اسوه های هدایت

 

 

چرا نهضت حسينى جاودانه شد

رمز جاودانگى نهضت حسينى


153 - جاودانگى نهضت امام حسين (ع)
در تاريخ انسانيت حوادث تلخ و شيرين و غم انگيز و فرح زا بمانند امواج كوچك و بزرگ در اجتماعات انسانى به وجود آمده . اين حوادث در آغاز چنان پر ضربان و خيره كننده بوده كه دنيا يا يك اجتماع را به خود متوجه ساخته و موقتا تمام زندگى روزانه مردم را تحت الشعاع قرار داده و نقل مجالس گرديده است .
و لكن هر مقدار از زمان حادثه مى گذرد بمانند همان امواج دور شونده از مركز رو به ضعف گذاشته و ماهيت اوليه را از دست داده و رو به فراموشى مى نهند و پس از مدتى چنان از نظرها محو مى شوند كه گويا از اول نبوده و يا به زحمت در ياد و خاطر انسان ها تداعى مى شوند.
اين يك خاصيت عمومى براى همه حوادث تاريخ است ، ولى در ميان آن همه حوادث ؛ ندرتا حادثه هايى به چشم مى خورد كه كاملا يك حالت استثنايى دارند و گذشت زمان آن را كهنه و بى رنگ نمى سازد.

حادثه خونين كربلا و شهادت حسين عليه السلام يك نمونه عالى و ممتاز از اين امواج استثنايى تاريخ بشرى است و كسى باور نمى كرد حادثه اى در ميان بيابانى خاموش و دور افتاده پس از كشته شدن قهرمانان آن ، چنين عكس العمل پر اهميتى به وجود آورد.
اين موج در كربلا، چندان بزرگ به نظر نمى رسيد؛ ولى در كوفه بزرگ شد. به شام و حجاز كه رسيد بزرگتر شد و در مدت كوتاهى دنياى اسلام را به جنبش در آورد و با گذشت زمان هر روز به دامنه دايره خود افزوده و وسيع تر مى گرديد و امروز پس از صدها سال اعجاب و تحسين جهانيان را بر انگيخته ؛ به طورى كه سلاطين دنيا و رهبران انقلاب ها، پس از گذشت اندك زمان از خاطره ها محو شده و اقدامات آنان به فراموشى سپرده مى شود؛ ليكن اين چه خونى است كه در 1400 سال پيش در كربلا بر زمين ريخت ، اما هنوز مى جوشد و اين چه عظمتى است كه پس از شهادت درخشان تر مى شود. و دنيا را به خود جلب مى كند قبر شاهان عصر و قدرتمندان وقت ويرانه مى شوند وليكن قبر حسين عليه السلام و ياران وى را تعمير كرده و ياد آنان را بيش از پيش زنده نگاه مى دارند.
البته وحى آسمانى قبلا به اين جهات كه مغفول اذهان بوده خبر داده است ؛ به طورى كه در حديث ام ايمن ، رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرموده فرشته وحى براى من خبر داده حسين عليه السلام كشته مى شود و قبر او را پيوسته تعمير خواهند نمود و تا انقراض عالم باقى خواهند ماند.


154 - عاشورا، نهضتى جاويدان
بر خلاف انتظار بنى اميه ، آنان با كشتن حسين عليه السلام گور خود را كندند و از مقاصد شوم خود پرده برداشته و خشم و غضب ملل اسلامى را خريدارى كردند. همه مجامع اسلامى عمل بنى اميه را تقبيح كرده و آن را يك جنايت نابخشودنى دانستند.
اين حقيقتى است كه هر مورخ به آن اعتراف مى نمايد، )ماربين ( مستشرق آلمانى مى گويد: )بزرگترين خطاى سياسى بنى اميه ؟ اسم و رسم آنها را از صفحه عالم محو ساخت كشتن حسين عليه السلام بود)

محكوميت بنى اميه در افكار مسلمين براى آينده اسلام بسيار مفيد شد؛ زيرا بنى اميه از اين كه بتوانند منافقانه و زير پرده به اسلام ضربه بزنند ماءيوس ‍ شدند و مردم آنها را به خوبى شناختند.
از آن پس همكارى و نزديك شدن به آنان سبب بدنامى و ننگ بود. مردم نيز طبعا به نيات و مقاصد آنها مخالفت مى كردند و تا مى توانستند جلو مقاصد آنها ايستادگى مى كردند. اگر سرنيزه و شمشير نبود خون بنى اميه را مى نوشيدند و زنده به گورشان مى كردند.
قصيده عبدالله بن همام سلولى ، ترجمان احساسات و تنفر و انزجار مردم از آل اميه است .

