بصیرت حضرت ابوالفضل العباس (ع)
امام صادق علیه السلام درباره بینش و بصیرت حضرت ابوالفضل العباس می فرماید: کان عمنا العباس نافذ البصیرة صلب الایمان جاهد مع ابی عبدالله الحسین و أبلی ببلاء حسن و مضی شهیدا
بصیرت نور دل است همان طور که بصر نور چشم است کسی که بصیرت دارد به هر چه نگاه کند همان طور که است می بیند .
خدا رحمت کند کربلایی کاظم که خدای مهربان در کنار یک امام زاده به ایشان لطف کرده بودند و قرآن کریم را به او اعطا کرده بود ، ایشان را آورده بودند نزد آیت الله بروجردی که ایشان را که هیچ سواد قبلی نداشت امتحان کنند ، یک کتاب مغنی که از کتابهای حوزه است را برای او آورده بودند و او آیات قرآن را از دیگر کلمات کتاب تشخیص می دادند و وقتی سؤال میکردند که چگونه تشخیص می دهی فرموده بود وقتی شما قرآن می خوانید من می بینم که از دهان شما نور خارج می شود . این یک بصیرت است .
حضرت ابوالفضل العباس علاوه بر اینکه صاحب بصیرت هستند بلکه نافذ البصیرة هستند ، یک نگاه بسیار دقیق ، وقتی نگاه می کنند تا کنه وجود را می بینند .
حقیقت حسینی را که پشت این جسم مبارک مخفی است و حال هزاران مرتبه نزول کرده را ابوالفضل العباس علیه السلام دیده اند .
راه عطا کردن بصیرت یکی عمل به دستورات است و یکی هم توسل به اهل بیت است .
بصیرت چه اثری دارد ؟ اولا بصیرت در دین . حضرت ابوالفضل العباس به وسیله این بصیرت در دین حقیقت دنیا را مشاهده کرده است . و هم آ خرت را آنچنان که است دیده است ، به برکت اطاعت از سه امامی که ابوالفضل العباس در محضرشون بودند.
بزرگترین میوه بصیرت شبهه شناسی است هیچ چیز برای آنها مشتبه نیست .
مرحوم آیت الله بهاءالدینی به مهمانی و ناهار دعوت شده بودند سر سفره که نشسته بودند بعد از یک مقدار نشستن آقا از سر سفره عقب نشینی کرده بودند ، علت این کار ایشان را سؤال کرده بودند ، آقا فرموده بودند وقتی این گوسفند سرش بریده شده بود بسم الله نگفته اند ، و همانجا آقا به اطرافیانش می گوید این چه علمی است که شما دارید و نمی توانید حقایق را ببینید .
این گونه و البته خیلی با مراتب بالاتر بصیرت ابوالفضل العباس است .
آیا این وفا فقط مخصوص روز عاشورا بوده است ؟ آقا نجفی قوچانی در کتاب سیاحت شرق می نویسد من با یک قافله آمدم به سمت کربلا ، دو فرسخی کربلا یکباره پرده ها از جلوی چشمم کنار رفت و یک بیابان را دیدم پر از دود و آتش ، عقب کشیدم چون دیگه طاقت داشتم و بلند بلند هم گریه می کردم و می خواستم کسی متوجه نشود ، وبعد کم کم وارد کربلا شدیم و دوباره به حال عادی برگشتم بعد از زیارت ابوالفضل العباس به حرم امام حسین وارد شدم و در صحن حرم دیدم ساعت حرم شروع به زنگ زدن کرد دوباره به حال قبلی برگشتم و ساعت ده شب بود و ساعت ده بار زنگ زد و هر بار ساعت زنگ میزند صدا بلند میشه هل من ناصر ینصرنی ، با خودم گفتم کیست الآن جواب حسین را بدهد ؟ یک دفعه دیدم صدای زنگ حرم ابوالفضل العباس بن علی بلند شد و ده بار زنگ زد و هر بار ندا آمد لبیک لبیک . این است وفاداری و ولی شناسی و بصیرت حضرت ابوالفضل العباس .
