطق با فرهنگ و اخلاق آن­ها سازگار نبود و لذا به مبارزه با آن پرداختند.

مردم جهرم نیز نسبت به این اقدام غیر اسلامی رضا­شاه واکنش نشان دادند. مأمورين به زور، چادر را از سر زنان و دختران ايراني برمي‌داشتند و لذا اگر زني مي‌خواست به هر دليلي پا به عرصه اجتماع بگذارد بايد از حجاب صرف‌نظر مي‌كرد و لذا زنان براي رفت ‌و آمدهاي ضروري، شب را انتخاب مي‌كردند تا از ديد مردان دولتي مصون باشند. مدير مسئول روزنامه چهره جهرم به نقل از مادر يكي از دوستانش در اين باره مي گوید: «مادر يكي از دوستان اينجانب تعريف مي‌كرد كه براي عيادت مادر خود، بعد از اذان صبح از منزل بيرون رفته بودم. از قضا جلوي درب مأمور ايستاده بود، چادر را از سرم كشید و بالاجبار و بالافاصله به داخل خانه برگشتم و اين وضعيت در شهر مذهبي جهرم بوده است».

حجت الاسلام والمسلمین لطف الله دژکام امام جمعه محترم شهر جهرم به نقل از مادرشان درباره کشف حجاب در دوره رضا شاه در جهرم می گویند: «مأموران رژیم در جهرم چادر را از سر زنان جهرمی که به بیرون از منزل می رفتند بر می داشتند. همین مسئله باعث شده بود تا زنان جهرم دیگر از منزل بیرون نروند و عمدتاً از طریق پشت بام های جهرم که به یکدیگر پیوسته بود رفت و آمد می کردند.»

شهريور 1320 و تبعيد رضاخان و اوضاع سياسي اجتماعي جهرم در آن زمان

وقتي در سال 1939م/ 1318ش جنگ جهاني دوم درگرفت ايران اعلان بي‌طرفي كرد. منتها اين بي­طرفي چندان واقعي و صميمانه نبود. در ايران همدلي گسترده‌اي با آلمان‌ها وجود داشت. نيروهاي متفقين به قصد ورود به تهران حركت كردند. رضاشاه به ناچار در روز 25 شهريور استعفا داد و سلطنت را به وليعهد خود محمدرضا سپرد. انگليسي‌ها ابتدا رضاخان را به جزيره موريس (اقيانوس هند) و سپس او را به ژوهانسبورك در آفريقاي جنوبي تبعيد كردند. تا چند سال ديگر در آنجا درگذشت.

به علت بروز جنگ جهاني دوم تحولات گوناگون در اوضاع اجتماعي و اقتصادي و امور سياسي كشور پديد آمد. ايران در فقر و بيماري و قحطي حاصل از اشغال مي‌سوخت. مردم جهرم نيز همچون زمان جنگ جهاني اول از بلايا بي‌نصيب نماندند. جنگ جهاني اخير و بالا رفتن سطح زندگي و ترقي فاحش محصولات كشاورزي و تاحدودي كشتاري كه بيماري تيفوس پس از جنگ در شهر جهرم كرد و مخصوصاً بعضي عوامل مخرب اجتماعي، سبب شد كه مردم كمتر به تفريح بپردازند و آن روح نشاط و سرخوشي كه قبل از جنگ در ميان مردم رواج داشت، جاي خود را به انزوا و سكوت داد. در جنگ جهاني دوم مردم جهرم مقداري در تهية غذا و به خصوص زيردستان و مستمندان جامعه در مضيقه قرار مي‌گيرند. در اين ميان مرحوم محمد تمدن مشهور به عطار تمدن از معتمدين جهرم براي مردم بي‌بضاعت به صورت جيره‌اي در منزل خود نان تهيه مي‌كرده و به صورت رايگان در اختيار مستمندان و نيازمندان قرار مي‌داده است.