خشينا الغيظ حتى لو شربنا

 

دماء بنى اميه ما روينا

 

خشم كليه عروق ما را چنان پر كرده كه اگر خون هاى بنى اميه را بياشاميم باز سيراب نمى شويم .
يكى از علماى مصر كه براى كتاب كامل ابن اثير فهرستى تهيه كرده است ، مى گويد: سپاهى كه با حسين عليه السلام جنگ كرد و او را كشت سنگدل ترين مردمان دنيا بود و در ميان آن لشكريان آثار رحم انسانى نبود؛ بلكه جمادات متحرك و شريرى بودند كه بزرگترين عار و بدترين كارها و شنيع ترين كردار را بر خود هموار كردند.
شيخ عبدالوهاب نجار، از اساتيد برجسته دانشگاه الازهر مصر در ملاحظاتش بر كامل ابن اثير، بنى اميه و كشندگان حسين عليه السلام را لعن و توبيخ و تقبيح كرده .


155 - مصيبت حسين (ع)
)واعظم بك المصاب (  هر مصيبت زده اى كه خدا برايش اجر معين فرموده ، پاداشش به اعتبار اوست . هر چه مصيبت سخت تر باشد، اجرش ‍ بيشتر است گاهى زخم شدن بدن يا تلف شدن مال است يا مرگ بستگان تا مرگ پسر جوان ، هر مرتبه اى كه شديدتر است ، ثوابش بيشتر است ، آخر مرتبه اش كه مرگ پسر جوان است بهشت بر او واجب مى شود (صبر بكنيد يا نكنيد)
مصيبت هايى كه بر انسان وارد مى شود، محدود و موقت است مثلا امروز سرش شكست بعد خوب مى شود و يادش مى رود اجرى برده است . اما مصيبت حسين عليه السلام فراموشى شدنى نيست ، لذا رحمت هايى كه سال گذشته ايام عاشورا براى مصيبت زده هاى حسينى بود، امسال نيز هست . ثواب هاى دستگاه حسين نامحدود است (اجزل بك الثواب ( چنانچه مصيبتش نيز نامحدود است (اعظم بك المصاب ) مانند مصيبت حسين عليه السلام در عالم سراغ نداريم مصيبتى كه انقلاب در آسمان ها و زمين پديد آورد.


156 - مراسم جاودان حسينى
در معجزه امام حسين عليه السلام همين بس كه مراسم عزاى آن حضرت تا روز قيامت تجديد شده و آثار آن نابود نشده واز خاطره ها فراموش نخواهد شد.


157 - قرب حق ورقت قلب
تا قيام صحنه كربلا، دل هاى اهل ايمان را صيد مى كند هر كس اين قضايا را بخواند يا بشنود دلش را خاشع مى كند، در هر مرحله اى كه باشد اگر آن را ادامه دهد اهل نجات مى شود يعنى غفلت ها كنار زده مى شود و دل به خدا نزديك مى گردد هنگامى كه دلش رو به حق است .
تقريبا چهل سال قبل در مراجعت از سفر حج ايام عاشورا بود كه يك نفر سنى مالكى مذهب كنار من نشسته بود من ساكت بودم اما او خودش به سخن آمد و گفت : عاشوراى حسين عليه السلام است و بعضى از قضاياى كربلا را نقل مى كرد و اشك مى ريخت .


158 - شهادت طلبان ما خاطره شب عاشورا را زنده مى كنند
اكنون ملت ما دريافته است كه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلاء مجالس حال و دعاى اينان شب عاشوراهاى اصحاب سيدالشهداء را در دل زنده مى كند.


159 - نه گفتن در مقابل امپراطورى ظالمانه بايد محفوظ بماند
دستور است اين ، دستور عمل امام حسين (ع) دستور است براى همه : ) كل يوم عاشورا و كل ارض كربلاء( دستور است به اينكه هر روز در هر جا بايد همان نهضت را ادامه بدهيد، همان برنامه را، امام حسين با عده كم همه چيزش را فداى اسلام كرد، مقابل يك امپراطورى بزرگ ايستاد و گفت هر روز بايد در هر جا اين )نه ( محفوظ بماند.


160 - همه سرزمين ها كربلاست
اين كلمه كل يوم عاشورا و كل ارض كربلاء يك كلمه بزرگى است كه اشتباهى از او مى فهمند، آنها خيال مى كنند كه يعنى هر روز بايد گريه كرد لكن اين محتوايش غير از اين است كربلا چه كرد، كربلا در روز عاشورا چه نقشى را بازى كرد، همه زمين ها بايد اينطور باشد، نقش كربلا اين بود كه سيدالشهداء عليه السلام با چند نفر جنگ كرد، عدد معدود آمدند كربلا و ايستادند در مقابل ظلم يزيد و در مقابل دولت جبار، در مقابل امپراطور زمان ايستادند و فداكارى كردند و كشته شدند، و لكن ظلم را قبول نكردند و شكست دادند يزيد را. همه جا بايد اينطور باشد و همه روز هم بايد اينطور باشد، همه روز بايد ملت ما اين معنا را داشته باشد كه امروز روز عاشورا است و ما بايد مقابل ظلم بايستيم همين جا هم كربلاست و بايد نقش كربلا را ما پياده كنيم ، انحصار به يك زمين ندارد، انحصار به يك فرد، نمى شود، قضيه كربلا منحصر جمعيت هفتاد و چند نفرى و يك زمين كربلا نبوده ، همه زمين ها بايد اين نقش را ايفا كنند و همه روزه ، غفلت نكنند ملت ها از اينكه بايد هميشه مقابل ظلم بايستند.


