بعد از آن که سید ابراهیم از سایه ی پرمهر پدر محروم می گردد و یتیم می شود، در تحت تکفل و رسیدگی برادر مادری خود آقای عباس حق شناس فرزند بزرگ همسر قبلی مرحوم حجه الاسلام و المسلمین آقا سید اسداله اصفهانی (رضوان الله علیه) در می آید.
آقای عباس حق شناس، از صلحا و اخیار نمونه ی جهرم بود و از این رو هر چند در لباس روحانیت نبود بلکه در کار معامله و تجارت فعالیت داشت مع ذلک مردم پاک و علاقمندان به دیانت و روحانیت از ایشان احترام خاصی می کردند.
این مرد شریف و وزین به آن که نسبت به مرحوم آقای حق شناس تنها برادر مادری بوده ولی کمال مواظبت و مراقبت از برادر عزیز و پرافتخار خود می نموده است.
و شاید یکی از علل احترام خاصی که آقا بعدها و در طول عمر برای ایشان قائل بودند و نیز بیت شریف حق شناس، به پیروی از بزرگشان از آن مرد صالح، احترام نموده و او را چنانکه شایسته بود، عموی بزرگ، می خواندند، همین جهت بود و مرحوم آیه اله حق شناس می خواستند، حق شناسی و قدردانی خود را از زحمات و لطف بی دریغ برادر مادری خود، ابراز داشته و نشان بدهند.
والد محترم ایشان
پدر بزرگوار مرحوم آیه اله حق شناس، عالم مجاهد جلیل القدر حجه الاسلام و المسلمین مرحوم آقا سید اسداله موسوی اصفهانی (رضوان الله علیه)، بوده اند که در جهرم به عنوان (آقا سید اسداله) اشتهار داشته اند. وی عالمی بزرگ و شجاع و سخنور و والا مقام بوده که در دوران اقامت مرحوم آیه اله العظمی حاج سید عبدالحسین نجفی لاری (اعلی الله مقامه)، به لار مهاجرت می کند و در جوار آن بزرگوار به درس و امور مربوطه می پردازد و بعد، از ناحیه ی آن بزرگ مرد، مأمور می گردد که به جهرم برود و عهده دار اداره ی امور دینی مردم آن جا شود و بدین ترتیب، عالم بزرگ، لار را رها کرده به جهرم می آید و رسیدگی به امور دینی و تکالیف شرعی مردم می شود.
متصدی آن بزرگوار، در (مسجد گازران) و نیز در (امامزاده اسدالدهر) که در مدخل بازار جهرم قرار دارد اقامه ی جماعت می کرده اند.
مرحوم حجه الاسلام والمسلمین آقای شیخ عبدالحمید مهاجری که از علمای جهرم و از اصحاب مرحوم آیه اله لاری بوده است راجع به جریان مسافرت مرحوم لاری به مشهد مقدس می نویسد: چون به شهر طوس، وارد شد مردم خراسان، با کمال توجه و اقبال، مقدم مبارکش را بزرگ و گرامی داشتند و مادامی که در آن جا توقف داشت، در صحن نو اقامه ی جمعه و جماعت می فرمود و پس از فراغت از نماز، عالم ربانی مرحوم سید اسداله اصفهانی که یک نفر از تلامیذ برجسته ی آن جناب بود و در طلاقت لسان و سخنران و تر زبانی، بی نظیر بود به منبر می رفت و مردم را مستفیض می فرمود.
یکی از احفاد محترم مرحوم سید لاری نیز می نویسد: وی-آقا سید اسداله- در بیشتر مسافرت های سید با او همراه بود و از طرف او به منبر
رفته و به ایراد خطابه و ارشاد مردم می پرداخت.
مرحوم آیه اله آقای سید علی اکبر آیه اللهی (رضوان الله علیه)، می نویسند: مرحوم آیه اله لاری از حوزه ی علمیه ی لار، عالم بزرگواری از شاگردان خود به نام سید اسداله اصفهانی را به جهرم فرستاد و او را برای تصدی امور شرعیه و اقامه ی صلاه جمعه، منصوب فرمود، چون از طرف قرین الشرف آن بزرگوار بود وجهه ی خوبی در جهرم داشت، مرحوم سید اسداله علاوه بر مقام علم و فضل که داشت اهل منبر بود و در سخنرانی و ترزبانی و دلیری و زیرکی، کمتر نظیر داشت، مدرسه ی علمیه ی جهرم را که مدت ها مخروبه و سرباز نشین شده بود به فرمان مرحوم آیه اله لاری از تصرف آن ها گرفت و با پول آن بزرگوار، مرمت نمود و حوزه ی طلاب را تشکیل داد و از طرف مرحوم آیه اله، شهریه برای طلاب، توسط آن مرحوم، ماه به ماه می رسید.
در هنگام انقلاب مشروطیت که مرحوم آیه اله لاری به شیراز عزیمت فرمود، مرحوم سید اسداله با اجازه ی آن بزرگوار، ملازم رکاب خدمتش بود، سپس به نمایندگی از جانب آن بزرگوار به تهران اعزام شد از برای تحقیقاتی در اطراف مشروطه و کمک به مشروطه طلبان، مدت نه ماه در تهران توقف داشت ولی حقایقی به دستش نیامد، تا آن که مرحوم آیه اله به لار مراجعت فرمود، آن جناب نیز به جهرم برگشت و مشغول تبلیغ و ترویج بود تا سال 1329 هجری که برای معالجه به شیراز رفت و در آن جا به رحمت ایزدی پیوست انا الله و انا الیه راجعون.
در جای دیگر، ضمن بر شمردن بعضی از تلامذه مرحوم آیه اله لاری می نویسد: ششم فاضل اریب، و واعظ ادیب، و مروج لبیب، مؤید به تأییدات سبحانی، آقا سید اسداله اصفهانی است. آن جناب متکلم فصیح ذرب اللسان و نطاق زبردست بود و بعد از نماز آیه اله منبر می رفت و در بیانات منبری و مسلسل گویی ، ید طولایی داشت .
اخیراً مرحوم آیه اله، او را جهت تعلیم مسایل شرعیه به جهرم فرستاد و به اجازه ی آن بزرگوار، نماز جمعه و جماعت اقامه می کرد و متصدی امور حسبیه بود و در شیراز وفات نمود.
اضافه می کنم که در یکی از نامه هایی که از مرحوم آیه اله العظمی آقای حاج سید عبدالحسین لاری باقی مانده، از ایشان اسم برده، نوشته اند، فعلاً جناب آقا سیداسداله با پنج هزار آقایان و اعیان جهرم و شیراز، در تلگرافخانه ی شیراز، مشغول اصلاح امور مسملین و رفع مفسدین، از هر جهت و جا هستند فقطع دابر القوم الذین ظلموا والحمداله رب العالمین.
باری این عامل بزرگوار و گرانقدر، علاوه بر مقامات علمی، دارای خصوصیات و امتیازاتی بوده که بر اثر آن خصوصیات و مزایا، وجاهت و محبوبیت ویژه ای در میان مردم داشته است، از جمله، تفکر عالی و اندیشه ی روشن و دیگر شجاعت و قهرمانی او و سومین امتیاز، بیان جالب، فصیح و بلیغ آن بزرگوار بوده است.
بالاخره آن عالم بزرگوار، حسن الخلق و جلیل القدر در سنه 1329 قمری دچار کسالت و بیماری شده و برای معالجه به شیراز می روند و در همین سفر و همین جریان، دار فانی را وداع می گویند و بدن شریفشان در شیراز در گورستان بسیار قدیمی معروف به (در سرو) که صحیح آن (درب سلم) می باشد و در کتب به عنوان قبرستان دارالسلم اسم برده شده، در ناحیه ی قبر شیخ ابوسائب شامی، به خاک سپرده می شود. حشره الله مع اجداده الطاهرین.
مرحوم آیه اله حق شناس گاهی که به شیراز می آمده به زیارت قبر پدر بزرگوار خود
می رفته اند.