***********************************************************************************
حضرت ابوالفضل العباس و امام صادق (ع)
درباره متن : کلام و سخن و حدیث امام صادق (ع) در مورد ابوالفضل و وصف عموی بزرگوارش حضرت عباس بن علی :
وجود حضرت ابوالفضل العباس را باید فوق ایشان تعریف کنند چون افراد کوچک برای تعریف از بزرگان اول آنها را کوچک می کنند بعد به اندازه فهم خود تعریف می کنند. لذا نزد امام صادق می رویم تا بتوانیم از حضرت ابوالفضل العباس شناخت پیدا کنیم . وتعابیر حضرت امام صادق را در مورد عمویش میخوانیم .
از لحاظ ظاهری حضرت ابوالفضل العباس از همسر سوم امیر المؤمنین فاطمه ام البنین در سال 26 هجرت در 4 شعبان آن سال متولد شدند ، اما بهتر است کلنگ تفکر را برداریم و ساده از کنار سخنان اهل بیت و امام صادق (ع) نگذریم .
چون حضرت امیر می دانستند یک روز أشداء علی الکفار در حضرت ابوالفضل العباس ظهور پیدا می کند اسم عموی بزرگوار خود را بر روی فرزند خود و عموی اهل بیت و عموی امام صادق (ع) گذاشتند . یک نام موافق با أشداء علی الکفار . امام صادق (ع) و همه ائمه هدی وقتی کسی را بخواهند تعریف کنند چون هم غیب و شهود افراد را می بینند تعریف آنها حقیقی است لذا فرموده اند کان عمنا العباس نافذ البصیرة صلب الایمان جاهد مع أبی عبد الله الحسین و مضی شهیدا .
حضرت عباس چون امام زمان خویش را شناخته بود در محضر سید الشهدا دو زانو می نشستند و در بعضی روایات داریم که اصلا می ایستادند .
حضرت امیر در کودکی و سن دو سالگی حضرت ابوالفضل به او گفت بگو واحد حضرت اباالفضل فرمودند واحد ، فرمود بگو اثنان گفت واحد ، عباسم چرا نمی گویی إثنان ؟ فرمود بابا من با اون لسانی که گفتم واحد دیگه خجالت می کشم بگویم إثنان ، از ازل نافذ البصیرة بود .
بسیاری از بزرگان که به خدمت حضرت سید الشهدا راه پیدا کردند اول خضوع در مقابل حضرت اباالفضل کردند .
بعد امام صادق فرموده اند صلب الایمان . یعنی یک ایمان بسیار مستحکم که سر سوزنی خدشه در آن وارد نمی شود ، أشد الایمان ، شدیدترین آرامش در وجود حضرت ابوالفضل العباس است .
در موقعی که قنداقه حضرت ابوالفضل العباس را به دست امیر المؤمنین دادند و حضرت در گوش این بزرگوار اذان و اقامه گفتند و نام عباس را برای حضرت ابوالفضل العباس برگزیدند ، گریه کردند و تمام حادثه کربلا را و رشادتهای حضرت ابوالفضل العباس را نقل کردند و فرمودند همان طور که خداوند برای جناب جعفر دو بال قرار داده تا در بهشت پرواز کند برای عباس من هم همینگونه خواهد شد ، اما امام سجاد این راز را باز کردند و فرمودند اگر جناب جعفر در بهشت قرب خدا طیران می کند ، عموی ما عباس را خدا مقامی داده است که تمام شهدا به مقام آن بزرگوار غبطه می خورند . چون نافذ البصیره بود و بصیرتش از جناب جعفر بسیار بالاتر بود .
دعا و توسل در قرآن کریم قرین با هم هستند _ و لله الاسماءالحسنی فدعوه بها _ یعنی خدا را با اسماء حسنی بخوانیم ، پس باید متوسل بشویم به خود حضرت اباالفضل که باب الحسین است تا ما هم آرامش پیدا کنیم و به قول حدیث وروایت امام صادق نافذ البصیرة (صاحب بصیرت عمیق ) شویم . حضرت ابوالفضل در فنا و پاشنه ی در باب خدا یعنی حضرت سید الشهدا هستند . قطعا توسل به حضرت ابوالفضل العباس مستجاب است ، چون دعا در مجرای خودش قرار گرفته است . اللهم إنی أسئلک بحق عباس بن علی .