161 - مجلس بزرگداشت شيعيان
بخش ديگرى از مجالس سوگوارى بر حسين عليه السلام مجالسى است كه شيعيان همه ساله تا روز رستاخيز در سوگ او برپا خواهند داشت .
از ويژگى هاى شگفت انگيز اين مجلس اين است كه با وجود تعداد بى شمار و تكرار بسيار، نه تنها خسته كننده نيست بلكه هر روز بر رونق و شكوه و ارزش و عظمت آن افزون مى گردد، تا جايى كه اينك نه تنها در كشورهاى مسلمان نشين بلكه در شهرها و كشورهاى غير مسلمان نشين نيز مجالس ‍ بزرگداشت حسين عليه السلام با شكوه و شور و شعف بسيارى برپا مى گردد. و با وجود همه محدوديت ها و فشارهاى گوناگون در برخى زمان ها و مكان ها، اين محافل پرشور حسينى در همه جا رونق و رواج يافته است ...


162 - مساءله هميشگى
در انقلاب بزرگ ملت ايران هم ، عاشورا و خاطره حسين بن على عليه السلام ، و قضاياى محرم ، نقش اساسى داشت . مساءله عاشورا يك مساءله تمام نشدنى و هميشگى است.


163 - نام امام حسين (ع) نام عجيبى است !
عزيزان من ! نام حسين بن على عليه السلام نام عجيبى است . وقتى از لحاظ عاطفى نگاه مى كنيد، مى بينيد خصوصيت اسم آن امام در بين مسلمين با معرفت ، اين است كه دل ها را مثل مغناطيس و كهربا، به خود جذب مى كند، البته ، در بين مسلمين كسانى هستند كه اين حالت را ندارند و در حقيقت ، از معرفت به امام حسين عليه السلام بى بهره اند. از طرفى كسانى هم هستند كه جزو شيعيان اين خانواده محسوب نمى شوند؛ اما در ميان آن ها بسيارى هستند كه اسم حسين عليه السلام ، اشكشان را جارى مى سازد و دلشان را منقلب مى كند. خداى متعال ، در نام حسين عليه السلام اثرى قرار داده است كه وقتى اسم او آورده شود، بر دل و جان ما ملت ايران و ديگر ملت هاى شيعه ، يك حالت معنوى حاكم مى شود. اين ، آن معناى عاطفى آن ذلت و وجود مقدس است .
از اول هم در بين اصحاب بصيرت ، همين طور بوده است . در خانه نبى اكرم )عليه و على اله الاف الصلاه و السلام  ( و اميرالمؤ منين )عليه الصلاه و السلام (  و در محيط زندگى اين بزرگواران هم ، آن طورى كه انسان از روايات و تاريخ و اخبار و آثار مى فهمد اين وجود عزيز، خصوصيتى داشته و مورد محبت و عشق ورزيدن بوده است . امروز هم ، همين گونه . از جنبه معارف نيز، آن بزرگوار و اين اسم شريف ، كه اشاره به آن مسماى عظيم القدر است ، همين گونه مى باشد. عزيزترين معارف و راقى ترين مطالب معرفتى ، در كلمات اين بزرگوار است . همين دعاى امام حسين عليه السلام در روز عرفه را كه شما نگاه كنيد، خواهيد ديد حقيقتا مثل زيور اهل بيت ، پر از نغمه هاى شيوا و عشق و شور معرفتى است . حتى بعضى از دعاهاى امام سجاد عليه السلام را كه انسان مى بيند و مقايسه مى كند، گويا كه دعاى اين پسر، شرح و توضيح و بيان و متن دعاى پدر مى باشد؛ يعنى او اصل است و اين فرع مى باشد. دعاى عجيب و شريف عرفه و كلمات اين بزرگوار در حول و حوش عاشورا و خطبه هايش در غير عاشورا، معنا و روح عجيبى دارد و بحر ذخارى از معارف عالى و رقيق و حقايق ملكوتى است كه در آثار اهل بيت عليه السلام كم نظير است .
از جنبه تاريخى هم ، اين نام و خصوصيت و شخصيت ، يك مقطع تاريخى و يك كتاب تاريخ است . البته به معناى ساده و گزاره ماوقع نيست ؛ بلكه به معناى تفسير و تبيين تاريخ و درس حقايق تاريخى است .
من ، يك وقتى درباره عبرت هاى ماجراى امام حسين عليه السلام صحبت هايى كردم و گفتم كه ما از اين حادثه ، غير از درس هايى كه مى آموزيم ، عبرت هايى نيز مى گيريم . )درس ها( به ما مى گويند كه چه بايد بكنيم ؛ ولى )عبرت ها( به ما مى گويند كه چه حادثه اى اتفاق افتاده و چه واقعه اى ممكن است اتفاق بيافتد.