مادر مکرمه آیه اله حق شناس
مادر محترمه ی آن بزرگوار، بانوی محترمه نصرت بیگم از اهل لار بوده که پس از مدتی که از ازدواجشان در لار با مرحوم آقا سید اسداله می گذرد به همراه همسر محترم خود به جهرم آمده و تا پایان عمر، در جهرم بوده اند و در این سرزمین از دنیا رفته و در قبرستان شاهزاده حسین (علیه السلام) به خاک سپرده شده اند.
مرحوم آقای حاج سید احمد حق شناس (رضوان اله علیه) در سنه 1417 قمری می گفتند: اکنون پنجاه و سه یا چهار سال از درگذشت و وفات او می گذرد، رحمه اله
علیها و رحمه واسعه.
و راستی بس است در شأن و مقام این بانوی با سعادت که چنین فرزند بزرگوار و گرانقدری یعنی آیه اله حق شناس را در آغوش پاک خود پرورانیده و چنین روحانی با عظمتی که با روش خداپسندانه و مکرمت های انسانی خود عده ی زیادی را به اخلاق عالیه ی اسلامی سوق داد، و سالیان سال نفوس مستعده را عملاً تربیت نمود، تحویل جامعه داد.
برادر و خواهر ایشان
مرحوم آیه اله حق شناس (رضوان اله علیه) دارای دو بردار و یک خواهر بودند.
برادر بزرگشان مرحوم آقای عباس حق شناس، برادر مادری ایشان بود یعنی مادر
محترمه ی این آقایان اولاً در لار ازدواج می کنند و آقای عباس حق شناس از آن ازدواج به وجود آمده در لار متولد می شوند و پس از آن که میان آن دو جدایی می افتد آن مکرمه به ازدواج مرحوم حجه الاسلام والمسلمین آقای سید اسداله اصفهانی در می آیند مرحوم آقای عباس حق شناس تا آن جا که بنده به خاطر دارم- و قبلاً گذشت- مردی وزین، متبعد و اهل فضل و ادب بود و تربیت اصیل پدر بزرگوارش در وجود او اثر بارز و آشکاری داشت.
این جانب در کودکی گاهی به حجره ی تجاری ایشان که در دالان یک کاروانسرایی که تقریباً روبروی بازار سرپوشیده ی معروف جهرم بود، می رفتم و از دیدن سیمای نورانی و سخنان او لذت می بردم.
و خوب به یاد دارم که تازه منبر می رفتم و در مسجدنو منبر بودم و این مرد صالح بزرگوار نیز در مجلس حضور داشت، به مناسبتی اشعار جانسوز مرحوم شیخ صالح حلی راجع به مصایب جگر خراش حضرت صدیقه ی طاهره فاطمه زهرا (سلام اله علیها) را که از شاهکارهای اشعار عرب است، خواندم بعد از پایان منبر، آن مرحوم درخواست کرد که اشعار مزبور را برایشان بنویسم و بنده هم نوشتم و تقدیم حضورشان کردم.
برادر دیگر مرحوم آیه اله حق شناس، عبد صالح خدا روحانی پاک، و زاهد زمانه، مرحوم مغفور حجه الاسلام آقای سید محمدعلی حق شناس (رضوان اله علیه) می باشند که برادر پدر و مادری آقا و ضمناً از ایشان کوچک تر بودند و در میان توده ی مردم جهرم به عنوان (آقای کوچک) اشتهار داشتند.
وی سیدی بزرگوار و جلیل القدر و انسانی زاهد، فروتن و متواضع و بکلی از تکلف و تصنع و ظاهرسازی به دور بود و راستی از عباد صالحین خدای تعالی به شمار می رفت و در تعظیم شعایر مذهبی و عرض کمال ادب و ارادت به اهل بیت عصمت (علیهم السلام) و بزرگداشت مجالس مذهبی ممتاز بود و زهد و پارسایی و پرهیز از مظاهر فریبنده ی دنیا به صورت عالی در وجود او جلوه گر بود چنان که مدت ها از درآمد چند گوسفند- که آنهم بالاخره دزد برد- زندگی می کرد و حتی کارهایی از آن ها را به دست خود انجام می داد، و بحق که در خلال زندگی، آلوده ی به دنیا و مادیات نگردید.
روزی در دوران کودکی یا تازه جوانیف برای صرف ناهار منزل ایشان بودم زندگی بسیط و بسیار ساده و غذای معمولی و زاهدانه ی او را داخله ی خانه ی او نیز دیده و مشاهده کردم.
او نسبت به برادر بزرگوار خود حضرت آیه اله حق شناس (قدس سره) بسیار ادب کرده و تعظیم و احترام می نمود و حتی در اطاق آقا نزدیکی درب ورودی می نشست نه در بالای مجلس و یا کنار برادر بزرگوار خود، و به یاد دارم که یک روز مرحوم آیه اله حق شناس از این موضوع اظهار ناراحتی کردند و از آن مرحوم می خواستند که بالاتر بنشینند. ناگفته نماند که آن سید بزرگوار، با نوه ی دختری مرحوم آیه اله العظمی آقای حاج سید عبدالحسین نجفی لاری ازدواج کردند.
توضیح آن که مرحوم حجه الاسلام آقای سید مرتضی مروج- فرزند مرحوم آیه اله آقای حاج سید محمدحسن مروج (رضوان اله علیه) که از بزرگان علمای جهرم بودند- با صبیه مرحوم آقای حاج سید عبدالحسین لاری (قدس سره) ازدواج کرده بودند، و هر چند این وصلت، خوش فرجام نبوده- و سرانجام مرحوم آقاسید مرتضی در نجف اشرف که برای تحصیل به آن جا عزیمت نموده بود، فوت می کند و قبر او هم ناشناخته می ماند- ولیکن خداوند دختری را به آنان عطا می کند، که بعدها آقای سیدمحمد علی حق شناس با آن محترمه ی مجلله ازدواج می کنند.
این سید بزرگوار و حسن الخلق و زاهد، در سنین هفتاد و چند سالگی در پنجم جمادی الاولی سنه 1399 قمری دار فانی را وداع گفته و به جوار رحمت الهی شتافت و در قبرستان فردوس جهرم مدفون گردید.
این جانب در جریان فوت این سید محترم و عالم زاهد پرهیزگار تلگرافی از قم به عنوان تسلیت به حضرت آیه اله آقای حق شناس مخابره کردم و ایشان جوابی را مرقوم فرمودند که هم اکنون اصل آن جواب، موجود می باشد و برای تیمن آن را نگهداری کرده ام.
ازدواج آیه اله حق شناس و همسر ایشان
مرحوم آقای حق شناس، در سنین جوانی سنت ازدواج را انجام داده و انتخاب همسر نمودند.
همسر مکرمه ی آن بزرگوار، علویه ی معظمه بی بی «حاجیه خانم» صبیه ی محترمه ی مرحوم حجه الاسلام و المسین آقای سید محمد نجفی (رضوان اله علیه)، بودند و مرحوم آقای سید محمد یکی از دامادهای مرحوم آیه اله لاری است که به نمایندگی از آن مرحوم در بندرعباس تصدی امور شرعیه داشته و در سنه ی 1349 در حالی که به جهرم می آمده در سیرجان از دنیا رفته و همان جا دفن شده اند.
مرحوم آیه اله آقای سیدعلی اکبر آیه اللهی (قدس سره) راجع به مرحوم سید محمد
می گوید: جناب سید سند و عالم معتمد آقا سید محمد نجفی فرزند فاضل جلیل آقا سیدمحمد جعفر زنجانی، مدتی در عراق بوده و از آن جا هجرت به ایران می کند و در خراسان و اصفهان و تهران و شیراز و جهرم و لار به سیاحت سیر می کند اخیراً از جانب سنی الجوانب آیه اله- لاری- می رود به طرف بندرعباس و در آن جا متصدی امور شرعیه بود و در سنه 1349 به عزم معاودت به جهرم می آید به سیرجان در آن جا وفات می کند.
و خلاصه همسر مکرمه ی آقای حق شناس نواده ی دختری آیه اله لاری بوده اند. مرحوم آقای حاج سید احمد حق شناس (رضوان اله علیه) فرزند برومند آیه اله حق شناس نقل کرده اند که آقا می فرمود: ازدواج ما، در زمان حیات مرحوم آیه اله لاری واقع شد و آن بزرگوار از جریان این ازدواج و وصلت، مبتهج و شادمان بود و از من احترام کرده و تکریم می فرمودند.
