سبک زندگی یعنی چه
سخنرانی حجةالاسلام سید محمد انجوینژاد
25 / 08 / 1391 - شب اول محرم
موضوع : سبک زندگی
مقدمهی اول - 3 رکن داریم برای اینکه انسان بتواند خودش و خصوصیات زندگی اش را معرفی کند
رکن اول، که بر اساس آن زندگی را می چینیم، بحث جهان بینی است، که شهید مطهری در بحث هدف زندگی خیلی خوب مشخص می کند که جهان بینی چه تاثیری در زندگی دارد
جهان بینی هر شخص، تاثیر باورهایش بر زندگی اش است. جهان بینی را معلومات فرد مشخص نمی کند. باورها و اعتقاداتش آن را مشخص می کند
یک سری افراد دین ندارند، مطالعه هم ندارند، ولی بر اساس آن چیزی از جهان که به باور رسیده اند، زندگیشان را مرتب می کنند
رکن دوم، بحث ایدئولوژی است. بر چه مبنایی و از کدام طریق خدا را قبول می کنیم؟
معتقد به هر دین و مذهبی که هستیم، ارزشهای جامعه را داریم، ارزش های انسانی را هم داریم.
رکن سوم، سبک رفتاری است که به آن سبک زندگی می گویند.
مقدمهی دوم - نکته ای که مقام معظم رهبری در بیانات اخیر در بجنورد فرمودند. اینکه بسیاری از مردم ما دین خوبی دارند، ولی بصورت گفتاری. طرز فکر و اعتقادشان نسبت به بسیاری از مسائل (دین، خانواده، نظم، نظام) درست است، اما چه شده است که اطلاعات ما نمی تواند در زندگیمان خودش را نشان دهد !؟
شعارها کامل است، شعورها هم کامل است، ولی رفتارها مشکل دارد.
سبک زندگی اسلامی را پای سخنرانی کسی نمی شود فهمید؛ باید به زندگی اش نگاه کرد. اعتقادات در زندگی کاملا خودش را نشان می دهد.
اینکه امام صادق (ع) می فرمایند کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم، سبک زندگی را نشان می دهد. یعنی غیر از اینکه با زبان مردم را دعوت می کنید، مردم اگر به زندگی، اخلاق، خانواده و هر قسمت از زندگی شما نگاه کنند، خودشان درس بگیرند.
مقدمهی سوم - یک نگاه ایده آل و رؤیاپردازانه به سبک زندگی وجود دارد.
مثلا اردوهایی برگزار می کنند و یک هفته سبک زندگی اسلامی را کار می کنند. اما اصل اینجاست که اگر واقعا هنرمندیم، وقتی وارد جامعه می شویم، برای جامعه فکری کنیم.
مثلا نمی شود بهترین برنامه های تلویزیون را برای ساعت 11 شب به بعد گذاشت، و مردم را تشویق کرد که ساعت 9 شب بخوابند! ایده آل ها الزاما قابل اجرا نیست.
می خواهیم واقعی صحبت کنیم. چیزی که مردم نمی توانند ولی در دستورات اسلام هست. بسیاری از این موارد با احکام ثانویه رفع می شود. اغلب این ها واجب نیست، تأکید است. بسیاری از دستورات هم متعلق به همان زمان و جامعهی عرب بوده است.
پویایی فقه شیعه به همین موضوع بر می گردد که ما دستورات را از امام و مرجعمان می گیریم. هرچه امام گفته، مرجع با زمانهی فعلی تطبیق می دهد.
امیرالمؤمنین (ع) فرمودند فرزند زمان خودت باش. این به همین موضوعات بر می گردد، نه در واجبات و محرمات.
در بحث سبک زندگی دو مشکل وجود دارد :
+ برخی از ما نسبت به خیلی از مسائل شناخت نداریم. ا گر زندگی ما زندگی پر از اضطراب، بیماری، نگرانی شده است و لذتی از آن نمی بریم، باید سبک زندگیمان را بررسی کنیم. مگر می شود خداوند تبارک و تعالی بنده هایش را برای زجر کشیدن خلق کرده باشد !؟ پس معلوم است که در سبک زندگی ما مشکلی وجود دارد.
ما نمی خواهیم از دید عارفانهی شیخ رجبعلی خیاط و عرفا به زندگی نگاه کنیم. نگاه عوام مردم را باید در نظر بگیریم، نه نگاه اولیاءاللهی.
مثلا اگر می خواهیم درمورد شادی در زندگی صحبت کنیم، نمی شود توصیهی عمومی کرد که گریه برای اباعبدالله (ع)، شادی می آورد! این حتی برای بسیاری از ماها قابل توجیه نیست.