164 - ريشه ضربه هايى كه بشريت مى خورد!
امروز بيش از پنج قرن و ده قرن پيش ، حسين بن على اسلام و شما، در دنيا شناخته شده است . امروز وضع به گونه اى است كه متفكران و روشنفكران و آنهايى كه بى غرضند، وقتى به تاريخى اسلام بر مى خورند و ماجراى امام حسين را مى بينند، احساس خضوع مى كنند. آنهايى كه از اسلام سر در نمى آورند، اما مفاهيم آزادى ، عدالت ، عزت ، اعتلاء، و ارزش هاى والاى انسانى را مى فهمند، با اين ديد نگاه مى كنند و امام حسين ، امام آن ها در آزادى خواهى ، در عدالت طلبى ، در مبارزه با بدى و زشتى ها، در مبارزه با جهل و زبونى انسان است .
امروز هم هر جايى كه بشر در دنيا ضربه خورده است . چه ضربه سياسى ، چه ضربه نظامى ، چه ضربه اقتصادى ، اگر ريشه اش را كاوش كنيد، يا در جهل است ، يا در زبونى ، يعنى يا نمى دانند و معرقت لازم را به آنچه كه بايد معرفت داشته باشند، ندارند؛ يا اين كه معرفت دارند، اما خود را ارزان فروخته اند؛ زبونى را خريده اند و حاضر به پستى و دنائت شده اند! امام سجاد و امير المؤ منين - بنابر آنچه كه از آن ها نقل شده - فرموده اند: ليس ‍ لا نفسكم ثمن الا الجنه فلا تبيعوها بغيرها؛ اى انسان ! اگر بناست هستى و هويت و موجوديت تو فروخته بشود، فقط يك بها دارد و بس ، و آن بهشت الهى است ؛ به هر چه كمتر از بهشت بفروشى ، سرت كلاه رفته است . اگر همه دنيا را هم به قيمت قبول پستى و ذلت و زبونى روح به شما بدهند جايز نيست همه آن كسانى كه در اطراف دنيا تسليم زر و زور صاحبان زر و زور شده اند و اين زبونى را قبول كرده اند، چه عالم ، چه سياستمدار، چه فعال سياسى و اجتماعى ، چه روشنفكر به خاطر اين است كه ارزش خود را نشناختند. و خود را فروختند. خيلى از سياستمداران دنيا خودشان را فروخته اند. عزت فقط اين نيست كه انسان روى تخت سلطنت يا رياست بنشيند؛ گاهى يك نفر بر تخت سلطنت نشسته است ، به هزاران نفر هم با تكبر فخرفروشى مى كند و زور مى گويد؛ اما در عين حال زبون و اسير يك قدرت و يك مركز ديگر است ؛ اسير تمايلات نفسانى خود است ؛ كه البته اسراى سياسى امروز دنيا به اين آخرى نمى رسند؛ اسير قدرت ها و اسير مراكزند.
اگر امروز شما به اين كشور بزرگ نگاه كنيد، مى بينيد كه چهره جوانان اين كشور، از احساس استقلال و احساس عزت ، برافروخته و شادمان است . هيچ كس نمى تواند ادعا كند كه دستگاه هاى سياسى اين كشور، از قدرتى در دنيا كمترين فرمانى مى برند. همه دنيا هم اين را قبول دارند كه در همين كشور با عزت و باعظمت ، قبل از انقلاب حكومتى سركار بود كه افرادش ‍ تفرعن و تكبر داشتند و براى خود جاه و جلال و جبروت قائل بودند و مردم بايستى در مقابلشان تعظيم مى كردند و خم مى شدند؛ اما همانها اسير و زبون ديگران بودند! در همين تهران ، هر وقت سفير امريكا مى خواست ، مى توانست با شاه ملاقات كند و هر مساءله اى را بر او ديكته كند و از او بخواهد و اگر او انجام نداد، به او تغير كند! ظاهر شان جلال و جبروت داشت ؛ اما براى ضعفا، زبون بودند! امام حسين خواست اين زبونى را از انسان ها بگيرد.


165 - فداى انسانيت
وقتى انسان حسين را با اين صفات و خصايص مى شناسد، مى بيند حق است و سزوار است كه نام او تا ابد زنده بماند، چون حسين مال خود نبود، خودش را فداى انسان كرد، فداى اجتماع انسانى كرد، فداى مقدسات بشر كرد، فداى توحيد كرد، فداى عدالت كرد، فداى انسانيت كرد. از اين جهت افراد بشر همه او را دوست مى دارند. وقتى انسان ، ديگرى را مى بيند كه در او هيچ چيزى از خود فردى وجود ندارد و هرچه هست شرافت و انسانيت است ، او را با خودش متحد و يكى مى بيند.