آیت الله کشمیری که خدا رحمتشان کند در نجف روزی 400 استخاره میکردند ، یک مدتی دیدند استخاره های ایشان کم شد بعد خبردار شدند که یک زن ساده و صادق رفته پیش حضرت ابوالفضل العباس و توسل پیدا کرده حضرت به او یک تسبیح داده و گفته تو استخاره کن ما در گوش تو برایت می گوییم که جواب استخاره خوب است یا بد و کامل توضیح هم می دادند ، کم کم کار آقای کشمیری را تعطیل کردند ! این از عنایات الهی به حضرت ابوالفضل العباس است ، ظرفی شده برای ریزش رحمت الهی .
من إعتصم بکم فقد إعتصم بالله ، من أحبکم فقد أحب الله .
کلام امام صادق درباره حضرت ابوالفضل - سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار
**********************************************************************************
بلا برای مؤمن
کان عمنا العباس نافذ البصیرة صلب الایمان و أبلی بلاء حسنا و جاهد مع أبی عبدالله و مضی شهیدا
از عنایات خدا در حق حضرت عباس همین بلاء حسن است .
در قرآن کریم یک مرتبه از بلاء حسن نام برده شده است که عالی ترینش نصیب حضرت عباس شده است .
ایمان و بلا مثل دو کفه ترازو برای مؤمن هستند که هر چه ایمان بیشتر شود بلا هم زیاد می شود ، مهمترین کاری که بلا برای مؤمن انجام می دهد شوق لقا را در انسان زیاد می کند ، پیامبر فرمودند جبرییل بر من نازل شد و فرمودند که خدای متعال به دنیا امر فرموده که مؤمن را دچار سختی و ضیق کند تا لقای من را دوست داشته باشند . چون دنیا زندان مؤمن است و خدا دوست ندارد در زندان بمانید و خدا می خواهد میل بیرون رفتن از این دنیا را در شما زیاد کند و این برای همه انبیا هم بوده است که عده زیادی از آنها به وسیله گرسنگی و تشنگی و عده ای هم به وسیله مقتول واقع شدن ، بعضی از انبیا فقط یک شب پیامبر بودند و شب آمدند امت خود را جمع کردند و انذار دادند و صبح از دنیا رفتند .
بلا با مصیبت متفاوت است ، مصیبت باعث اذیت درون می شود ولی بلا یک شیرینی خاصی دارد و مؤمن کیف میکند که از طرف محبوب برایش بلا می آید .
مصیبت بیشتر برای کفار است و گاهی هم در ظاهر برای مؤمن به وجود می آید ولی در باطن همان بلا است . و لنبلونکم بشی من الخوف و الجوع و ... الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون . پیامبر اکرم فرمودند هر کدام از شما درجه ای در نزد خدا دارید که به این درجه نمی رسید مگر با مبتلا شدن به بلای جسمی و یا با بلا در مال . بهترین نوع بلا همان بلای حضرت ابراهیم است . و اذا ابتلی ابراهیم ربه بکلمات فأتمهنّ . بلای محبت همان بلای عظیم است .
خدای متعال به حضرت عباس بلا نداد بلکه بلا حسن داده است . مبتلا به بلا شدن انسان مؤمن به بلا به خاطر این نسیت که خدا که علام الغیوب است بخواهد ما را بشناسد بلکه طبق قرآن این ابتلا یکی به خاطر افزایش صبر در انسان مؤمن است و با افزایش صبر به ما جزا بدهد ، یا بلا برای شاکر شدن ما می دهند که نسبت به نعمات شکر بورزیم تا خدا آنها را زیاد کند .
کنه بلا برای مؤمن بازدرندگی نفس است چرا که در وجود همه ما یک فرعون است که این بلا این فرعون و تکبر را از بین میبرد ، همین که اشک جاری می شود فرعون ها دارند له می شوند . بلا برای از بین بردن ادعا در وجود انسان مؤمن است . حال چرا از طرفی گفته اند با دعا و صدقه دفع بلا کنید ؟ چون دیگه هدف این بلا همان دعا کردن است و برگشتن به سوی خدا .
«این بلا ی دوست تطهیر شماست علم او بالای تدبیر شماست »
. یا اینکه
« خلق را با تو بد خو کنند تا تو را رو سوی آن جانب کنند »
. اگر با کمی عشق بخواهیم بلا را برای شما معنی کنم این است که وقتی انسان مؤمن به بلا مبتلا می شود یعنی این که خدای متعال سلام رسانده ای مؤمن گفته تشریف بیاورید با شما کار دارم . بیایید یک کمی با هم صحبت کنید .
