پاسخ: درتاريخ اسلام دو شخصيت بزرگ با لقب سيدالشهداء شناخته ميشوند: حمزةبنعبدالمطلب وحسينبنعلي. روشن است كه اين لقب به معناي برتري و فضيلت يك شهيد بر ساير شهيدان است. چنانكه در برخي روايات دركنار سيدالشهداء، افضلالشهداء نيز در باره حسينبنعليآمده است.[1]
نخستين بار اين لقب ازسوي رسولخدا به حمزةبنعبدالمطلب، عموي پيامبر كه در جنگ اُحد به شهادت رسيد، عطا شد و از آن پس از حمزه با لقب سيدالشهداء ياد ميشد.[2]
حمزه به سبب ايمان بالا و سابقه درخشان، در حمايت از اسلام، ياري و دفاع از شخص رسولخدا همواره مورد توجه و علاقه ايشان بود. ايثار و فداكاريهاي حمزه و همچنين شجاعت فوقالعاده او در تاريخ اسلام مشهور است. همچنان كه در جنگ اُحد نيز صحنههايي از اين ايمان و ايثار و شجاعت و دلاوري را به نمايش گذاشت. دركنار اين فضايل، چگونگي شهادت او و اوج غربت و مظلوميت او نيز در ميان شهيدان اُحد و قبل و بعد از آن كم نظير بوده است.[3] گويا با توجه به موارد فوق، حمزه، ملقب به سيدالشهداء گرديد و بر ساير شهيدان والامقام اسلام برتري يافت. امامان شيعه نيز بر تكرار لقب سيدالشهداء براي حمزةبنعبدالمطلب تأكيد ميورزيدند و همواره يكي از افتخارات و ارزشهاي والاي معنوي خاندان رسولخدا را، انتسابشان به حمزه سيدالشهداء ذكر ميكردند.[4]
لقب سيدالشهداء براي اباعبدالله الحسين نيز داراي چنين زمينة فكري، معنوي و سياسي است. يعني هم شخصيت امام حسين در ميان شهيدان عالم، بينظير و بيهمتا است و هم نحوه شهادت و غربت و مظلوميت او ، و هم تابندگي و اثربخشي خون او بيمانند است.
از اين رو حقيقتا امام حسين، سيد وسرور و مولاي همه شهيدان عالم است و خون او بر همه خونها فضيلت و برتري دارد. اما سؤال اين است كه نخستين بار لقب سيدالشهداء كي و از سوي چه كسي به امام حسين داده شد؟
طبق پارهاي ازروايات، لقب سيدالشهداء براي امام حسيننخستين بار از سوي جبرئيلبه كار برده شد. پيامبر بارها خبر شهادت امام حسينرا كه از فرشتگان مقرب الهي دريافت كرده بود، براي مردم به ويژه خواص و ياران نزديك و برخي خويشان بيان كرده بود.[5]
ضمن يكي از اين روايات، پيامبر از طرف خداوند حسينبنعلي را سيدالشهداء معرفي كرد و فرمود:
انه سيدُالشُّهداء مِن الاوَّلينَ و الاخِرينَ فِي الدُّنيا وَ الاخرةِ ، وَ سيِّد شَبابِ اهلِ الجَنَّةِ مِنَ الخَلْقِ اَجمَعِينَ[6]؛ «او (حسين) سرور شهيدان از نخستين تا آخرين آنها در دنيا و آخرت است و سرور جوانان همه اهل بهشت است.»