در هر حال آن مخدره محترمه بانویی بزرگوار و با صفا بود که هم در شوهرداری و هم در تربیت فرزندان، بسیار موفقیت داشت. آری او با مردی وصلت کرده بود که زاهد مسلک بود و دل به جمع مال و ثروت نداده در پی ذخایر این جهان نبود و خلاصه طلبه ای جوان و فاقد مال و منال دنیوی، و از دگر سو همسری که آمد و شد دارد و اگر در اوایل جوانیش کمتر مورد مراجعه بوده ولی با گذشت زمان و بتدریج، با رشد مقامات علمی و معنوی، و بالا رفتن وجهه ی اجتماعی و نفوذ معنوی وی، معاشرت و آمد و رفت او رو به افزایش بود و این موضوع برای زن خانه که ترتیب و تنظیم امور منزل و وسایل پذیرایی واردین- هر چند ساده و مختصر- به عهده ی اوست طبعاً خسته کننده خواهد بود و هر زنی نمی تواند تن به چنین شرایطی بدهد.
نکته ی دیگر این که بر حسب نقل بعضی از آقایان مورد وثوق، آقا به مقتضای کسالتشان و در سال های آخر عمر شریفشان می بایست در ظرف یکی دو ساعت، مختصر غذایی بخورند و این بانوی مجلله ی شوهردار، این جهت را کاملاً تأمین می کرده تا سلامت همسر محترمشان آسیب نبیند و این ها همه حاکی از کمال خوبی، علو نظر، تقوا، تعهد، تربیت صحیحی و درک کردن همسر بزرگوارش بوده است.
آن مخدره، هفت فرزند، تربیت کرد که به فضل خداوند همگی در جامعه محترم و سرافراز بوده ادب و انسانیت خمیره ی ذاتشان بوده و هست.
آن علویه ی محترمه بعد از وفات همسر گرانقدر خود آیه اله حق شناس، دو فرزند عزیز خود یکی مرحوم آقای سید اسداله حق شناس و دیگری آقای سیدعلی حق شناس (رحمه اله علیها) را با فاصله های کوتاه از دست داد و بالاخره با گذشت چند سال از وفات آقا آن علویه ی محترمه، نیز دار فانی را وداع گفته در تاریخ 13/11/71 به اجداد طاهرینش (صلوات اله علیهم اجمعین)، پیوست و انشاء اله خداوند بهترین اجر و ثواب را در قبال یک عمر خدمت مخلصانه به یک عالم ربانی به او عطا خواهد فرمود.
فرزندان آیه اله حق شناس
خداوند به مرحوم آقای حق شناس هفت فرزند، پنج پسر، و دو دختر بدین ترتیب، عطا فرمود.
1- مرحوم آقای سیداسداله حق شناس که اکبر اولاد ایشان بود و آقا او را به نام پدر بزرگوار خود نام گذاری کرده بودند.
او انسانی بسیار وزین و دارای مراتبی از فضل و دانش بود و علاوه بر تحصیلات علوم قدیمه و رشته هایی از علوم اسلامی، فارغ التحصیل دانشکده ی معقول و منقول تهران بود، در اوایل منبر می رفته اند ولی بعد از فراغت دوره ی دانشگاه، وارد فرهنگ شده و به نونهالان جامعه از این مسیر خدمت می کردند در اواخر، ایشان را در محضر پدر بزرگوارش می دیدم که در مباحث علمی و ادبی شرکت داشت و مطالب را دنبال می کرد.
اسفا که بعد از وفات پدر، یکی از برادران خود- آقای سیدعلی- را نیز از دست داد و بعد از مدتی خود نیز دار فانی را وداع نموده، در تاریخ 15/3/71 از دنیا رفت و در حجره ی مخصوص، در کنار پدر عالیقدرش به خاک سپرده شد. ناگفته نماند که او وصی پدر گرانقدر خود بود. رحمه الله علیه رحمه واسعه.
2- آقای آقا سید محمد حق شناس. او نیز آقازاده ای بزرگوار و دارای ادب و اخلاق مخصوص و فاضله ی انسانی است هر چند روحانی نیست ولی از صفا و معنویت و روحانیت خاصی برخوردار است.
درباره ی ایشان چند قضیه در نظر دارم که هر کدام، آموزنده است.
الف: به نقل ثقه ی عادل، مرحوم آقای حق شناس فرموده بودند: روز تابستانی در سرداب، استراحت کرده بودم، ماه صفر بود و منابری رفته بودم و احساس خستگی
می کردم، و عصر هم منبر داشتم، سید محمد کوچک بود، بازی و سروصدا می کرد و من خواب نمی رفتم، از او خواستم که خاموش بشود و نشد، بالاخره چون اذیت شدم، بادبزن را برداشتم و دنبال او دویدم، او فرار کرد من هم دنبال کردم، رفت داخل کوچه من هم رفتم، به کوچه ی دیگر رفت من هم رفتم، آن ایام، منزل آقای پیمان، مجلس روضه خوانی بود او رفت تا بدان منزل رسید که در، باز بود و پیشکاری و زنان خدمتگزار مشغول نظافت و فرش کردن حیاط برای اقامه ی عزاداری بودند بچه رفت و وارد شد من پشت در بزرگ و بلند آن خانه ایستادم تا بیرون بیاید با این که او پناه به مجلس امام حسین (علیه السلام) برده بود وقتی که مطمئن شد که من رها کرده و برگشته ام، آرام آرام بیرون آمد همین که خواست از جلو در عبور کند بی خبر با همان بادبزن به او زدم و او خیلی ناراحت شد و ترسید.
در همان حال، ناگهان احساس درد شدیدی در دست خودم کردم، گذشت تا مغرب شد و برای نماز به مسجد رفتم، احساس ناراحتی و درد، به طوری بود که دیدم نمی توانم به سجده بروم و تصمیم گرفتم بعد از نماز مراجعه به شکسته بند کنم، میان دو نماز، آقایی، مرثیه ای خواند و ذکر مصیبتی کرد و من گریان شدم و مهر را برداشته و با اشک چشم تر کردم و روی موضع درد گذاشتم و بعد از آن، دیگر بدون توجه بلند شده و نماز عشا خواندم و درد به کلی مرتفع شده بود. در راه که به منزل می آمدم متوجه شدم که می خواستم به شکسته بند مراجعه کنم.
می فرمود: در این جریان دو مطلب هست یکی آن که وقتی فرزندم پناهنده به جایی شد که به نام امام حسین (ارواحنا فداه) آماده می شود، نباید بایستم ولی غفلت کرده و ایستاده ام، دوم این که آن توسل و اشکی که ریختم و مهر را که به دست مالیدم فوراً نتیجه بخش شد.
ب: شنیدم یک وقتی بحث و گفتگوی وجه اجاره ی مغازه برای محل کسبشان- در خدمت پدر بزرگوارشان- بوده آقا می فرمایند اگر مال الاجاره کمتر از او بگیرید می ارزد زیرا او کسی است که هر روز گفتید مغازه را تخلیه کند، خواهد کرد، و به زودی تحویل خواهد داد.
این جریان، حاکی از کمال تقوا و پرهیزکاری ایشان و ضمناً یادآور حسن اعتماد پدر، نسبت به فرزندش می باشد و این که این طور شناخت آبرومندانه ای از او دارند و اتفاقاً همین طور هم شد یعنی- بنا به نقل بعضی از مطلعین- وقتی مدت اجاره تمام شد و مالک تقاضای تخلیه، نمود مغازه را تخلیه کرد و به مالک تحویل داد و حال آن که در زمان ما کمتر کسی از مغازه دارها این کار را خواهد کرد، و این نشانه ی تقوای آن آقازاده ی محترم است.
ج: خود مشاهده کردم که مرحوم آقا در بستر افتاده بودند و درد، وی را ناتوان کرده بود، ایشان پدر محترم خود را بر دوش گرفته و به دستشویی می بردند و بر می گردانیدند. جزاه اله خیرا.
