«4» سیمای عفو و گذشت در اصول شهروندی
نویسنده حمیدنجفیان
یكي از فضيلت هاي اخلاقي، عفو و گذشت از خطاها، اشتباه و گناهان ديگران است. خداوند اين فضيلت اخلاقي را از مصاديق احسان برشمرده و كساني را كه اهل عفو و گذشت هستند، به عنوان محسنان و نيكوكاران شناخته و معرفي كرده است.
همگان دوست دارند كه اهل احسان و گذشت باشند، ولي به علل و عوامل دروني و بيروني نمي توانند اين منش را بويژه در موارد خاص داشته باشند؛ چرا كه خشم و لذت انتقام چنان آدمي را فرا مي گيرد كه ديگر به چيزي جز انتقام نمي انديشد.
بارها شنيده ايم كه گذشت از بزرگان است و عفو در هنگام قدرت، شيرين. با اين همه، گفتن آن بسيار آسان و عمل بدان بسيار سخت است؛ چرا كه شرايط به گونه اي رقم مي خورد كه عفو و گذشت، امري ناشدني و دور از دسترس به نظر مي رسد.
انسانی که بخواهد به مقام عفو و گذشت دست یابد و از متقین گردد، می بایست حلم و عقل را در خود تقویت کند و خود را به انسانی حلیم تبدیل نماید.
شخص با حلم و مقداری فضل و اراده قوی می تواند امیدوار باشد که نسبت به خطاهای دیگری چشم پوشی کنداما این امور زمانی بروز و ظهور می یابد که شخص خود اهل ایمان باشد،
ü آیات
ایمان سبب عفو و گذشت
در آیات ۳۶ و ۳۷ سوره شورا، خداوند به نقش ایمان در غلبه انسان بر هیجانات درونی و گذشت از خطای دیگران توجه می دهد به این معنا که ایمان واقعی ایمانی است که شخص را بر مدیریت و مهار نفس توانمند می سازد و اجازه نمی دهد که عواطف و احساسات به گونه ای بروز کند که نتواند از خطای دیگری بگذرد
فَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَا عِندَ اللَّهِ خَيْرٌ وَأَبْقَى لِلَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ ﴿۳۶﴾
آنچه به شما داده شده برخوردارى زندگى دنياست و آنچه پيش خداست براى كسانى كه گرويدهاند و به پروردگارشان اعتماد دارند بهتر و پايدارتر است.
وَالَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ ﴿۳۷﴾
و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاريها خود را به دور مىدارند و چون به خشم درمىآيند درمىگذرند شوری آیه 36- 37
*گذشت وسیله جلب غفران الهی
«وَلا يَأْتَلِ أُولُو الْفَضْلِ مِنْكُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ يُؤْتُوا أُولِي الْقُرْبَى وَالْمَسَاكِينَ وَالْمُهَاجِرِينَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلْيَعْفُوا وَلْيَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ يَغْفِرَ اللَّهُ لَكُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ .
آنها که از میان شما دارای برتری (مالی) و وسعت زندگی هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق نسبت به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا دریغ نمایند آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند آیا دوست نمی دارید خداوند شما را ببخشد؟! و خداوند آمرزنده و مهربان است .»
*دستور خدا به گذشت خالی از سرزنش
«وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالأرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلا بِالْحَقِّ وَإِنَّ السَّاعَةَ لآتِيَةٌ فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ .
ما آسمان ها و زمین و آنچه را میان آن دو است ، جز بحق نیافریدیم و ساعت موعود [قیامت]قطعاً فرا خواهد رسید (و جزای هر کس به او می رسد) پس ، از آنها به طرز شایسته ای صرف نظر کن (و آن ها را بر نادانیهایشان ملامت ننما)»سوره حجر آیه 85
ü روایـات
*گذشت از دشمن
«عن امیر المومنین (ع) انه قال اذا قدرت علی عدوک فاجعل العفو عنه شکرا للقدره علیه؛ علی (ع) فرمود : چون بر دشمنت پیروز شدی گذشت از او را شکرانه پیروزی ات قرار بده»
*بهترین اخلاق دنیا و آخرت
«قال رسول الله (ص) فی خطبته الا اخبرکم بخیر خلائق الدنیا و الاخره العفو عمن ظلمک و تصل من قطعک و الاحسان الی من اساء الیک و اعطاء من حرمک ؛ رسول خدا (ص) فرمود: بهترین اخلاق دنیا و آخرت را به شما خبر ندهم ؟ گذشتن از کسی است که به تو ستم کرده و پیوستن با کسی که از تو بریده و نیکی با کسی که به تو بدی کرده و بخشیدن به کسی که تو را محروم ساخته .»
*گذشت ، عزت است
«قال رسول الله (ع) علیکم بالعفو فان العفو لا یزید العبد الا عزا فتعافوا یعزکم الله ؛ رسول خدا (ع) فرمود :بر شما باد به گذشت ،زیرا گذشت جز عزت بنده را نیفزاید ،از یکدیگر بگذرید تا خدا شما راعزیز کند .»