روحانیون جهرم و به خصوص آیت الله حق شناس از جمله کسانی بودند که در این باره اقدام کردند. مرحوم آقا سید محمد حق شناس(ره) فرزند مرحوم آیت الله حق شناس (ره) نقل می­کرد: «سالی در جهرم قحطی پیش آمد و مواد غذایی به خصوص گندم و جو که قوت روزانه مردم بود، کمیاب شد و بسیاری از مردم به خصوص بیچارگان در مضیقه قرار گرفتند و مرحوم بابا (آیت الله حق شناس) از این بابت بسیار نگران و ناراحت بود. تا آنکه مقداری پول تهیه کرد و به بازارچه محله صحرا که مغازه مرحوم حاج میرزا محمود جهان مهین ( پدر آقای حاج شکراله جهان مهین) در آنجا بود آمد و در جلو حمام کوچک ایستاد و با صدای بلند گفت: یک جوانمرد می خواهم که پول از من بگیرد به اطراف برود، گندم و جو خریداری کند به جهرم آوَرَد تا بین افراد مستمند تقسیم شود. اما در پاسخ به درخواست آقا تنها کسی که جواب مثبت داد و داوطلب شد میرزا محمود جهان مهین بود.

آن گاه ایشان از آقا درخواست کرد که لحظاتی در مغازه توقف فرمایید... تا من به منزل بروم و برگردم. آقا قبول کرد و روی همان کرسی (صندلی) مخصوص نشست... طولی هم نکشید که وی برگشت در حالی که لباس سفر بر تن کرده بود و توشه راه را با خود برداشته بود. آقا پول را به ایشان داد و او به قصد سفر به راه افتاد و ما به منزل آمدیم، دو روز بعد کم کم می خواست آفتاب طلوع کند که درب منزل زده شد. چون درب خانه را باز کردیم، دیدیم مرحوم میرزا محمود جهان مهین می باشد پس از سلام و تعارف، مرحوم آقا گفت: آقا میرزا محمود هنوز نرفته­ای؟ جواب داد: چرا رفتم گندم و جو را خریدم و تحویل مال داران داده ام تا به جهرم بیاورند و انشاءالله امروز عصر، بارها به جهرم می رسد و افزود: اما من از بیراهه و پیاده جلوتر آمده­ام تا خبر آن را به شما بدهم.

آقا بسیار خوشحال شد و با جمله جزاکم الله خیراً و... برای او دعا کرد و همان طور که گفته بود عصر، بارها رسید. و به دستور بابا ( آیت الله حق شناس ره) در بین مستمندان و مردم تقسیم شد. و این نمونه ای از فریاد رسی آیت الله حق شناس در زمان قحطی برای مردم جهرم بود. فرماندار جهرم در شهريور 1320 لطفعلي قوامي بود. قوامي توجه خاصي به عمران و آبادي شهر داشت. مخصوصاً اين فرماندار هركس را كه مانع عمليات عمراني مي‌ديد با گزارش جريان به مركز، وسايل تبعيد وي را فراهم ساخت.

او براي اولين‌ بار در جهرم خيابان مصلي و باغ ملي را احداث و عمارت بيمارستان و فرمانداري فعلي را ساختمان نمود. قوامي در طي طرح‌هاي عمراني خود عليرغم مخالفت بعضي ثروتمندان، كارخانه برق را به جهرم آورد ولي متأسفانه با شروع جنگ بين‌المللي و با ترقي قيمت سرسام‌آور ماشين‌آلات و عدم تكافوي سرمايه نقشه فوق متوقف گرديد. ضمناً در اين تاريخ قوامي نيز به فسا منتقل شد و كارخانة مزبور نيز با تباني صاحبين كارخانه برق شيراز با استاندار وقت، از كف مالكين اصلي آن خارج شد چند ماه بعد از سقوط رضاشاه از سلطنت حادثه‌اي در جهرم اتفاق افتاد كه دولت وقت تصميم به استقرار پادگاني در جهرم گرفت.

شرح واقعه بدين‌شرح است: در آن تاريخ آقاي سيدعلي‌اكبر ضيغمي كه يكي از اعيان و اشخاص بسيار خير و نيكي بود، ضمانتي از يكي دو نفر از طرفداران و وابستگان ايل قشقائي نموده بود. مقامات مربوطه افراد مزبور را كه متواري بودند احضار كردند. همين امر باعث شد كه عده‌اي ذهن رياست ژاندارمري وقت را مشوب ساخته و چنين وانمود كنند كه ضيغمي نيز قصد طغيان و ياغيگري و مخالفت با دولت دارد. دولت نيز كه در نظر داشت با وقوع قضاياي شهريور 1320 امنيت كشور را دوباره تأمين كند، با رسيدن اين اخبار به تصور آنكه حقيقتاً ‌در شهر جهرم وقايع نامطلوبي در شرف تكوين است، قشوني به فرماندهي سرهنگ گيلانشاه با مهمات كافي به جهرم اعزام كرد و خانة نامبرده را گلوله باران و خراب نمودند.