166 - پيوند انسانهاى مؤ من با حسين
ما چرا امروز فدايى حسين هستيم ؟ چون آنچه را پيغمبر فرمود كه : حسين منى و انا من حسين همه ما در خودمان احساس مى كنيم ، يعنى حسين را از خود و خود را از حسين جدا نمى بينيم . ما حسين را به صورت يك فرد كه منظورش انجام تقاضاهاى شخصى خود است نمى بينيم . ما او را يك روح كلى مى بينيم كه قبل از وقت در ذهن ما بوده ، پس او از ما است و ما از او هستيم ، او از بشريت است و بشريت از اوست ، او با روح ما و سرنوشت ما آميخته است . ما از او و او از ما است.


167 - عاشورا، تنديس اسلام
وقتى بخواهيم به جامعيت اسلام نظر بيفكنيم ، بايد نگاهى هم به نهضت حسين بكنيم . مى بينيم امام حسين عليه السلام كليات اسلام را عملا در كربلا به مرحله عمل آورده ، مجسم كرده است ، ولى تجسم زنده و جاندار حقيقى و واقعى ، نه تجسم بى روح ، انسان وقتى در حادثه كربلا تاءمل مى كند. اموى را مى بيند كه دچار حيرت مى شود و مى گويد اينها نمى تواند تصادفى باشد، و سر اينكه ائمه اطهار، اين همه به زنده نگه داشتن واحياء اين خاطره توصيه و تاكيد كرده و نگذاشته اند حادثه كربلا فراموش شود، اين است كه اين حادثه ، يك اسلام مجسم است ، نگذاريد اين اسلام مجسم فراموش شود.


168 - نهضت جاودان تا قيامت
اصحابى كه از مدينه با حضرت آمدند خيلى كم بودند، شايد به بيست نفر نمى رسيدند، چون يك عده در بين راه جدا شدند و رفتند. بسيارى از آن هفتاد و دو نفر در كربلا ملحق شدند و باز بسيارى از آنها از لشكر عمر سعد جدا شده و به سپاه ابا عبدالله ملحق شدند. از جمله ، بعضى از آنها كسانى بودند كه وقتى از كنار اين خيمه عبور مى كردند، صداى زمزمه عالى و زيبايى را مى شنيدند، صداى تلاوت قرآن ، ذكر خدا، ذكر ركوع ، ذكر سجود، سوره حمد، سوره هاى ديگر، اين صدا، اينها را جذب مى كرد و اثر مى بخشيد. يعنى ابا عبدالله و اصحابش از هر گونه وسيله اى كه از آن بهتر مى شد استفاده كرد، استفاده كردند تا برسيم به ساير وسائلى كه اباعبدالله ، عليه السلام در صحراى كربلا استفاده كرد خود صحنه ها را ابا عبدالله طورى ترتيب داده است كه گويى براى نمايش تاريخى درست كرده كه تا قيامت به صورت يك نمايش تكان دهنده تاريخى باقى بماند.


169 - نور خاموش نا شدنى حسين
با تاريخچه حسين ، با نام حسين ، با مرثيه حسين ، ديدند عجب ! قبر حسين هم مصيبتى براى ما شده است ، تصميم گرفتند كه قبرش را از بين ببرند، قبرش را خراب كردند، تمام آثار آن را محو كردند، پستى و بلندى هاى زمين را يكسان كردند، به محل قبر آب انداختند، به طورى كه احدى در آن سرزمين نفهمد كه قبر حسين در كدام نقطه بوده است اما مگر شد؟ حتى روى آوردن مردم به آن بيشتر هم باشد.


170 - ريشه حب و بغض
نمونه هاى مختلف انسان ها را مورد نظر قرار مى دهيم . نسبت به بعضى افراد نظير شمر و يزيد در گذشته و موسى چومبه در حال احساس تنفر مى كنيم و نسبت به بعضى ديگر شهيدان كربلا در گذشته و لومومبا در عصر حاضر احساس تحسين و همدردى مى كنيم ، چرا؟ آيا اين نوعى جانشين سازى است ؟ و چون خون را به جاى شهيدان كربلا و يا لومومبا كه فكر مى كنيم هم طبقه ما هستند مى گذاريم به حال خودمان رقت مى كنيم و شمر و يزيد و چومبه را به جاى دشمنان ستمگر خود مى گذاريم احساس تنفر مى كنيم ؟ يا اينكه در اينجا خود را به كنارى كشيده ايم و از دريچه انسانيت مى نگريم و مساءله جانشين سازى به هيچ وجه ندارد. اگر شق اول است ، پس آن كه در طبقه شمر و يزيد و چومبه است و دستش مى رسد كه بزند كه بكشد و به مسلسل ببندد و با ستمگران احساس همدردى و همدلى مى كند با آن كه با ستمكشان احساس همدردى مى كند هيچ تفاوتى ندارد، همدردى هر دوشان ناشى از جانشين سازى و غريزه حب ذات است .