طبق روايت مشهور ديگري كه بيشتر منابع آن را نقل كردهاند، رسولخدا كه به نقل از جبرئيل، از شهادت فرزندش خبر ميداد، درضمن دعايي، درخواست مقام سيدالشهدايي براي حسين كرد و از خدا خواست كه حسين را از سادات و سرور شهيدان قرار دهد. تعبير «سادات الشهداء» در اين روايت بيانگر همين معنا (سيدالشهداء) است.[7]
بنابراين لقب سيدالشهداء براي نخستين بار از سوي رسولخدا به سبط بزرگوارشان عطا شد و پس از آن ساير امامان بر تكرار آن تأكيد كردند. در روايتي، امام عليبنالحسين در بيان فضيلت و قداست سرزمين كربلا بر ساير زمينها به اين نكته اشاره ميكند كه فضيلت كربلا به اين است كه پيكر پاك سيدالشهداءرا در آغوش گرفته است: قال عليبنالحسين: اِتَخَذَاللهُ اَرضَ كَربلا حَرَماً آمِناً مُبارَكا .....الَّتي تَضَمَّنَتْ سيدَالشُّهداء و سيدَ شبابِ أهلِ الجَنَّة[8]: «خداوند زمين كربلا را حرم امن و پر بركت قرار داده ...كه سيدالشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در خود جاي داده است.» افزون براين، بر اساس روايات متعدد، امام صادق، امام حسين را سيدالشهداء خوانده است.[9]
حتي پيش از آن نيز ميثم تمّار در سخناني كه با جَبَلة مَكيَّه داشت، اين تعبير را در باره آن حضرت به كار برده است[10] كه نشان ميدهد علاوه بر اين كه افراد نزديك به اهلبيت از شهادت امام خبر داشتهاند، با لقب سيدالشهداء براي آن حضرت نيز آشنا بودهاند
پس ازآن در روايات فراواني كه ازامام صادق عليه السلام نقل شده بر اين لقب شريف تاكيد زيادي شده است ودر حقيقت اين لقب براي امام حسين (ع) از اين دوره رواج فراوان يافته است.
طبق روايتي امام صادق عليه السلام به امسعيد اَحمَسِيَّه كه مركبي كرايه كرده بود تا در مدينه بر سر قبور شهدا برود، فرمود: چرا به زيارت سيدالشهداء نميروي؟. پرسيد: سرور شهيدان (سيدالشهداء) كيست؟ فرمود: حسينبنعلي است ... .[11]
بنابراين لقب سيدالشهداء نخستين بار از سوي رسولخدا (ص) به حضرت حمزةبنعبدالمطلب پس از شهادتش در جنگ اُحد داده شد، و بعد از آن بر اساس روايات متعدد، اين لقب از سوي رسولخدا (ص) به حسينبنعلي عليه السلام قبل از شهادتش و هنگام خبر دادن از شهادت وي، عطا شد و عمدتا پس از شهادت مظلومانه آن حضرت دركربلا از سوي امامان شيعه مورد تأكيد قرار گرفت و در برخي دعاها و زيارتنامهها تكرار شد تا آنجا كه از مشهورترين القاب آن حضرت، لقب سيدالشهداء ميباشد.
************************************************************************************
[1] . شيخ صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ص122.
[2] . الإصابة، ج2، ص106. متقي هندي، كنزلالعمال، ج11، ص675؛ سيوطي، الدر المنثور، ج2، ص97.
[3] . ابنهشام، السيرة النبوية، ج 3، ص74-76.
[4] .شيخ صدوق، الامالي، مجلس 30، ص222؛ طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص424؛ شيخ مفيد، الإرشاد، ج1، ص38.
[5] . ابن قولويه، كاملالزيارات، باب 21، ص 142 و 148.
[6] . ابنقولويه، كاملالزيارات، ص148؛ مجلسي، بِحار الأنوار، ج 44، ص 238.
[7] . ابناعثم، كتاب الفتوح، ج4، ص325؛ ابننما، مثير الاحزان، ص19؛ همو، ذوب النضار، ص21.
[8] . حر عاملي، وسائلالشيعة، ج10، ص403.
[9] . ابن قولويه قمي، كاملالزيارات، باب 28، ص 184 و باب37، ص 216ـ 220.
[10]. شيخ صدوق، الامالي، مجلس بيست و هفتم، ص 190.
[11] . ابن قولويه قمي، كاملالزيارات، ص 217؛ شيخ صدوق، ثواب الاعمال، ص122.