در اين ماجرا كليه اثاثيه سيد بيچاره به غارت رفت. آقاي ضيغمي شبانه فرار كرد و مدت چند سال مقيم گرمسيرات فارس بود. سرانجام در نتيجة شكايات متوالي، قضيه بر اولياء امور روشن شد و ستاد ارتش نيز تا حدودي جبران خسارات نامبرده نمود. اين واقع سبب شد كه از آن تاريخ پادگاني در شهر مستقر شود. برپايه گزارش اسناد حتي بعد از تأسيس پادگان، همچنان ناامني در اطراف شهر جهرم وجود داشت. سندي در دست است كه در آن وزير دارائي ناامني در شهر جهرم و لار را به وزارت كشور گزارش مي‌دهد.

در اين گزارش آمده است: «بطوريكه از شهرستان لار اطلاع رسيده است بواسطه نبودن امنيت اياب و ذهاب وسايل نقليه و حمل‌ونقل كالا محدود گرديده است. در جهرم هشت نفر از تفنگچيان چريك، تفنگ‌هاي دولتي را برداشته بطرف ايل قشقايي رفته‌اند» در سندي ديگر آمده است: «گزارش رسيده حاكي است كه بنا به مقتضيات و مناسبات محلي پيشكاري دارائي استان هفتم دستور داده‌اند از صدور پروانه حمل خرما از جهرم، غير از شهرستان لار به ساير نقاط ديگر خودداري شود و از قرار اطلاع عده‌اي قاچاقچيان از موقع استفاده نموده بوسایل مختلف خرما را از جهرم بطور قاچاق حمل مي‌كنند و ظاهراً يك عده تفنگچي هم همراه دارند و بقراريكه دارائي بخش نامبرده گزارش داده در شب 7/9/21 سه نفر تفنگچي و دو نفر غيرمسلح به پاسگاه وصولي شماره ٢ آنجا هجوم آورده  چون متصدي پاسگاه فرار كرده، قافله قاچاق را كه ظاهراً محمول خرما بوده است رد نموده‌اند.»

نتیجه

اوضاع سياسي، اجتماعي شهر جهرم تا سال 1301ه­ش نمونه‌اي از هرج‌ومرج، دزدي، فساد، آدم‌كشي و اختلافات شديد و بي‌سابقه بود. وضعيت در جهرم به گونه‌اي متزلزل بود كه اشرار جهرم به سركردگي قوام‌الملك، حاكم جهرم را كه در اين زمان فتح‌الملك بود گرفتند و به سادات جهرم حمله كردند و آنها را مورد اذيت و آزار شديد قرار دادند. به طوركلي جهرم از دوران مشروطيت تا سالهاي اوليه پادشاهي رضاشاه دوراني سراسر آشوب و كشمكش را پشت سر گذاشته بود. رضاخان كه با شعار ايجاد امنيت در صحنه سياست كشور وارد شده بود براي برقراري آرامش در سطح كشور دست به اقداماتي زد. از طرف دولت افسري ژاندارم‌ به نام ملك محمودخان به حكومت جهرم رسيد. او توانست با زور امنيت را در شهر برقرار كند.

با به سلطنت رسيدن رضاخان در سال 1304 و انقراض سلسله قاجاريه، اوضاع سياسي، اجتماعي و اداري در جهرم دگرگون شد. در اين دوره شاهد تأسيس ادارات گوناگوني در جهرم هستيم. ادارتي همچون فرمانداري، آموزش و پرورش، شهرداري، ثبت‌و احوال، نيروي انتظامي (شهرباني)، كشاورزي و دامپزشكي، دخانيات، ثبت و اسناد املاك، اوقاف، دادگستري، پست و تلگراف و تلفن در جهرم تأسيس شد. در رابطه با سياست‌هاي فرهنگي رضاشاه مثل كشف حجاب و اتحاد شكل البسه مقاومت‌هايي از طرف مردم جهرم صورت گرفت. در درگيري‌هايي كه بين مردم جهرم و مأموران دولت شكل مي‌گيرد، عده‌اي از مردم جهرم و مأموران دولت مجروح و مقتول مي‌شوند.