3- مرحوم آقای آقا سید علی حق شناس. او نمونه ای در حسن خلق و عواطف به شمار می رفت و در غیرت دینی و تعصب مذهبی و مقاومت در برابر باطل، ممتاز بود چنانکه شوقی به عبادت و دعا و مناجات و زیارت و توسلات داشت و بر حسب نقل موثق هر روز یا لااقل برای مدتی پس از اداء فریضه ی صبح، و قرائت قرآن، زیارت وارث می خواند و این برنامه از ایشان ترک نمی شد و بر آن مداومت داشت.
ایام تابستانی بود در دوران طاغوت، این جانب شب جمعه در صحن امامزاده ابراهیم جهرم، بر منبر، دعای کمیل را با مقداری تفسیر و شرح آن می خواندم و به لطف خدا مجلس با توجهی بود و می دیدم که ایشان نیز شرکت می کردند و حالی داشتند.
وی دارای مقامات معنوی بود و در این زمینه قضایایی دارند از جمله این که آیه اله جناب آقای شب زنده دار نقل می کنند که مرحوم آقای سیدعلی گفتند: شب عاشورای حضرت امام حسین پس از پایان مراسم به خانه آمده و به پشت بام رفته و خوابیدم درست خواب نرفته بودم که هیاکلی نورانی را دیدم که تمام هوا را پر کرده و از آسمان تا زمین، متصل می باشند و همواره می گویند: وای حسین کشته شد.
صدا به قدری بلند بود که خانواده ام از خواب بیدار شد و گفت: مگر مراسم عزاداری خاتمه نیافت، این سروصدا از کجاست؟!
بنابراین آقای سیدعلی حق شناس، هم صدا را شنیده و هم صحنه را مشاهده کرده و خانواده ی محترمه ی ایشان، صدا را شنیده اند.
بالاخره این آقازاده ی بزرگوار، مدتی پس از وفات پدر گرانقدر خود در تاریخ 8/8/69 دار فانی را وداع گفت و در کنار آن بزرگوار در خاک آرمید و دوستان و علاقمندان خود را به سوگ نشانید چنان که بعد از مدتی از وفات ایشان، برادر بزرگشان مرحوم آقای سید اسداله به رحمت خدا رفت و ایشان در بقعه ی پدر بزرگوارشان مدفون گردید. حشره اله مع موالیه الطاهرین.
4- مرحوم حجه الاسلام والمسلمین حاج سید احمد حق شناس (رضوا ناله علیه) که تنها فرزند روحانی مرحوم آیه اله حق شناس بودند وی در سال 1318 هجری شمسی مصادف با سال 1360 هجری قمری در شهرستان جهرم تولد یافت و در تحت تربیت انسانی قرار گرفت که مربی نفوس و تذهیب کننده ی جامعه بود.
پس از تحصیلات ابتدایی، با ارشاد و راهنمایی پدر گرانقدرش و با علاقه ی ذاتی خود رشته ی روحانیت را انتخاب کرد ادبیات و مقدمات علوم اسلامی را در زادگاه خودش شهرستان جهرم و در نزد پدر بزرگوارش و بعضی از آقایان دیگر فرا گرفت. در سال 1337 برای ادامه ی تحصیل به قم عزیمت کرد و در سال 1344 شمسی عازم عتبات عالیات و نجف اشرف شده و مدتی را در حوزه ی مقدس علوی (سلام اله علیه)- سرگم به تحصیل و تکمیل مراتب علمی- گذرانید و در همان جا به دست مرجع عظیم الشأن مرحوم آیه اله العظمی آقای حاج سید محسن حکیم طباطبایی (قدس اله روحه) متفخر به لباس مقدس روحانیت گردید. در اسفند سال 1345 از همان کشور عراق به حج بیت اله تشرف یافت. در سال 1346 به ایران و جهرم بازگشت و در همین سال مجدداً برای ادامه تحصیل به قم بازگشت.
عمده استاد ایشان در درس خارج، مرحوم آیه اله العظمی آقای میرزا هاشم آملی (رضوان اله علیه) بود.
وی با صبیه ی مرحوم حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج سید حسن نائینی (رحمه اله علیه) وصلت کرد و مورد تکریم آن بزرگوار بود.
ایشان ایام تحصیل، اشتغال به تحصیل داشت و ایام تبلیغی که دوران تعطیل حوزه بود سرگرم تبلیغ و منبر می شد و بیشتر در زادگان خود انجام وظیفه می کرد. مسافرت های تبلیغی نیز داشت که از جمله به شهرهای آباده و گلپایگان و قطر سفرهایی نمود و این برنامه ی منبر را تا پایان عمر خود ادامه داد و در همین راه هم جان به جان آفرین تسلیم کرد.
بعد از جریان تأثرانگیز وفات مرحوم والد معظمشان نمایندگی بزرگان و اکابر علمای اعلام به ایشان منتقل گردید هم از سوی مرحوم امام (قدس سره) و هم از طرف حضرت آیه اله العظمی آقای گلپایگانی (قدس سره) وکالت در اخذ وجوه و برنامه های خاص در محل و ارسال مابقی وجوه به حوزه پیدا کردند.
در محرم سال 1420 قمری به دعوت جهرمی های مقیم قطر برای تبلیغ و اقامه ی عزای حضرت سیدالشهدا (ع) بدان کشور سفر کرده و ماه محرم و چند روز از ماه صفر را انجام وظیفه نمود ولی در صبح پنج شنبه چهارم ماه صفر در حسینه ی جهرمی ها با عارضه ی سکته از دنیا رفت و به اجداد طاهرین خود پیوست.
حجه الاسلام والمسلمین جناب آقای آستانه داماد محترم مرحوم آیه اله حق شناس بر جنازه ی آن فقید سعید نماز خواندند و سپس کنار قبر شریف پدر بزرگوارش مدفون گردید.
برای ما هم توفیقی دست داد که عصر جمعه در خدمت آیه اله جناب آقای شب زنده دار (دامت برکاته) به طرف جهرم، حرکت کردیم و صبح شنبه وارد جهرم شده و تشییع جنازه نمودیم و دوست عزیز و دانشمند و باصفایی را که برای همیشه از دست دادیم در رفتن به منزل تازه اش مشایعت کردیم.
قابل ذکر است که آن سید بزرگواز مورد لطف خدا واقع شد سه تشییع از ایشان به عمل آمد یکی در دوحه ی قطر که او را به فرودگاه بردند. دوم در فرودگاه شیراز که عده ای از جهرمی ها از جهرم آمده و عده ای از جهرمی های مقیم شیراز و چند نفر از روحانیین شیراز به استقبال جنازه رفته و آن را محترمانه تشییع کردند و بعد به جهرم منتقل ساختند و سوم تشییع ایشان در جهرم که از نظر کیفیت و کمیت، قابل توجه بود مجالس فاتحه در قطر و جهرم و شیراز به صورت شکوهمندی برای ایشان منعقد گردید.
و نیز در قم در دفتر طلاب محترم فارس به یاد آن فقید سعید مجلس ترحیم برقرار شد. حشره اله مع اجداده الطاهرین.
5- آقای سید حسن معروف به آقا ابوالفضل حق شناس. وی نیز مانند دیگر برادران محترمش از ادب و اخلاق پدر بزرگوارش بهره گرفته و اصالت خانوادگی در چهره اش نمودار است و بر حسب نقل مورد اطمینان، شنیدم که چون مرحوم آیه اله حق شناس در مصرف وجوه، بشدت احتیاط می کردند، این آقازاده ی محترم، مخارج سفر دو سه ماهه ی آقا به مشهد مقدس که در چند سال آخر عمر ایشان انجام می شد یا لااقل قسمتی از آن را، می پرداخته اند.
ناگفته نماند که فرزند دیگری گویا داشته اند که در زمان حیات خودشان از دنیا رفته بوده است.
در این رابطه حضرت حجه الاسلام والمسلمین آقای آستانه (ره) داماد محترم آقا می فرمودند: قبل از ازدواج و بچه دار شدنم که تازه به جهرم آمده بودم، از مرحوم آیه اله حق شناس شنیدم که فرمود: سوزنده ترین آتش ها داغ فرزند است و من این را امتحان کرده ام.
به دنبال این نقل، جناب آقای حاج محمدهدی معرف، امین مرحوم آیه اله حق شناس، به بنده گفتند: آقا فرزندی داشته اند به نام سید محمود و در سن سه سالگی از دنیا رفته است.