مرحوم دولابی فرمود غم کربلا همهی غم های دیگر را می برد. ولی این یک قسمت از سبک زندگی است، نه تمامش. قابل توصیه ی اجتماعی نیست، نمی شود در کتاب های جامعه شناسی این را وارد کرد. چون یک عده از مردم اینگونه اتصال برقرار نمی کنند.
+ مشکل دوم؛ بعد از شناخت پیدا کردن، چه اتفاقی می افتد که ما نمی توانیم با این شناخت، سبک زندگی انسانی اسلامی را در جامعه و حداقل در جامعهی کوچک خودمان (خانواده) پیاده کنیم؟
مقدمهی چهارم - طعنهی امروز دشمنان به جهان سوم و به دین برتر جهان سوم [ اسلام ].
به کتاب های ما نمی توانند طعنه بزنند، قرآن را نمی توانند زیر سؤال ببرند، اغلب روایت های ما را با تحسین نقل می کنند. ولی انتقاد و طعنهی آن ها به این است که اگر این دین درست است، چرا سبک زندگی مسلمین، آن ها را به سمتی می برد که خراب است؟
غربی ها به جوانانشان می گویند دنبال دینی برو که باعث شده مردمش خوب زندگی کنند!
طعنهی آن ها براسلام نیست، بر مسلمانی است.
سبک زندگی اسلامی که الان در جهان سوم می بینیم، مشکل دارد. میزان صداقت در زندگی جهان سومی ها از صداقت در زندگی کاری جهان برتر، خیلی پایین تر است! میزان وجدان نسبت به وجدان کاری در غرب، به مراتب پایین تر است.
این ها می گویند ما دین را برای چه می خواهیم !؟ برای اینکه صادق باشیم، وجدان داشته باشیم، قوانین اجتماعی را رعایت کنیم و زندگی خوبی داشته باشیم. ولی دین با زندگی مسلمان ها چه کرده !؟
متمول ترین، مُسرف ترین، رفاه زده ترین، پر تبرج ترین و تنبل ترین زندگی را شیوخ عرب مسلمان دارند!
آن ها از نظر اقتصادی شیوخ عرب را بزرگ می کنند، از نظر کار ایران را بزرگ می کنند، از نظر خشونت طالبان را. در غرب دارند یک پازلی از سبک زندگی اسلامی می چینند که مرفهینش شیوخ عرب هستند، کارمندان و کارگرانش ایرانیان هستند و نظامیانش طالبان و القاعده! این پازل وحشتناک است. معلوم است که غربی ها بدون تحقیق می بُرند.
در غرب که فرقه و حزب را تشخیص نمی دهند یا اینگونه بررسی نمی کنند، از نظر آن ها مسلمان، مسلمان است. شیعه و سنی و طالبان القاعده را در یک قالب گنجانده اند: مسلمان.
وقتی مقام معظم رهبری بعد از سی و چند سال انقلاب، اشکال بزرگ ما را سبک زندگی ما می دانند، یعنی این اشکالی است که ما را در چشم دشمن هم خوار و کوچک کرده و خیلی از مشکلات را برای دین ما ایجاد کرده است.
در غرب، اعتقاد کاتولیک ها این است که اگر می خواهی مسیحی خوبی باشی نباید زیاد به زندگی فکر کنی! در این مسیر، گفتند دنیای شما با خودتان، آخرتتان با کلیسا.
از زمان های قدیم یک سبک زندگی برای خودشان تعیین کردند؛ در کهن ترین تمدن های انسانی (ایران، روم، مصر و یونان) هم این قضیه وجود داشت. در ایران هم هخامنشی ها سبک زندگی مشخص داشتند، طبقه داشتند، هرکس در شأن خودش قوانینی داشت که رعایت می کرد.
طبقه ی کارگر تفریحات و خوراک و ساعات خواب مشخص داشت، طبقه معلم به سبک خودش، طبقه اشراف در روم هم همینطور.
این قضیه ی کاملا انسانی هنوز هم که هنوز است بر سبک زندگی غربی حاکم است - Life Style - برای خودشان برنامه ریزی کرده اند. مثل طبقه ی کارگر (درآمدی) باید در فلان محله خانه داشته باشند و نسل اندر نسل اینگونه است. لباس هایشان را باید از فروشگاه های مشخص تهیه کنند، غذاها را از فلان رستوران ها. مثلا در انگلستان قدیم اگر کسی از عطری که متعلق به طبقهی اشراف بود می زد، مجازات می شد!