 در همين زمان اوضاع اجتماعي در جهرم و اطراف آن بسيار ناامن شده بود. مردم جهرم از شرارت ايلات قشقايي و خمسه و عدم‌كارايي مأمورين دولتي ناراحت بودند. سرانجام رضاشاه هرچند توانست تا اندازه‌اي امنيت و آرامش را در جهرم برقرار كند ولي در زمينة فرهنگي سياست‌هاي رضاشاه در جهرم تا پايان حكومت پهلوي با موفقيت همراه نبود. مبارزات مردم جهرم در مقابله با مذهب زدايي در دورة رضاشاه هم بسيار چشمگير بود. روحانيون جهرم و به ويژه فرزندان آيت‌الله سيدعبدالحسين لاري يعني آيت‌الله سيدعبدالمحمد موسوي آيت‌اللهي و آيت‌الله سید علي‌اكبر آيت‌اللهي به مبارزه با سياست‌هاي رضاشاهي پرداختند. آنها در اشعار و منابر خود رضاشاه را لعن مي‌كردند.

نمايندگان جهرم از دوره چهارم مجلس (1302-1304) تا پايان دوره دوازدهم قانون‌گذاري (1320) كه رضاشاه از سلطنت بركنار و فرزندش محمدعلي به حكومت رسید، به ترتيب لسان‌الملك سپهر،‌ حاج‌علي زارع، ميرزاعلي شهداد، ميرزا اسمعيل خان صولت‌الدوله و لطفعلي معدل بودند. مردم جهرم در اكثر اين دوره‌هاي انتخاباتي از نحوة انتخابات و تقلّب و دستكاري فراوان در آن شكايت داشتند. با وقوع جنگ جهاني دوم و وقايع شهريور 1320 و تبعيد رضاشاه، تحولات گوناگوني در اوضاع اجتماعي و سياسي و اقتصادي جهرم پديد آمد. جنگ جهاني، زندگي عامه مردم جهرم را سرشار از يأس و سرخوردگي و بدبختي و بيچارگي كرد. اوضاع در جهرم بسيار نا امن شده بود و همين مسئله باعث ايجاد پادگاني در جهرم بعد از وقايع شهريور 1320 شد.

 