و اما دختران آقا: یکی بانوی مجلله بتول خانم است که همسر جناب آقای آستانه (دامت افاضاته) می باشند.
و دیگری بانوی محترمه، فائزه خانم که همسر جناب آقای حق پناه، از خوبان و محترمین جهرم، می باشند.
این دو خانم محترمه که فرزندان آن پدر بزرگوار و آن مادر گرامی اند نیز از ادب وافری برخوردار می باشند.
راستی شگفت انگیز است که فرزندان متعدد از یک خانواده همگی بدون استثناء اهل صلاح و ادب و انسانیت باشند. مرد و زنشان در تحت تأثیر اخلاق فاضله و مکرمت های شخصیت بزرگ خانواده قرار بگیرند و همه ی آنان روش اخلاقی او را عملاً حکایت بنمایند، و خداوند این نعمت بزرگ را به مرحوم آیه اله حق شناس عطا فرمود و ذلک فضل اله یؤتیه من یشاء.
مکتب
مرحوم آیه اله حق شناس در کودکی نزد شخصی به نام آخوند مجید، مکتب رفته و با آقای محمدابراهیم اشراق، هم مکتبی بوده اند هر چند که چندین سال او از آقا بزرگ تر بوده است.
ولابد در این دوران، تلاوت قرآن و خواندن و نوشتن را فرا گرفته اند.
حوزه ها
آن بزرگوار، در حوزه ی جهرم و سپس در حوزیه ی علمیه ی شیراز، تحصیل علم کرده و فنون علوم اسلامی از ادبیات عرب و منطق، معانی، بیان، فقه و اصول را فرا گرفته و تحصیلات خود را در این دو حوزه، دنبال کرده و مراتب فضل و کمال را پیموده اند. متأسفانه تاریخ دقیق و مضبوطی راجع به مدت اشتغالشان در هر یک از این دو حوزه و نیز سایر خصوصیات تحصیلی آن بزرگوار در دست نیست؛ آن چه می توانم عرض کنم این است که حوزه های شهرستان ها در آن زمان یعنی نزدیک به یک قرن قبل، از رجال بزرگ علمی و از شور و نشاط و تحرکی برخوردار بوده است و خصوصاً شیراز، که یک مرکز علمی و فرهنگی به شمار می آمده و علما و بزرگان بسیاری در این شهر بوده اند و مدارس بی شماری طلاب و اهل علم را در خود جا می داده و این جهات، زمینه های مساعدی برای رشد و کمال طلبه ی جوان با استعداد می باشد.
اساتید
چنانکه اشاره کردیم، تاریخ روشنی راجع به ایام تحصیل و اساتید مرحوم آیه اله
حق شناس در دست نیست اما اجمالاً چند نفر را می توان از اساتید وی بر شمرده و آن بزرگوار در نزد این آقایان استفاده علمی کرده و بر آنان شاگردی نموده اند:
1- مرحوم حاجی فاضل
مرحوم حجه الاسلام و المسلمین آقای سید محمدعلی حسینی شریعتمداری (رضوان اله علیه) از علمای محترم بوده که به (حاج فاضل) اشتهار داشته است. این عالم بزرگ جهرمی ابتدا کننده ی رشته ی روحانیت بیت خود بوده و خط خوشی داشته و منبر نیز می رفته و در مسجد حاج عبدالله، امامت جماعت داشته اند. وی یکی از دامادهای محترم مرحوم آیه اله لاری (اعلی الله مقامه الشریف) بوده است.
مرحوم آیت اله آقای سیدعلی اکبر آیه اللهی او را بدین گونه وصف کرده اند: جناب شریعتمدار، فاضل زکی آقای سید محمدعلی فرزند میرابوالقاسم جهرمی، آن جناب سید بزرگوار و صاحب فتوت و وقار بود و در سنه ی 1352 به رحمت ایزدی واصل گردید.
تحصیلات او در خدمت علمای بزرگ جهرم، از جمله مرحوم مغفور شیخ مهدی متعالی (رضوان اله علیه)- که از اکابر علمای جهرم، در آن اعصار به شمار می رفته- بوده است، و نیز از محضر درس مرحوم اقای لاری (اعلی اله مقامه) بهره مند گردیده اند.
مرحوم حاجی فاضل (رضوان اله علیه) سه فرزند پسر داشته که دو نفر از آنان یکی مرحوم حجه الاسلام والمسلمین آقای سید حسن شریعتمداری (رضوان اله علیه) و دیگری آیه اله آقای حاج سید عبدالرسول شریعتمداری (دامت برکاته) متولد 1307 شمسی. از علمای اعلام معاصر و سومین آنان، جناب آقای سید حسین شریعتمداری است که از متدینین بازار و از محترمین جهرم به شمار می آیند.
آن بزرگوار در سال 1352 قمری در سنین پنجاه و هفت سالگی در زادگاه خود جهرم، چشم از دنیا پوشیده و در بقعه ی مرحوم آیه اله لاری، پدر همسرشان به خاک سپرده شدند.
باری از جمله درس هایی که مرحوم آیه اله حق شناس (رضوان اله علیه) در نزد این عالم جلیل خوانده اند، کتاب مغنی ابن هاشم در ادبیات عرب بوده است.
قابل ذکر است که مرحوم آقای حق شناس، برای فرزندان مرحوم سید محمدعلی حسینی مشهور به حاجی فاضل، احترام بسیار قایل بودند و یکی از عوامل این احترام و تکریم، سپاسگزاری از مقام شامخ استادشان بوده که حتی فرزندان او را بعد از مرگ پدر، مورد آن همه تعظیم و احترام قرار می دادند.
2- مرحوم آقای میرزا آقا ورعی اصطهباناتی
مرحوم آقای حق شناس بنابر آنچه از خودشان نقل گردیده و از آن بزرگوار شنیده شده، در نزد این عالم جلیل درس خوانده اند و ضمناً آقا از ایشان ذکر خیر و تجلیل نموده و مطالبی را از وی به مناسبت، نقل می کرده اند. آن عالم محترم، در جهرم بوده است هرچند نام و نشانی الان از ایشان نیست جز این که آقای محمدکریم اشراق راجع به آقای خلیل تمدن می گوید: او متولد 1288 شمسی می باشد، نخست در زادگان خود جهرم، فقه و اصول را نزد میرزا محمد جعفر ورع اصطهباناتی و منطق و حکمت الهی و اصول و کلام را نزد برادر بزرگ تر میرزا محمد جعفر- میرزا آقا ورع- فرا گرفت.
بنابر آنچه گذشت این آقایان بزرگوار، اساتید مرحوم آیه اله حق شناس در جهرم بوده اند و اما از اساتید ایشان در شیراز اطلاعی نداریم.
تدریس و شاگردان
مرحوم آیه اله حق شناس (رضوان اله علیه) از مدرسین عالی مقام شهرستان جهرم به شمار می آمدند. وی متون ادبیات عرب و منطق و تفسیر و فقه را برای دانش پژوهان، درس می گفتند و بعضی از علمای بزرگ معاصر از تلامذه و شاگردان ایشان بوده اند و مدتی کم یا زیاد از آن بزرگوار استفاده ی علمی کرده، و نزد وی درس خوانده، سطوح و متون اولی را در خدمت ایشان آموخته اند از جمله ی شاگردان ایشان عبارتند از:
1- حجه الاسلام و المسلمین عالم ربانی مرحوم آقای سید حسین شریعتمداری جهرمی (رضوان اله علیه). ایشان سیوطی، حاشیه ی ملا عبداله در منطق و مقداری از شرح باب حادی عشر را در خدمت مرحوم آقای حق شناس خوانده اند.
2- آیه اله آقای حاج سید عبدالرسول شریعتمداری (دامت برکاته) که سیوطی و مغنی ابن هشام و حاشیه ی ملا عبداله و قسمتی از شرح شمسیه را در خدمت ایشان خوانده اند.
3- آیه اله آقای حاج شیخ حسین شب زنده دار (دامت برکاته) که قسمت زیادی از سیوطی و تمام حاشیه ی ملا عبداله و نیز مغنی را از ایشان فرا گرفته اند.