171 - ما اعظمها و اعظم مصيبتها
اگر صاحب نظرى دقت كند، مصيبتى را بالاتر از اين مصيبت نخواهد ديد كه از ابتداى ايجاد دنيا تا امروز فاجعه اى به شكل وجود نداشته كه دريك روز پيغمبرزاده خودشان را همراه با خاندان و ياران او به شهادت برسانند، مال و متاع او را غارت كنند، خيمه هايش را به آتش بكشند، سپس سر او را همراه ياران و اولاد او شهر به شهر بگردانند و به ملت و مذهبى كه به او منتسب اند، پشت پا بزنند، در حالى كه آن ها سلطنت خود را بر پايه همان دين و مذهب بنيان گزارده اند.
ما سمعنا بهذا فى آبائنا الاولين ، فانالله و انا اليه راجعون من مصيبه ما اعظمها واوجعها و انكاها لقلوب المحبين و لله در مهيار حيث قال :

يعظمون له اعواد منبره

 

و تحت ارجلهم اولاده وضعوا

باءى حكم بنوه يتبعونكم

 

و فخركم انكم صحب له تبع .

 

ما در پدران و گذشتگان خود چنين نديده بوديم ، پس همه از خداييم و به سوى خدا باز مى گرديم ، پناه به خدا مى بريم از اين مصيبت عظيم و جانكاه و سوزاننده كه دل هاى دوستان خدا را سوزانيد. خداوند به مهيار ديلمى جزايى خير دهد، آنگاه كه اين گونه سرود:
براى بزرگداشت و تعظيم مقام پيامبر، به منبر آن حضرت احترام مى گذارند؛ در حالى كه فرزندان همان حضرت را زير پا نهاده و له مى كنند.
مطابق كدام حكم و قانون فرزندان پيامبر بايد تابع شما باشند، در صورتى كه افتخار شما به اين است كه تابع پيامبر هستيد.

 

172عاشورا مكتب زنده و جاودان
درس هاى عاشورا، كه يك بحث زنده و جاودانه و هميشگى است ؛ مخصوص زمان معين نيست . درس عاشورا، درس فداكارى و ديندارى و شجاعت و مواسات و درس قيام لله و درس محبت و عشق است . يكى از درس هاى عاشورا، همين انقلاب عظيم و كبيرى است كه شما ملت ايران پشت سر حسين زمان و فرزندان ابى عبدالله الحسين عليه السلام انجام داديد. خود اين ، يكى از درس هاى عاشورا بود. در اين زمينه هم امروز هيچ بحثى نمى كنم .
بحث سوم ، درباره عبرت هاى عاشورا است ، كه چند سال قبل از اين ، ما اين مساله را مطرح كرديم كه عاشورا غير از درس ها، عبرت هايى دارد.
بحث عبرت هاى عاشورا مخصوص زمانى است كه اسلام حاكميت داشته باشد.
حداقل اين است كه بگوييم عمده اين بحث ، مخصوص به اين زمان است ؛ يعنى زمان ما و كشور ما، كه عبرت بگيريم .
ما قضيه را اين گونه طرح كرديم كه چه طور شد جامعه اسلامى به محوريت پيامبر عظيم الشاءن ، آن عشق مردم به او، آن ايمان عميق مردم به او، آن جامعه سر تا پا حماسه و شور دينى ، و آن احكامى كه بعدا مقدارى درباره آن عرض خواهم كرد، همين جامعه ساخته و پرداخته ، همان مردم ، حتى بعضى همان كسانى كه دوره هاى نزديك به پيامبر را ديده بودند، بعد از پنجاه سال كارشان به آن جا رسيد كه جمع شدند، فرزند همين پيامبر را با فجيع ترين وضعى كشتند؟! انحراف ، عقبگرد، برگشتن به پشت سر، از اين بيشتر چه مى شود؟!
زينب كبرى (سلام الله عليها) در بازار كوفه ، آن خطبه عظيم را اساسا بر همين محور ايراد كرد: يا اهل الكوفه ، يا اهل الختل و الغدر، اءتبكون ؟!
مردم كوفه وقتى كه سر مبارك امام حسين را بر روى نيزه مشاهده كردند و دختر على را اسير ديدند و فاجعه را از نزديك لمس كردند، بنا به ضجه و گريه كردند. و فرمودند: ((اءتبكون ؟!)) گريه مى كنيد؟ فلا رقات الدمعه ولا هدئت الرنه
گريه تان تمامى نداشته باشد. بعد فرمود: انما مثلكم كمثل التى نقضت عزلها من بعد قوه انكاثا تتخدون ايمانكم دخلا بينكم
اين ، همان برگشت است ، برگشت به قهقرا و عقبگرد. شما مثل زنى هستيد كه پشم ها يا پنبه ها را با مغزل  نخ مى كند! بعد از آن كه اين نخ ‌ها آماده شد، دوباره شروع مى كند نخ ‌ها را از نوع باز مى كند و پنبه مى كند! شما در حقيقت نخ ‌هاى رشته خود را پنبه كرديد. اين ، همان برگشت است . اين ، عبرت است . هر جامعه اسلامى ، در معرض همين خطر است .
امام خمينى عزيز بزرگ ما، افتخار بزرگش اين بود كه يك امت بتواند عامل به سخن آن پيامبر باشد. شخصيت انسان هاى غير پيامبر و غير معصوم ، مگر با آن شخصيت عظيم قابل مقايسه است ؟ او، آن جامعه را به وجود آورد و آن سرانجام دنبالش آمد. آيا هر جامعه اسلامى ، همين عاقبت را دارد؟ اگر عبرت بگيرند، نه ؛ اگر عبرت نگيرند، بله . عبرت هاى عاشورا اين جاست .
ما مردم اين زمان ، بحمدالله به فضل پروردگار، اين توفيق را پيدا كرده ايم كه آن راه را مجددا برويم و اسم اسلامى را در دنيا زنده كنيم و پرچم اسلام و قرآن را برافراشته نماييم . در دنيا اين افتخار نصيب شما ملت شد. اين ملت تا امروز هم كه تقريبا بيست سال از انقلابش گذشته است ، قرص و محكم در اين راه ايستاده و رفته است . اما اگر دقت نكنيد، اگر مواظب نباشيم ، اگر خودمان را آنچنان كه بايد و شايد، در اين راه نگه نداريم ، ممكن است آن سر نوشت پيش بيايد. عبرت عاشورا، اين جاست