بلا برای کافر ادب شدن است و برای مؤمن امتحان است . وقتی صبر برای مؤمن در دنیای دیگر حقیقتش روشن شد مؤمن میگوید کاش در دنیا گوشتم را با مقراض تکه تکه می کردند .
بعد فرمود و للانبیاء درجة برای انبیا بلا درجه است خدا چرا حضرت ابراهیم را به ذبح اسماعیل مبتلا کرد ؟ چون می خواست او را از نبی به رسول و از رسول به خلیل و از خلیل بودن به امام بودن برساند . حالا آیا برای امام حسین هم بلا درجه است ؟ نه بلکه البلا للاولیاء کرامة یعنی بلا برای اولیا کرامت است ، یعنی درجه سر جایش و یک کرامت برای ولی خواهد بود . بنا به نقل سید بن طاووس گفته می شود که در روز عاشورا سید الشهدا ملهم شدند که ما عهد ازل را از دوش تو برداشتیم و شما برگرد برو به مدینه ، اما حضرت فرمودند ما بر سر عهد خود هستیم .
لذا باید خوشحال باشیم که اطراف ما را بلا گرفته است .
امیر المؤمنین یک رفیق داشتند یک وقتی آمدند به خانه حضرت ، آمد در خانه حضرت بلند بشه سرش خورد به دیوار و سرش شکست ، حضرت فرمودند تو همیشه موقع بلند شدن بسم الله می گفتی اما این بار ترک کردی ، این یک پیام است از دوست که چرا رابطه را قطع می کنی ؟
بلا غرور انداز است و فیتیله الوهیت را کم می کنه مگر ما خودمون زودتر دست به کار بشیم و اینها را کنار بزنیم .
در سوره انفال می فرماید : من اینها را کشتم و من تیر اندازی کردم هنگامی که شما تیر میزدید ... ودر آخر می گوید و لیبلی المؤمنین منه بلاء حسنی ، یعنی خدا قصدش از این مقاتله این بود که مؤمنین دچار بلاء حسن بشوند .
بلا حسن مبتلا شدن به جهاد با ابی عبد الله است . یعنی ما اباالفضل علیه السلام را بیچاره حسین کردیم .
حضرت عباس نهایت کوشش خود را کردند ، جاهد مع ابی عبد الله ، این کلمه مع هم یک دنیا حرف در بر دارد . یعنی با حسینی که پیامبر فرمود وقتی حسین پیش من می آید من به رقص در می آیم _ این رقص را علامه طباطبایی در مورد شرکت استاد مطهری در جلسات خودش هم بیان می کند و می فرمودند که من به رقص در می آمدم و به معنی شادی بسیار در درون است نه نعوذ بالله رقص ظاهری _ حسینی که پیامبر _ تجلی اعظم _ سید الشهدا را روی دوش می گرفتند و می گفتند نعم الراکب و نعم المرکوب ، با این حسینی معیت داشته اند .
سید الشهدا در عاشورا بازو بند به دست عباس بستند و گفتند تا اجازه ندادم جنگ نکن ، شما مراقب خیمه من باشید ، گاهی هم سید الشهدا اجازه کمک به دیگر اصحاب را می دادند که اباالفضل به کمک آنها بروند . تا وقتی که همه اصحاب و بنی هاشم شهید شدند مگر حضرت عباس و سید الشهدا اینجا معنی جمله امام صادق معنی میشود که جاهد مع ... حضرت در این لحظات هر جا سید الشهدا می رفتند در جلوی ایشان برای بلا گردانی حرکت می کردند .
این مقام معیت در قرآن است که فقط به کسانی داده می شود که من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و ...
نعمت دیگر این همراهی مضی شهیدا است . حضرت عباس قطعا از حمزه سید الشهدا و جعفر طیار مقامی بالاتر دارند .
فرمود همه شهدا در فردای قیامت به مقام اباالفضل غبطه می خورند .
حضرت صادق فرمودند اگر ما اسرار کربلا را بیان کنیم شما حج را ترک می کردید . یکی از اولیا می فرمود بچه های خود را به کربلا ببرید تا نور امام حسین به دل این کودک بتابد چرا که این نور فطرت را بیدار میکند و کودک تا آخر عمر بیمه می شود و به راه خواهد بود .
سخنان استاد گرامی حجة الاسلام معمار |