4- جناب حجه اله الاسلام و المسلمین آقای حاج سید احمد واحدی (دامت افاضاته) که اکنون سالیانی است ساکن سوریه گردیده و حوزه و حسینه ی وی در زینبیه، پایگاه عزت شیعه است. ایشان نیز مدتی را نزد آن بزرگوار، شاگردی کرده و گویا حاشیه ی منطق را نزد آن استاد گرانقدر خوانده اند.
5- آیه اله زاده ی معظم، مرحوم آقای حاج سید احمد حق شناس (رضوان اله علیه). ایشان طبق گفته و نقل خودشان، سیوطی و قسمتی از ادبیات را در خدمت پدر بزرگوار خود خوانده اند.
بیماری ممتد
مرحوم آیه اله آقای حق شناس (رحمه اله علیه) در اواخر عمر، دچار چند بیماری شدند و چنانکه از این پیش ذکر کردیم اقداماتی برای معالجه کردند و سفر به شیراز و تهران و بستری شدن در بیمارستان ها را هم گذراندند، ولیکن نتیجه ی مطلوب گرفته نشد و در بستر افتادند نگرانی دوستان و علاقمندان، زیاد می شد و یک روز که توفیقی دست داد، برای عیادت ایشان رفتم آقا در اطاق خوابیده بودند و ارادتمندان در حیاط خانه نشسته و نگران حال ایشان بودند.
در دوران کسالت و ناراحتی آن بزرگوار، مرحوم امام (اعلی اله مقامه) با ارسال تلگراف از ایشان حالپرسی کردند و متن آن تلگراف، این است:
بسمه تعالی
جناب مستطاب حجه الاسلام آقای حق شناس (دامت افاضاته) کسالت جنابعالی موجب تأثر است از خداوند متعال سلامت جنابعالی را خواستارم که با عنایت خاصه به جنابعالی توفیق مرحمت فرماید که به خدمت های ارزنده ی خود ادامه داده و مردم محترم محل از وجود محترم جنابعالی استفاده نمایند.
والسلام علیکم و رحمه اله و برکاته
روح اله الموسوی الخمینی
27/2/60
و نیز در طی ایام نقاهت و بیماری، آشنایان، علاقمندان و نیز بعضی از علمای اهل شهرهای استان فارس برای عیادت و حالپرسی ایشان می آمدند و لحظاتی را در کنار بستر آن بیمار عزیز می گذرانیدند، از جمله مرحوم آیه اله سید محمد علی نسابه (رحمه اله علیه) با گروهی از اهل علم و دوستانشان از داراب به جهرم آمده و از ایشان عیادت کردند.
ارتحال آن بزرگوار
ولی بالاخره حالشان سخت گردید و ایشان را به شیراز بردند معالجات شیراز هم نتیجه بخش نگردید و در شیراز دار فانی را وداع گفته و به ملکوت اعلی پیوستند. - چنانکه پدر بزرگوارشان نیز در شیراز وفات یافته بودند- و این واقعه ی دردناک، در شب جمعه 26 ذی القعده 1401 قمری مصادف با مهرماه 1360 اتفاق افتاد. انا لله و انا الیه راجعون.
در این جا دو رویای صادقه از آقای حاج مهدی شجاعی که هم شفاهاً برایم نقل کرده و هم آن را مکتوب نمودند از نظر خوانندگان محترم می گذرد:
1- در سال 50 یک شب خواب دیدم که حضرت آیه اله العظمی حاج سید محسن حکیم (رضوان اله تعالی علیه) درمسجد (حاج عبداله) منبر بودند و من هم تنها مستمع ایشان روی یک فرش یک متری نشسته بودم، حضرت آقای حکیم این مطلب را می فرمودند: هر کس هر حاجتی داشته باشد، صد مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد بفرستد، خداوند، حاجت او را برآورده می کند. این مطلب که تمام شد مرحوم آقای حق شناس وارد مسجد شدند، مرحوم آیه اله از منبر به احترام آقای حق شناس پایین آمده و دست ایشان را گرفتند و تعارف کردند و ایشان را پهلوی خودشان قرار دادند در این حال، از خواب بیدار شدم و بعد ازآن طولی نکشید که مرحوم آقای حق شناس مریض شدند ...
2- درسال 60 که به مکه مشرف شده بودم مدینه قبل بودم بعد از ظهرها عموماً استراحت می کردم یک روز عصر، خواب دیدم مرحوم آقای حاج سید ابراهیم حق شناس به تنهایی جلو بود و جمعیت بسیار زیادی هم با فاصله ی چند متری پشت سر ایشان می رفتند، و دو صف در دو طرف خیابان، که انتهای این دو صف را نمی دیدم، با حالت استقبال خیلی منظم و با لباس یکنواخت و سفید مایل به شیری رنگ، ایستاده بودند.
بعد از دیدن این صحنه از خواب بیدار شدم و فوراً این خواب را برای هم اطاقی خود تعریف کردم ایشان گفتند: مهم نیست و من می گفتم: خدا رحم کند، آقای حق شناس طوری نشده باشد. ایشان گفتند: انشاءاله هیچ طوری نیست.
ساعت 5 عصر روز جمعه بود که ایشان رفتند برای حرم مطهر و من چون حالم خوب نبود، در منزل ماندم، طولی نکشید ایشان برگشتند و گفتند: خوابت درست بوده است در دفتر حضرت امام در مدینه، اعلام شد که حضرت آقای حق شناس فوت کرده اند و من فوری رفتم به حرم مطهر و برای ایشان دعا کردم. این خواب عصر جمعه بود و ظاهراً ایشان عصر جمعه، تشییع جنازه شدند.
باری جنازه ی ایشان را از شیراز به جهرم منتقل کرده و با استقبال پرشور و کم نظیری وارد شهر کردند، بعد از پایان نماز جمعه، تشییع شدند، مردم مؤمن و علاقه مند، جنازه ی عالم بزرگواری را که یک عمر، مخلصانه به آن ها خدمت کرد با غم و اندوه فراوان و با اشک و آه و ناله و نوحه سرایی به سوی گلزار فردوس بردند. در آن جا دوست صمیمی و یار سفر و حضرشان مرحوم حجه الاسلام و المسلمین آقای حاج میرزا محمد نمازی بر پیکر پاکشان نماز گزارد، و در حجره ای که خودشان از قبل برای چنین روزی آماده کرده بودند، به خاک سپرده شدند. قبر شریف آن بزرگوار، مزار عمومی و تربت پاکش محل توجه دلدادگان به آن عالم جلیل القدر و آن معلم ادب و اخلاق انسانی است.
در وفات آن روحانی تلگراف ها از شخصیت های بزرگ برای خاندان محترم ایشا ن و نیز برای امام جمعه ی محترم جهرم مرحوم آقای سید حسین آیه اللهی به عنوان تسلیت مخابره شد. مرحوم امام (اعلی الله مقامه) تلگراف کردند و نیز مرحوم آیه اله العظمی آقای گلپایگانی (اعلی اله مقامه) به فرزند و بیت ایشان تلگرافی تسلیت گفتند.
جلسات ترحیم به یاد آن بزرگوار، منعقد گردید جز این که خود ایشان در وصیت نامه شان تذکر داده و خواسته بودندکه از برپا کردن مجالس متعدد، خودداری کنند، بلکه در حد متعارف دیگران یعنی مردم عادی، مجلس بگیرند و خودشان و مردم را اذیت نکرده و به زحمت نیندازند.
از الطاف الهی درباره ی ایشان این که چون وفات آن بزرگوار نزدیکی ایام حج واقع شد، سه شب در مدینه مجلس های عظیم به عنوان عزای وی منعقد گردید چنان که در مکه ی معظمه نیز مجلس یا مجالسی در بزرگداشت آن عالم ربانی انعقاد یافته بود.