173 - انقلاب اسلامى حاصل زنده نگه داشتن عاشوراست .
يك روز بود كه بشر ماءيوس بود؛ اما انقلاب اسلامى و نظام اسلامى نشان داد كه همه چيز ممكن است . نظام اسلامى به آن حد نرسيده است ، اما بزرگ ترين موانع را در راه رسيدن به آن مرحله از سر راه برداشت . وجود حكومت طاغوتى ، حكومت ديكتاتورى ، حكومت انسان هايى كه بر مردم شير بودند، ولى در مقابل قدرت ها روباه بودند؛ در مقابل مردم خودشان با تفرعن و تكبر بودند. اما در مقابل بيگانگان تسليم و خاضع بودند؛ بزرگ ترين مانع براى يك ملت است ؛ آن هم حكومتى كه همه قدرت هاى جهانى از او حمايت مى كردند. ملت ايران نشان داد كه اين كار، عملى و ممكن است ؛ اين مانع را برداشت و در اين راه حركت كرد.
به لطف و فضل الهى ، در اين راه گام هاى زيادى برداشته شده است ؛ اما برادران و عزيزان ! ما در نيمه راهيم . اگر ما پيام امام حسين را زنده نگه مى داريم ، اگر نام امام حسين را بزرگ مى شماريم ، اگر اين نهضت را حادثه عظيم انسانى در طول تاريخ مى دانيم و براى آن ارج مى نهيم ، براى اين است كه يادآورى اين حادثه به ما كمك خواهد كرد كه حركت كنيم و جلو برويم و انگشت اشاره امام حسين را تعقيب كنيم و به لطف خدا به آن هدف ها برسيم و ملت ايران انشاءالله خواهد رسيد. نام امام حسين عليه السلام را خدا بزرگ كرده است و حادثه كربلا را در تاريخ نگه داشته است . اين كه مى گويم ما بزرگ نگه داريم ، معنايش اين نيست كه ما اين كار را داريم مى كنيم ، نه ، اين حادثه عظيم تر از آن است كه حوادث گوناگون دنيا بتواند آن را كمرنگ كند و از بين ببرد.
امروز، روز تاسوعاست ؛ فردا، روز عاشوراست . روز عاشورا، اوج همين حادثه عظيم و بزرگ است . حسين بن على عليه السلام با ساز و برگ جنگ به كربلا نيامده بود آن كسى كه مى خواهد به ميدان جنگ برود، سرباز لازم دارد، اما امام حسين ابن على عليه السلام زنان و فرزندان خود را هم با خود آورده است ؛ اين به معناى آن است كه اين جا بايد حادثه اى اتفاق بيفتد كه عواطف انسان ها را در طول تاريخ همواره به خود متوجه كند، تا عظمت كار امام حسين معلوم بشود امام حسين مى داند كه دشمن پست و رذل است ؛ مى بيند كه اين كسانى كه به جنگ او آمده اند، عده اى جزو اراذل و اوباش ‍ كوفه هستند كه در مقابل يك پاداش كوچك و حقير، حاضر شده اند به چنين جنايت بزرگى دست بزنند؛ مى داند كه بر سر زن و فرزند او چه خواهند آورد؛ امام حسين از اين ها غافل نيست ؛ اما در عين حال تسليم نمى شود؛ از راه خود بر نمى گردد؛ بر حركت در اين راه پافشارى مى كند؛ پيداست كه اين راه چه قدر مهم است ؛ اين كار چه قدر بزرگ است .