فرق این سیستم با سیستم طبقاتی قدیم چیست؟ در سیستم قدیمی اجازه ی پیشرفت نداشتند. درسیستم جدید دارند.
این امکان را داری که اگر بتوانی درآمدت را بالا ببری، می توانی از سبک زندگی بالاتر استفاده کنی. یک لوِل بالاتر بیایی. از امکانات تفریحی بهتر، پوشاک و غذای بهتر استفاده کنی.
از صفر تا صد را تعریف کرده اند. البته اعلانیه ندارد، این سبک زندگی جا افتاده است. سیستم تبلیغاتیشان هم به همین ترتیب و متناسب است.
ببینید عقل انسانی چقدر خوب می تواند سبک زندگی را بچیند. نشستند کار کردند و برنامه چیدند. شخص غیر از اینکه برای ملیتش کار می کند، برای لذت بردن و رفاه خودش کار می کند. و اجازه ندارد با این ساعات کاری و این در آمد، از این طبقه بالاتر برود؛ مگر اینکه کارش را بیشتر کند. سیستم دارد حسابرسی می شود. نظارت دارد.
هرچند ما روی این سیستم ان قلت داریم؛ ممکن است به پوچ گرایی دچار شوند، ممکن است مصرف گرایی حاکم شود. ما فقط داریم معرفی می کنیم : کسانی که آمدند و با عقل تنها برمبنای اومانیسم و انسان مداری برنامه ریزی کردند، دارند لذتشان را می برند، حتی اگر الزاما لذت الهی نباشد.
++ سبک زندگی اسلامی
دو پایه داریم برای چیدن سبک زندگی که این دو پایه، استوانه های اصلی و نگهدارنده ی فنداسیون زندگی ما هستند :
1. فقه
2. اخلاق
فقه، محدوده ی واجبات و محرمات و مکروهات و فضائل و مستحبات را مشخص می کند؛ اما سبک زندگی را مشخص نمی کند. احکام یعنی حداقل ها.
با توضیح المسائل تنها نمی شود سبک زندگی را مشخص کرد.
پس دو پایه ی اصلی که نباید از آن غافل شویم، فقه شیعی اسلامی و اخلاق شیعی اسلامی است.
یکی دیگر از موارد بسیار مهم در سبک زندگی، آداب است. - معنای دیگر سبک؛ ادب، آداب - بنابراین بعنوان یکی از ریشه های اصلی باید بررسی شود.
آداب ارتباطات، آداب پوشاک، تغذیه، رفت و آمد، صله، آداب برخورد، آداب اوقات فراغت، آداب شادی کردن و ..
لذا اگر کسی می خواهد سبک زندگی اش تغییر کند و اسلامی شود، در قدم اول باید ادبش را چک کند.
ادب در گناه و خطا معنا ندارد. دروغ و ادب با هم جمع نمی شود، مانعةالجمع هستند. درمورد فضائل داریم صحبت می کنیم.
آداب چه موانعی دارد؟
1. ادب حوصله می خواهد. باید وقت گذاشت، صبر و حلم می خواهد.
2. ادب آموزش می خواهد. آموزش همیشه منبری نیست، والدین و دوستان و اطرافیان باید آموزش بدهند.
3. ادب گاهی اوقات با راحت طلبی منافات دارد.
وقتی خودت تنها هستی، ممکن است خیلی آداب را رعایت نکنی؛ مثلا در رسیدگی به سر و وضع، پوشاک، غذا خوردن. اما همین اثر روانی دارد و بی نظمی و شلختگی روی روح تاثیر می گذارد، هرچند کسی نبیند.
4. ادب در جوانی ِ اشتباه
برخی جوانی را با بی ادبی اشتباه می گیرند! جوانی و غرور و حرارت یک بحث است، ادب هم یک بحث.
افراد بی ادب در زندگی مورد توجه اشخاص مهم و درست واقع نمی شوند. چون این اشخاص با توجه به « و اذا خاطبهم الجاهلون قالوا سلاما » از افراد بی ادب به آرامی می گذرند و مسیرشان را جدا می کنند.
غیر از تاثیرات روحی که بی ادبی بر شخص می گذارد، وقتی رسید به 35 - 30 سالگی، سنی که نیاز دارد در جامعه جدی باشد و مورد توجه واقع شود، می بیند کسانی که دور و برش هستند افراد مهمی نیستند!
وقتی ادب می آید، دشمن هم در مقابل انسان یک لحظه مکث می کند، ادب ترمز دشمن را هم می کشد.
ادب باید از ادبیات شروع شود تا ادبیات خفائی؛ یعنی حتی با اطرافیان نزدیک و دوستان در خلوت.
|