وصیت نامه ی شگفت انگیز یا کتاب درس
مرحوم آیه اله حق شناس دارای وصیت نامه ی جالبی بودند، وصیت ایشان بسیار دقیق و منظم در هر بعدی از ابعاد مورد نظرشان می باشد. و از سویی این وصیت نامه عصاره ی روحیات آن روحانی پاک و با حقیقت است، و مطالبی در آن بکار رفته که اصول محکم و پایه های اصیل مسلمانی به شمار می روند. و از این رو این وصیت نامه در خور اهمیت بسزایی است و جا دارد اهل ایمان و مخصوصاً علمای اعلام مکرراً آن را بخوانند و مطالعه کنند و از درس هایی که تصریحاً در آن به چشم می خورد و نیز درس هایی که به طور تلویح و اشاره و عملاً از آن استفاده می شود استفاده کنند این وصیت نامه یکی از بهترین موعظه های حسنه است که روح انسان را تحت تأثیر قرار داده و او را به سوی معنویات، سوق می دهد و خلاصه مایه ی تغذیه ی روحی برای بندگان صالح خداست و ضمناً حالات و مزایای روحی یک عالم ربانی را به ما می آموزد و خطوط فکری او را برای ما ترسیم می نماید و اینک به متن آن توجه فرمایید:
بسم اله الرحمن الرحیم
الحمد اله الذی الیه مصائر الخلق و عواقب الامر و الصلاه و السلام علی الرسول الامین و المبعوث رحمه للعالمین محمد المصطفی خاتم الأنبیاء و المرسلین (صلی اله علیه و آله و علی آله الغر المیامین)، الذین اذهب اله عنهم الرجس و طهرهم تطهیراً و اللعن الدائم علی اعدائهم و مخالفیهم و المرتابین فی شئونهم، إلی قیام یوم الدین.
هذا ما اوصی به عبداله و ابن عبده، المذنب الاثیم المعترف بالتقصیر، الراجی عفو ربه الغفور الکریم سید ابراهیم الشهیر بحق شناس ابن المرحوم المبرور سید اسداله، طاب ثراه، اوصی بانه یشهد ان لا اله الا اله وحده لا شریک له و ان محمداً (صلی اله علیه و آله) عبده و رسوله ارسله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون و أن علیا صلوات الله علیه امیرالمؤمنین و اولاده المعصومین الائمه الهداه المهدیین (صلی الله علیهم)، اوصیائه و خلقائه و حجج اله تعالی علی الخلایق اجمعین و أن القرآن الکریم کتاب انزله اله تعالی الی حبیبه و نجیه خاتم النبیین (صلی اله علیه و آله) لیخرج الناسر من الظلمات الی النور باذنه و أن کلما جاء به النبی (صلی اله علیه و آله) حق و صدق و اشهد أن اساعه آتیه لا ریب فیها و أن اله یبعث من فی القبور.
و بعد وصیت می کنم فرزند اعز ارجمند و وصی خودم سید اسداله و سایر فرزندان و متعلقین و ارحام را به این که دین خود را از همه چیز عزیزتر بدانند و بزرگ تر بشمارند و قد قال سید الموحدین و امیرالمؤمنین صلوات اله و سلامه علیه:
ألا و انه لا یضرکم تضییع شئی من دنیاکم بعد حفظکم قائمه دینکم ألا و انه لا ینفعکم بعد تضییع دینکم شئی حافظتم علیه من امر دنیاکم، و از طریق تقوا و پرهیزگاری انحراف نورزند و پیوسته طرفداران حق باشند و بدانند که دین و تقوی و عفاف و صلاح و سداد و حمایت از حق، سعادت دنیا و آخرت را تأمین می کند.
و وصیت می کنم همه ی آن ها را که به زخارف دنیا مغرور نشوند و فریفته ی جاه و مال و مقام دنیوی نگردند و اگر نه خود را در مهالک و مخاطرت خواهند انداخت، فالحذر، الجذر، و بر آنهاست که به عبادات و اعمال صالحه، اهمیت بدهند و از تحلی به حلیه ی مکارم اخلاق و محاسن آداب و مخصوصاً آنچه را که علماء اعلام و پیشوایان بزرگ طریقه ی حقه ی اثنا عشریه از معادن علم و ینابیع حکمت و معرفت یعنی اهل بیت عصمت و طهارت (صلوات اله تعالی علیهم) روایت کرده اند، غفلت نورزند.
و از فرزند و ولی خودم سید اسداله حق شناس می خواهم که بیست سال نماز و پنج ماه روزه به نیابت از این ضعیف از شخص امین و متدینی استیجار نماید و پول آن را از
عین المال خودم بپردازد و اگر مال مربوط به خودم وافی نباشد و یا اصلاً مالی موجود نداشته باشم خود فرزندی از مال خودش این وظیفه را انجام بدهد و مقتضی است که سایر فرزندان در این عمل خیر و
احسان با فرزندی سید اسداله همراهی نمایند و حتی از مساعدت مالی دریغ نداشته باشند. و یادآور می شود که کتاب هائی چند از آقایان موالیان و سایر دوستان و نیز از جنابان آقایان اخوان نزد این جانب امانت است که تصمیم دارم مسترد نمایم انشاءاله و اگر اجل محتوم، مهلت ندهد طبق صورتی که ضمیمه ی این وصیت نامه است کتاب ها را به صاحبان آن ها مسترد نمایند.
و نیز یادآور می شود که از چهار سال قبل تقریباً مبلغی پول از اشخاص به حقیر سپرده شده است برای استیجار نماز و روزه و از همه ی آن ها ابتداء اذن در تصرف در پولی که می خواستند به منظور استیجار نماز و روزه به دست «فقیر» بدهند گرفته ام و مجاز در تصرف شده ام و بعداً تا این تاریخ، مبلغی از این پول ها که بر ذمه ام بوده به مصرف استیجار نماز و روزه رسانیده ام و سهمی از دیون مذکوره را پرداخته ام و صورت تفصیلی همه ی آن ها در دفتر بزرگ جلد سبز که برای همین منظور تعیین نموده ام، نوشته ام. و اگر تا رسیدن اجل محتوم، از بابت وجوه مذکوره چیزی بدهکار باشم، فرزندی سید اسداله از عین المال خودم پول بپردازد و برای اشخاص، طبق صورت دفتر، نماز و روزه، استیجار نماید و دین حقیر را از این بابت بپردازد و اگر وجه نقدی نداشته باشم از اثاث خانه چیزی بفروشند و دین حقیر را بدهند. و مبلغ چهار هزار تومان از پنج هزار تومانی که از همشیره زاده ی محترم آقای میرزا علی اصغر سعدایی (جزاه الله خیراً) برای ساختمان اطاق پایین منزل به قرض گرفته بودم که در عرض مدت دو سال بپردازم هنوز میسر نشده است و بدهکار ایشان هستم آن را هم اگر خود حقیر مالی داشته باشم وصی این جانب بفروشد و این دین را بپردازد و اگر نه هر یک از فرزندان که استطاعت مالی داشته باشند لطفاً دین مرا بپردازند.
حساب مغازه و دکان هایی که لباس و قند و چای و روغن و سایر لوازم زندگی از آن ها ابتیاع می شده است و تا کنون هم جریان دارد در دفتر جداگانه ی کوچک که جلد آن زرد است مضبوط و مندرج است. مبلغ دویست تومان هم چند سال قبل، از محترمه، زینب چوپانی متصدیه کارهای منزل به قرض گرفته ام و بدهکارم و تا این تاریخ مبلغی هم بابت حقوق ماهانه ی آن محترمه بدهکار هستم و فعلاً نمی دانم چه مبلغ است لکن با مراجعه به دفتر، حساب دکان ها که در سطر فوق یادآور نموده ام می توان معلوم کرد و خود آن محترمه هم حساب را نگاه داری می کند. و یادآور می شود که تقریباً شانزده سال قبل، وصیت نامه ای نوشته بودم و چون بعضی از مطالب آن تغییر و تبدیل پیدا کرده بود تجدید نمودم. و در خاتمه یادآور می شود که راضی نیستم مجلس ترحیم این ضعیف را بیش از حد معمول بگیرند و خودشان و دیگران را در زحمت اندازند.
و سزاوار است که باز هم برای تنبه فرزندان و متعلقین و اقرباء محترم عموماً به کلمات دربار و حکیمانه ی حضرت سیدالموحدین و امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (ارواح العالمین فداه و صلوات اله تعالی علیه و علی اولاده الطاهرین) تبرک بجویم: «و علیکم بالتواصل و التباذل و ایاکم و التدابر و التقاطع.»
والسلام علی اخوی و علی اولادی و اهلی و سایر من یتعلق بی بالنسب و السبب و علی موالی العظام و علی سایر اخوانی و لاسیما ذوی الحقوق منهم و رحمه الله و برکاته.