174 - شهيد جاويد
جوانان رزمنده و شجاع ارتش و سپاه و ساير قواى مسلح پيروان شهيد جاويدى هستند كه تاريخ مى گويد هر يك از جوانان و ياران او كه به شهادت مى رسيدند رخسار مباركش افروخته تر و آثار شجاعت و تصميم در او بارزتر مى گرديد.


175 - اثرات محبت حسينى
محبت امام حسين عليه السلام داراى ويژگى و اثرات خاصى است كه به بيش و كم بودن آن ، ربطى ندارد. براى نمونه :
1 -
از آثار مهر به اوست كه قلب هاى باايمان ، پيوسته در هواى زيارت اوست . به هنگام شنيدن زيارت نامه او، يا شنيدن خبر رفت و آمد كاروان زائرانش ، دگرگون مى گردد و بيشتر از آنچه در آرزوى زيارت خانه خدا يا ديگر مشاهد مشرفه و مراقد مطهره باشد. در آرزوى زيارت اوست .
2 -
و نيز از آثار محبت بدان حضرت است كه هركسى به زيارت ديگران امامان نور عليهم السلام مشرف گردد، در زيارت آنان نيز نام و ياد مقدس او، در كنار نام آنان صفابخش دل اوست .
3 -
و نيز پرتوى از همين مهر است كه نام روح بخش او در دل هاى با ايمان ، اثرى عميق بر جاى مى نهد، همانگونه كه پدر گرانمايه اش ياد و نام شهادت پرافتخار او را، مايه اندوه عميق دل ها و جريان يافتن اشك ها خواندو خود آن حضرت فرمود:
(من شهيد اشك هايم ! هيچ انسان با ايمانى مرا ياد نمى كند، جز اينكه طوفانى از اندوه در دلش ايجاد و اشك ديدگانش جارى مى گردد)
4 - از پرتو همان مهر خاص است كه ورود ماه غمبار محرم كه ماه اوست ، قلب ها را لبريز از اندوه مى سازد.
5 -
و سرانجام بر اثر محبت خاص به آن حضرت است كه با تكرار فاجعه غمبار عاشورا و مصائب او، ذره اى از عشق و سوز و گداز بر او كاسته نمى شود و براى دل هاى با ايمان ملال نمى آورد؛ به طورى كه اگر روزى هزار بار سوگ او تكرار گردد، باز هم مردم با ايمان به مجرد شنيدن اين فاجعه بزرگ كه آن حضرت را در حالى كه از شدت عطش مى سوخت و زخم هاى بى شمار پيكرش را پوشانده بود، سر مقدسش را از قفا بريدند، صداى شيون مردم فضا را پر مى كند.
همين گونه ، اگر تصور كنند كه آن حضرت در پهن دشت نينوا، در اوج غربت و تنهايى ، براى اتمام حجت ، طلب يارى مى كرد، يا جريان دادخواهى او را بشنوند، باز هم صداى گريه مردم ، به آسمان مى رسد.
به هر حال ، تكرار مصيبت او نه تنها از سوز و گداز دلها نمى كاهد و خسته كننده نيست ؛ بلكه دل ها را مشتعل مى سازد و جلا مى بخشد و صيقل مى دهد.


176 - تاءثير خاص اشعار محتشم
گاهى مى بينيد كه براى حفظ يك بناى اعتقادى يا عاطفى ، آن قدر يك شعر اهميت دارد، چندين كتاب اهميت ندارد. همين دوازده بند معروف )محتشم ( كه جزو اشعار قديمى مرثيه و مصيبت است ، با اين مطالبى كه در اين كتاب و در اين دوازده بند هست ، چيزى نيست كه امثال او، شبيه اين مطالب را در كتاب هاى خود نياورده باشند؛ در عين حال ، اشعار او تاءثير خاصى دارد. غالبا هم چيزهاى ذوقى است .

گر چشم روزگار بر او فاش مى گريست

 

خون مى گذشت از سر ايوان كربلا

 

آن چنان حادثه كربلا را براى مخاطب تصوير مى كند كه اين مفاهيم با همه بار اعتقادى و عاطفى و انسانى و سياسى و فكرى ، در اعماق جان مستمع نفوذ مى كند، اهميت اين اشعار، چنين است .

باز اين چه شورش است كه در خلق عالم است

 

باز اين چه نوحه و چه فغان و چه ماتم است

 

ببينيد اصلا با يك هنر و ذوق و آرايه سخن و به شكل خاصى ، دل را متوجه مى كند.
اهميت شعر اين است .

 

 
 

قرآن آنلاين

آمار بازديدکنندگان

mod_vvisit_counterامروز203
mod_vvisit_counterاین ماه11712
mod_vvisit_counterکل بازدیدها921204