*نکوهش انتقام
«قال علی (ع) قله العفو اقبح العیوب و التسرع الی الانتقام اعظم الذنوب ؛ علی (ع) می فرمود : زشت ترین عیبها کم گذشتی از لغزش مردم و بزرگترین گناهان شتاب کردن در انتقام است .»
*نمونه ای از کرم امام صادق
مردی در مسجد خوابیده بود و همراه خود همیانی داشت . از خواب بیدار شد و همیان خود را ندید و در مسجد نیز غیر از امام صادق (ع) را نیافت ، آن حضرت مشغول نماز بود ، این مرد آمد و نزد امام صادق (ع) عرض کرد : همیان
من دزدیده شده و من غیر از تو را نمی بینم .
امام صادق (ع) :در همیان تو ، چقدر پول بود ؟
صاحب همیان : هزار دینار
حضرت صادق (ع) به خانه خود رفت و هزار دینار آورد و به وی داد . هنگامی که او نزد دوستانش آمد آنها به او گفتند : همیان تو نزد ما است و ما با تو شوخی کردیم .
صاحب همیان با شتاب به مسجد برگشت تا پول را به صاحببش برگرداند . در هنگام برگشت از مردم پرسید آن شخص چه کسی بود ؟ گفتند: او فرزند رسول خدا (ص) حضرت جعفر بن محمد (ع) است .
او به جستجو پرداخت و حضرت را پیدا کرد ، تا هزار دینار را به او برگرداند . ولی حضرت آن را قبول نکرد و فرمود : «هنگامی که ما از ملک خود چیزی را به کسی دادیم ،دیگر آن را بر نمی گردانیم .»
*یوسف (ع) و برادران
بعد از آنکه برادران با حیله ، یوسف (ع) را به بیرون شهر بردند و او را زدند و درون چاه انداختند و پدر را در غم یوسف به حزن وگریه دائمی وادار کردند . سالها گذشت تا فهمیدند برادرشان پادشاه مصر شد و بالاخره با پدر و برادران نزدش رسیدند .
یوسف (ع) نخستین جمله ای را که گفت این بود : «خدای من ! به من احسان کرد که مرا از زندان بیرون آورد.»
اینکه از گرفتاری چاه و به دنبالش بردگی خود نامی به زبان نیاورد ، ظاهراً از روی جوانمردی بود که نخواست برادران را خجالت زده کند و آزارهائی را که از آنها دیده بود اظهار کند و آن خاطرات تلخ را تجدید نماید .
بعد فرمود : «این شیطان بود که برادرانم را وادار کرد تا آن اعمال نابجا را نسبت به من انجام دهند و مرا به چاه افکنند و پدر را به فراق من مبتلا کنند ؛ اما خدای سبحان این احسان را فرمود: که همان رفتار نابجای آنها را مقدمه عزت و بزرگی ما خاندان قرارداد .
این هم از بزرگواری یوسف (ع) بود که رفتار ظالمانه برادران نسبت به خود به شیطان منسوب داشت و او را مقصر اصلی دانست تا برادران شرمنده نشوند و راه عذری برای کارهای خویشتن داشته باشند .
فرمود :« (امروز بر شما ملامتی نیست) و از جانب من آسوده خاطر باشید که شما را عفو کردم و گذشته ها را نادیده می گیرم و از طرف خدای تعالی نیز می توانم این نوید را به شما بدهم و از وی بخواهم که (خدا نیز از گناه شما در گذرد زیرا او مهربانترین مهربانان است )»
آری «من یتق و یصبر فان الله لا یضیع اجر المحسنین ؛ بدون شک هر کس تقوا و صبر پیشه سازد ، خداوند پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند .
درسی که حضرت یوسف (ع) نسبت به بدیهای برادران به همگان داد ، احسان نیک در مقابل بدی کردار آنان بود که انشاء الله ما هم بتوانیم نسبت به برادران دینی این چنین باشیم .
*سیره معصوم
مردی خدمت امام صادق (ع) آمد و عرض کرد : پسر عمویت فلانی ، اسم شما را برد و چیزی از بدگوئی و ناسزا نبود مگر آنکه درباره شما گفت .
امام ، کنیز خود را فرمود تا آب و وضو حاضر کند ؛ پس وضو گرفت و داخل نماز شد . راوی گفت : من در دلم گفتم که حضرت او را نفرین خواهد کرد . امام دو رکعت نماز خواند و عرض کرد : «ای پروردگار ! این حق من بود ، او را به خاطر این دشنام بخشیدم . تو جود و کرمت از من بیشتر است ، او را ببخش و به کردارش او را جزاء و عقاب نده .»
پیوسته امام برای ناسزاگو دعا می کرد . من از حال و رقت قلب حضرت تعجب می کردم . |