منابع

  1. آبراهاميان، يرواند، چاپ چهاردهم، 1387، ايران بين دو انقلاب، ترجمه احمدگل محمدي و محمدابراهيم فتاحي، تهران، ني.
  2. آرشيو اسناد مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران- شماره 001035160ق-  سال 1302.
  3. آوري، پيتر،1368،تاريخ معاصر ايران: از تأسيس سلسله پهلوي تا كودتاي 28 مرداد 1332، جلد دوم، ترجمه محمد رفيعي مهرآبادي، تهران، مؤسسه مطبوعاتي عطائي.
  4. آيت‌اللهي،سيدعلي‌اكبر، نماز جمعه منهاج‌الشرعه في صلاه‌الجمعه، تصحيح سيدعلي ميرشريفي، قم، بنياد پژوهش‌هاي علمي فرهنگي نورالاصفياء، 1380.
  5. اشراق، محمدكريم،1351، بزرگان جهرم، مشتمل بر شرح احوال و آثار رجال و سخنوران و دانشمندان و خوشنويسان و پزشكان جهرم و خفر، تهران، چاپخانه پيروز.
  6. امداد، حسن ،1385، تاريخ آموزش و پرورش در فارس از عهد باستان تا دوره معاصر، شيراز، نويد.
  7. امداد، حسن، 1387، فارس در عصر قاجار، شيراز، مؤسسه فرهنگي و پژوهشي دانشنامه فارس، نويد.
  8. بدون مولف، 1378،اسنادي از انتخابات مجلس شوراي ملي در دوره پهلوي اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي.
  9. بدون مولف،1328، سالنامه فرهنگ و ورزش در جهرم: اولين سال‌نامه فرهنگ و تربيت بدني شهرستان جهرم.
  10. بيات ،کاوه و مسعود كوهستاني‌نژاد، 1372، اسناد مطبوعات: 1320-1286ﻫ.ش، جلد اول، تهران، سازمان اسناد ملي ايران.
  11. پورسلطاني، منصور، 1365،دانشمندان پارس، تهران: مؤسسه پژوهش و مطالعات فرهنگي.
  12. تدين‌پور، منصوره، 1376،اسناد روحانيت و مجلس،جلد چهارم، تهران، مجلس شوراي ملي.
  13. تركمان، محمد،1377، نامه‌هاي دكتر مصدق، جلد دوم،تهران، نشر هزاران.
  14. جهان مهین، شکراله، 1385، یادی از والدین،قم، راسخون.
  15. جهان‌مهين، مجيدرضا و عبدالحسین جهان مهین،1384، اثر آفرينان جهرم، زيرنظر شكرالله جهان مهين، قم، راسخون.
  16. حسينيان، روح‌الله، چاپ دوم 1382، چهارده قرن تلاش شيعه براي ماندن و توسعه، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي.
  17. حكمت، علي‌اصغر،1379، ره‌آورد حكمت: شرح مسافرت‌ها و سفرهاي ميرزاعلي‌اصغر خان حكمت، جلد اول. به اهتمام محمد دبيرسياقي. تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگي.
  18. رستگار فسايي، منصور، بهار و تابستان 1381 ،«علي‌اصغرخان حكمت مرد فرهنگ»، فرهنگ فارس، (ش 16 و 17)،
  19. رستگار فسايي، منصور،1385، خاك پارس، شیراز، نوید.
  20. ركن‌زاده آدميت، محمدحسين،1337، دانشمندان و سخن‌سرايان فارس،جلد چهارم، طهران، كتابفروشي اسلاميه و خيام.
  21. رومي، سيروس، 1383،تاريخ مطبوعات فارس، شيراز، بنياد فارس‌شناسي.
  22. سديدالسلطنه بندرعباسي، محمدعلي‌خان،1381، يادداشت‌هاي سديد، تهران، اداره كل آموزش، انتشارات و توليدات فرهنگي.
  23. شجيعي، زهرا،1344، نمايندگان مجلس شوراي ملي در بيست‌ويك دوره قانونگذاري، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعي.
  24. صولت قشقايي، محمدناصر، چاپ دوم. 1366،خاطرات روزانه از فروردين 1329 تا 1332، به تصحيح نصرالله حدادي، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا.
  25. طاهري، عبدالمحمد،1381ف فارسنامه دوم: شناختي تاريخي، فرهنگي‌، اقتصادي، جلد اولف شيراز، اميدواران.
  26. طوفان، جلال، چاپ سوم، 1381، شهرستان جهرم، شامل كليه اطلاعات جغرافيائي، تاريخي، اقتصادي، اجتماعي و فولكلوري جهرم و توابع آن، شيراز، كوشامهر.
  27. عين‌السلطنه، قهرمان ميرزا، 1379، روزنامه عين‌السلطنه، جلد نهم. به كوشش مسعود سالور و ايرج افشار. تهران، اساطير.
  28. فوران، جان،1388، مقاومت شكننده: تاريخ تحولات اجتماعي ايران، ترجمه احمد تدين، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگي رسا، چاپ نهم.
  29. قزلي، ايرج، بهمن 1373،«تاريخچه ادارات جهرم»، روزنامه چهرة جهرم، سال دوم، شماره ،(23).
  30. قزلي، ايرج، دي ماه 1375، «انتشار روزنامه در جهرم»، روزنامه چهره جهرم، س چهارم، ش (49).
  31. کریمی جهرمی، علی،1373، سلاله پاكان: شرح زندگاني آيت‌الله سيدعلي‌اكبرآیت اللهی جهرمی، قم،دارالحكمه.
  32. كرمي، ناصر، 1381،جهرم: طبيعي، انساني، اقتصادي، جلد اول، جهرم، انتشارات شهيد عبدالرضا مصلي‌نژاد.
  33. منظورالاجداد، سيدمحمدحسين،1380،سياست و لباس: گزيده اسناد متحدالشكل شدن البسه، 1307-1318، تهران، سازمان اسناد ملي ايران.
  34.  نقيب‌زاده، احمد،1377،دولت مطلقه رضاشاه و نظام ايلي، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي.
  35. نير شيرازي، عبدالرسول،1382، تحفة نير، شيراز، بنياد فارس‌شناسي.
  36. وثوقي، محمدباقر، 1385، اسناد و مكاتبات آيت‌الله حاج سيدعبدالحسين لاري، تهران، مؤسسه تحقيقات و توسعه علوم‌انساني.