بعد از ظهر دوشنبه سلخ شوال 1386، مطابق 2/12/1344
الضعیف سید ابراهیم حق شناس
بسمه تعالی
لازم است یادآور شوم که مبلغ دویست تومانی که در شش سطر به آخر مانده خبر
داده ام که از محترمه زینب چوپانی بدهکار هستم روزه غره ی ذی القعده ی 86 مطابق 3/12/44 مبلغ مذکور را به ایشان داده ام و از این بابت از ایشان بدهی ندارم.
سیدابراهیم حق شناس
بسمه تعالی
و نیز یادآور می شود که مبلغ چهار هزار تومان بدهی خودم را که فوقاً خبر داده ام به همشیره زاده ی محترم آقای حاج میرزا علی اصغر سعدایی پرداخته ام.
و ایضاً اکیداً یادآور می شود که مجلس ترحیم زیادتر از حد معمول بلد نگیرند و هفته و چهلم لازم نیست و از پخش و انتشار عکس حقیر خودداری نمایند و برای خدا روح این ضعیف را معذب ندارند.
و این وصیت نامه که متجاوز از هشت سال است نوشته ام به قوت خود باقی است اللهم أحینا حیاه محمد و آل محمد صلوات اله علیه و علیهم و امتنا مماتهم و احشرنا معهم و فی زمرتهم.
صبح 29 ربیع الاول 1394 مطابق 3/2/1353
سیدابراهیم حق شناس
بسمه تعالی
صبح یکشنبه 6 شوال 1394 مطابق 20/7/1354 ایضاً یادداشت می شود که وجوهی که اشخاص برای استیجار نماز و روزه به حقیر سپرده بودند بحمداله همه را پرداخته ام و دیگر از این بابت بدهی ندارم.
والحمد اله سید ابراهیم حق شناس
این بود وصیت نامه ی مرحوم آیه اله حق شناس (رحمه اله و رضوانه علیه) که به نظر قاصر این جانب، به اندازه ی یک کتاب قطور می توان از آن درس گرفت و بسیار سازنده و آموزنده است، یک دوره اعتقادات اسلامی و شیعی را در بردارد تأکید بلیغ بر تقوا و پرهیزگاری فرزندان کرده اند، و این که مکرمت ها را پیشه نمایند و مخصوصاً از مطالبی که علمای اعلام، از ائمه ی دین (سلام اله علیهم اجمعین) گرفته و بیان کرده اند، استفاده نمایند. فرزندان و نزدیکان را امر به وحدت و دوستی و اتصال با هم کرده و از پشت کردن به یکدیگر و قطع رحم، تحذیر فرموده اند، مکرر از قرض هایشان سخن گفته و با دقت، ضبط کرده و امر به اداء آن نموده اند، چندین بار از زینب کمک کار خانه با عنوان (محترمه) و (متصدیه ی امور خانه) یاد کرده اند و قرضی را که از او نموده اند، مورد تذکر قرار داده اند. و بعد در ذیل وصیت نامه از پرداخت این قرض ها و قرض مربوط به زینب، سخن گفته اند، و در این چند مرتبه یک بار تعبیر به خادمه ی خانه و امثال آن نکرده بلکه او را متصدی امور داخلی، قلمداد نموده اند.
و بنگرید روحانی بزرگواری که ماهانه مبلغ زیاد و پول های فراوان به دستش می رسیده و لیکن مکرراً نیازمند می شده اند که قرض بکنند حتی از خادمه ی خانه ی خودشان نیز قرض می گرفته اند این ها افتخار شیعه است و تحذیر کسانی است، که مرجع وجوهند که در حفظ و حراست آن وجوه و صرف آن در مصارف مقرره و موارد منطبقه ی شرعیه، کمال مواظبت داشته باشند و خدای نخواسته با سهم امام (علیه السلام) یا سهم سادات عظام بازی نکنند.
و نیز کتاب هایی را که از اشخاص، حتی از برادران محترم خود گرفته اند یادداشت کرده و امر می کنند که وصیتشان آن را به آنان مسترد بدارد، به دو برادر محترم خود اظهار اخلاص و ادب می کند هرچند که به تقدیر الهی آنان هر دو پیش از آقا از دنیا رفتند.
نکته ای که موجب سرفرازی خود ایشان و پیروانشان می باشد، این که دو مرتبه، تأکید می کنند که مجالس ترحیم را در حد معمول و متعارف شهر بگیرند و در یکی از این دو مورد، اضافه می کنند که نه خودشان را به زحمت بیندازند و نه مردم را.
آری پیشوای الهی فکر بعد از مرگ خود را هم می کند که اولاً مراسم او مثل سایر افراد عادی باشد و ثانیاً موجب به زحمت افتادن افراد نشود و زیباترین و درخشنده ترین فرازهای این وصیت نامه این است که در آخر، رسماً درخواست کرده و مصرانه می خواهند که از چاپ و انتشار عکسشان، خودداری کنند و ملتسمانه می خواهند که این مطلب را رعایت نموده و عکس وی را پخش نکنند و تعبیر بسیار عجیبی که در این جا به کار برده اند این است که: روح این ضعیف را معذب نگردانند!
سبحان اله العظیم این مرد بزرگ چاپ و نشر عکسهایشان را موجب عذاب روحشان در عالم آخرت می داند. رحمت خدا بر این عارف خود یافته و با خدا آشنا که از چیزی که بسا اشخاص، برای تحقق این اهداف، طرح ها می ریزند و نقشه کشی ها می کنند او نزدیکان خود و مردم را از انجام آن کارها برای خودش بر حذر می دارد و جداً می خواهد که آن کارها و برنامه ها را ترک نموده و در مورد ایشان به کار نبرند.
آخرین درس یا لوح مزار آن بزرگوار
مرحوم آیه اله حق شناس همچنان که در حیاتش همواره الگوی صاحبان بشمار می رفت، و حرکات و اعمال و گفته هایش برای نفوس مستعده، درس بود، مرگ و مابعد مرگ او نیز برای مردم مسلمان درس هایی جاویدی به همراه داشت و آخرین درسی که به نسل بعد از خود داد درس زهد و بی پیرایگی و آزادی از قیود مادی و وهام و تخیلات زودگذر بود و این درس را بوسیله ی سنگ قبر خود به همه داد. او در زمان حیات خود مینوت لوح قبر خویش را نوشته، آماده کرده و آن را به خواسته و تصمیم دیگران واگذار نکرده بود. و تنها جای تاریخ وفات را خالی گذارده بودند که در هنگام وقوع حادثه ی مرگ، اضافه شود. صورت نوشته ای که برای لوح قبر خود نوشته بودند و امروز همان عبارات را روی سنگ قبر ایشان می خوانید و ما نیز مکرر زیارت کرده ایم این است:
الحمد لولی الحمد
الفقیر الی رحمه ربه الغنی، السید ابراهیم الموسوی الشهیر بحق شناس و قد ارتحل الی جوار رحمه ربه الغفور فی لیله الجمعه ست و عشرین من شهر ذی القعده الحرام سنه احدی و اربعماه بعد الف من الهجره النبویه الموافق 3/7/1360 رحمه اله علیه رحمه واسعه.
آری او خود عبارتی چنین ساده که در سطح افراد معمولی است برای خود انتخاب کرد تا قضیه به دست دیگران نیفتد و هرچه خواستند بنویسند که او همچنان که در حیاتش از القاب و عناوین گریزان بود و این تشریفات را خوش نداشت، در وفات و پس از مرگ نیز از این امور به دور بود و بیزاری خود را از آن ابراز داشت و زمینه ی آن را برای بعد از درگذشت خود نیز از بین برد.
او این عبارات را خود نوشت تا همین را بنویسند و برای دیگران درس باشد که دلداده ی القاب و عناوین و تعریفات نشوند و آن را امری تخیلی و بی حقیقت بدانند و خویشتن را در اسارت این گونه امور فناپذیر در نیاورند او به لقب «فقیر به سوی رحمت پروردگار» دلخوش بوده و لقبی دیگر برای خود نمی پسندید. اللهم اجعله فی اعلا علیین و اجعله من رفقاء محمد و آله الطاهرین. |