آرشیوها:

 آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- ش 293001625- ص 3-  سال 1300ﻫ.ش.

آرشيو اسناد انقلاب اسلامي- ش 473 – ص125- سال 1302ﻫ.ش.

آرشيو اسناد مجلس شورا ملي- 207-5-22-18-8- ص 9-  سال 1300ﻫ.ش.

آرشيو اسناد مجلس شوراي ملي- 23-1-25-51-4- ص 7-  سال 1300ﻫ.ش.

آرشیو اسناد مجلس شورای ملی- ش 207- 5- 22- 18-8-  ص 9- سال 1300 ﻫ.ش.

آرشیو اسناد ملی ایران- شماره 293000135- ص 5-  سال 1308 ﻫ.ش.

 آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- ش 293001625- ص 3-  سال 1300ﻫ.ش.

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- ش 293005544-  ص 1-  سال 1300ﻫ.ش.

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شمارة 240019505-  ص 25- سال 1309 شمسي.

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شمارة 240041891-  ص 11- سال 1308ﻫ.ش.

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 240019505-  ص 25- سال 1309ﻫ.ش

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 240019505-  ص 26- سال 1308ﻫ.ش.

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 240021164-  ص 1- سال 1308ﻫ.ش

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 240021164-  ص 2- سال 1308ﻫ.ش

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 240021164-  ص 4- سال 1308ﻫ.ش

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 240041891- ص 11-  سال 1308ﻫ.ش.

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 29000863- ص 3-  سال 1308ﻫ.ش

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 29000863- صص 7 و 8-  سال 1308ﻫ.ش

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 293000135-  ص 6- سال 1308ﻫ.ش.

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 293000135- ص 3-  سال 1308ﻫ.ش

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 293008963-  ص 10- سال 1308ﻫ.ش.

آرشيو سازمان اسناد ملي ايران- شماره 293008963- ص 3-  سال 1308ﻫ.ش

آرشیو سازمان اسناد ملی ایران- شماره 297009669- ص 1- سال 1329 ﻫ.ش.

روزنامه چهره جهرم، س اول، ش10، ١ دي ماه 1372.

روزناحه حبل‌المتين كلكته، س سي‌وهفتم، ش 16و17، سه‌شنبه 17 ارديبهشت 1308ﻫ.ش.

روزنامه حبل‌المتين كلكته، س سي‌وششم، ش 30و31 ،19 تير 1307ش، صص 16 و17.

روزنامه حبل‌المتين كلكته، س سي‌وششم، ش 30و31 ،سه‌شنبه 19 تير 1307ﻫ.ش .

روزنامه حبل‌المتين كلكته، س سي‌وهشتم، ش 30و31،19 تير 1307شمسي.

روزنامه حبل‌المتين كلكته، س سي‌وهشتم، ش 33و34 ، مهرماه 1309ﻫ.ش.

روزنامه حبل‌المتين كلكته، س سي‌وهفتم، ش 16و17،سه‌شنبه 17 ارديبهشت 1308ﻫ.ش.

مصاحبه نگارنده با حجت الاسلام و المسلمین لطف الله دژکام امام جمعه محترم جهرم، دی ماه 1388.

مصاحبه نگارنده با شكرالله جهان مهين عضو هيئت علمي و مدير گروه معارف اسلامي دانشگاه آزاد اسلامی واحد جهرم، جهرم، تیر 1380.

 

 

 
 

قرآن آنلاين

آمار بازديدکنندگان

mod_vvisit_counterامروز449
mod_vvisit_counterاین ماه5634
mod_vvisit_counterکل بازدیدها866270